آسیب شناختی آموزههای تربیتی و الزام توجه به تعلیم و تربیت در جامعه
در تربیت اسلامی افراد را راهنمایی نمیکنند بلکه به مسئولیتهایی که دارند متوجه میسازد و واژه حقوق بیشتر برای توجه کردن اذهان به مسئولیت انسان است.
به گزارش کودک پرس، گروه دین و اندیشه: تعلیم و تربیت همواره دو مفهوم ملازم و همراه یکدیگرند. تعلیم عمدتاً بر جنبة شناختی انسان تأکید و تربیت ببشتر بر جنبههای غیرشناختی آن. با این حال، این مرزبندی به منزله عدم ارتباط این دو نیست؛ این دو مفهوم با هم رابطه دارند و برای این دو، انواعی از روابط قابل تصور است که از میان آنها، رابطه آمیختگی و درهمتنیدگی صائبتر به نظر میرسد. هرچند تعلیم و تربیت، از جهت مفهومی متفاوت و جدای از هم هستند، اما در مقام عمل و تحقق، این دو به هم آمیخته و منطبق بر هم هستند؛ یعنی نه هیچ تعلیم و آموزشی بدون تربیت محقق میشود و نه هیچ تربیتی بدون تعیلم امکانپذیر است.
جامعه ترکیبی از فرد فرد اعضای جامعه است که اعمال و رفتار آن ها برگرفته از تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی با کمک خانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانه ها و… می باشد. بررسی تعاملات دو مبحث تعلیم و تربیت و جامعه نشان می دهد این دو نه تنها از هم جدا نیستند بلکه کاملاَ در هم تنیده می باشد اما آنچه ضروری به نظر می رسد الزام توجه به تعلیم و تربیت به عنوان یک اصل زیربنایی در جامعه می باشد.
واکاوی رابطه تعلیم و تربیت و جامعه
حیطه تعلیم و تربیت، بسیار مهم و گسترده است و همه ابعاد وجودی انسان از تربیت جسم تا عقل و معنویت و… و. را در بر می گیرد. این گستردگی و اهمیت زمانی دوچندان می شود که آن را در گستره جامعه از مرد و زن و کودک و جوان و پیر بررسی کرد و انتظار داشته باشیم. در بررسی آموزه های تعلیم و تربیت مشاهده می شود در همه جوامع و نظریه های تربیتی به رشد و توسعه فردی و جمعی به اندازه یکسان توجه و تأکید شده است. آنچه مسلم است تحولات معاصر آنقدر پیچیده و سریع است که نیاز به بررسی عمیق و گسترده موضوع می باشد.
آنچه که امروز میبینیم فاصله و حفره ای در روابط بین نسل جوان و گذشته است. امروزه حضور بلامنازع تکنولوژی در تمامی عرصه های زندگی انسان ها که فاصله مکان و زمان را در نوردیده و تا عمق جسم و روح، فکر و رفتار همه اقشار نفوذ کرده قابل تأمل و بررسی می باشد. گسترش فوق العاده رسانه ها و فناوری های اطلاعات و ارتباطات و فضای مجازی در عرصه های فرهنگی و تربیتی سبب شده است که به رقیبی جدی و همپا با تعلیم وتربیت واقعی تبدیل شده و با گذر از مرز زمان و مکان فرصت ها و چالش های فراوانی پیش روی کاربران و تصمیم گیرندگان عرصه تعلیم و تربیت قرارداده است.
جامعه چیزی جدای از تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی حاکم بر خود از سوی خانواده، رسانه ها و آموزش و پرورش، سیاست مداران، ورزش کاران و خلاصه الگوهای برخاسته از آن جامعه نیست. این دو یعنی جامعه و تعلیم و تربیت آنچنان در هم تنیده هستند که با مطالعه یکی به راحتی می توان به قضاوت در مورد دیگری ورود کرد.
آنچه ضرورت امر را دوچندان می کند عدم آگاهی و آمادگی مخاطبان و استفاده کنندگان از الگوهای تربیتی حاکم بر جامعه و نیز فاصله نسلی ایجاد شده بین جوانان و افراد کهنسال، بحث ها و بگو مگوهای خانوادگی، افسردگی و تنش های سازمانی، تعارضات بومی و فرهنگی و اهداف مغرضانه مختلف بشری چون سودجویی، قدرت طلبی و مصرف گرایی و غیره است که علما، اندیشمندان و دانشجویان و دلسوزان تعلیم و تربیت هر جامعه ای را به تفکر و جستجوی راه حل واداشته تا حداقل کودکان، نوجوانان و هر مجموعه و سازمانی که شرایط و آمادگی مواجهه با تحولات معاصر را پیدا نکرده اند یاری نمایند.
اگر چه بشر امروزی در بسیاری از اکتشافات علمی، فناوری پیشرفت کرده و نوآور بوده است. اما این نوآوری در دو مرحله اول گام های رابطه انسان با دنیا و طبیعت که بکارگیری شایسته نیروهای گوش، چشم و عقل و در مرحله بعد باریک اندیشی در پدیده ها و جنبه کاربردی کردن قوانین کشف است باقی مانده و به مرحله سوم که همان بهره وری درست از نتایج مشاهده و تحقیق است، ناتوان بوده و در نتیجه آن هدف والای رابطه انسان در تسخیر یعنی سپاس خداوند که حقیقت آن سرپیچی نکردن از قوانین الهی در استفاده از نعمت های اوست، دست نیافته و فاصله گرفته است.
امروزه با نگاه ژرف به مصادیق تمدن معاصر، کوتاهی نسبت به رابطه تسخیر با کاربردهای ناروا در حوزه علوم و فناوری هسته ای و هیدروژنی و هوا و فضا مشخص است و به جای اینکه در تسخیر آدمی باشد تا به یاری آن ها از نعمت های الهی بیشتر بهره مند شود و به او علم پیدا کند و با او به آرامش برسد، به ترس، وحشت و خطری تبدیل شده که بر انسان چیره شده و زندگی او را بر کره خاکی به نابودی تهدید می کند.
فلسفه های تعلیم و تربیت جدید در پی راهنمایی افراد برای شناخت حقوق خود و مطالبه آن هستند؛ یعنی در پی گرفتن هستند و نه بخشیدن.
این حقوق از مجموعه ای از امیال و گرایش هایی سرچشمه می گیرد که اکثریت بر آن توافق دارند. در تربیت اسلامی افراد را راهنمایی نمی کنند بلکه به مسئولیت هایی که دارند متوجه می سازد و واژه حقوق بیشتر برای توجه کردن اذهان به مسئولیت انسان است. ویژگی ای که این روابط را سامان می دهد بخشش و ایثار است و نتیجه آن هم دوستی، برادری و پیوند است که تار و پود جامعه را می سازد و موجبات همنوایی، امید و بالندگی را فراهم می کند. اما هنگامی که افراد و گروه ها در جهت کسب حقوق خود راهنمایی شوند، روابط رنگ گرفتن به خود می گیرد و این گرفتن ها رشد فزاینده ای پیدا می کند تا سرانجام به چپاولگری، آزمندی، رقابت، درگیری و تنازع بقا می رسد.
پیامدهای کاهش مسئولیت در تربیت معاصر موجب شده مدیران اداری، سیاسی و نظامی معاصر بدون نظارت درونی به کارهای خود بپردازند یا انجام وظایف بسیاری از متخصصان چون حوزه های پزشکی، رسانه و فناوری و عرصه های زندگی به دور از معیارهای اخلاقی صورت گیرد. بنابراین نوع جدیدی از تربیت منهای رابطه مسئولیت شکل می گیرد که انسان نسبت به محیط انسانی، اجتماعی و فرهنگی خود بی تفاوت شده و در بهترین حالت بی طرف می شود که نه از هواداران اخلاق و نه از مخالفان آن است؛ در واقع این این افراد آدم مصنوعی می شوند که نمونه حساس و با شعور عصر فناوری علمی را تجسم می بخشند.
آسیب شناختی آموزه های تربیتی در جامعه
تشخیص فاصله های تربیتی با توجه به موارد ذیل مشخص می شود:
۱- کم شدن ارتباطات کلامی و گفت و گو؛ ۲- اختلال و بی نظمی در فرآیند الگوسازی؛ اگر در این روند اشکالی پیش آید یعنی فرزندان به جای الگو قرار دادن پدر و مادر خود شخصیت دیگری را جایگزین نمایند و انطباق رفتاری را با او انجام دهند که در صورت ادامه چنین وضعیتی، بحران در الگوسازی فرزندان با نسل بالغ (پدر و مادر و مربیان) پیش می آید. ۳- کم شدن فصل مشترک های عاطفی؛ ۴ – عدم تعهد به فرهنگ خودی؛ ۵- کاهش صبر و بردباری؛ ۶- عدم حضور نسل جوان در مشارکت های اجتماعی؛ ۷ – اختلاف در نوع تعلیم و تربیت، روانشناسی، کنش ها و واکنش های طبیعی و روحی؛ معمولاً فرزندان جوان با پدر و مادر خویش سازگاری ندارند و سلیقه های آنها با یکدیگر متفاوت است نسل جوان توان ریسک پذیری بالایی دارد یعنی می خواهد به مرزهای جدید و تازه ای برسد، روحیه نوخواه و تنوعطلب، دارد و در جستجوی تجربههای نوین در شکل های مختلف است و در این راه از تجربهها و نظرات افراد دیگر و با تجربه استفاده نمیکند و گاه با آنها درگیر هم میشود.
نتیجه گیری
نتیجه آن است که در نهایت با فرهنگ سازی آموزه های تربیتی مهمی که همبستگی اجتماعی را بیشتر می کند به معنای نمود عینی دادن و نهادینه کردن ارزش ها در عملکرد افراد در صحنه های اجتماعی است می توان قدم های مؤثری برداشت و علمی و تعقلی بارآوردن اعضای یک جامعه آنان را به واررسی دقیق و انتخاب آگاهانه و مسئولیت پذیر تشویق کرد و تحقق آن در یک فرایند چندین مرحله ای به شرح ذیل امکان پذیر است.
الف) قدم اول در برنامة عملیاتی فرهنگ سازی، خودسازی می باشد.
ب) قدم دوم دیگرسازی است که در قالب راهنمایی، هدایت و نصیحت، تبلیغات و تعلیم و تربیت امکان پذیر است.
ج) در ادامه لازمه فرهنگ سازی در حال حاضر این است که همه نهادهای اجتماعی، مسئولان فرهنگی، صدا و سیما، مطبوعات و… به صورت هماهنگ و منسجم در نهادینه کردن ارزش ها تلاش کشنند. و از این میان نقش خانواده، آموزش و پرورش، صدا و سیما و مطبوعات به مراتب برجسته تر از دیگر نهادها است.
عواملی که درامر تربیت فرزندان و کودکان مؤثرهستند بسیارند، همچون عوامل فطری، وراثتی، ارادی، محیطی، مدرسه، دوستان، دولت و… که مهمترین عامل خانواده است خانواده مهم ترین ومؤثرترین عامل تربیت است؛ زیرا در خانواده هم نقش وراثتی و هم نقش محیطی وجود دارد و هم شالوده شخصیتی افراد از اینجا شکل می گیرد.
رامین کریمی خشاب/ دانشجوی دانشگاه مذاهب اسلامی
ارسال دیدگاه