پیامبر(ص) را با شعر و قصه به کودکان معرفی کنیم

همه‌ کسانی که به تعبیری پیام‌آور‌ آگاهی‌ و رحمت هستند و کودکی در اختیار دارند، باید از پیامبر رحمت بیاموزند چگونه با کودکان کودکی کنند؛ کودکان برای این‌که جانشان با دانش‌ و رحمت همراه گردد نیاز به تابلو یا الگو و اسوه دارند و اینجاست که نقش ادبیات و شعر و قصه کودک خود را به خوبی نشان می‌دهد.

به گزارش کودک پرس ، حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی دانشمند، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان در یادداشتی که در اختیار ایکنای قم قرار داده، نوشته است: میلاد پیامبر(ص) یعنی میلاد نور و رحمت، نور یعنی آگاهی‌و‌ بینش و رحمت یعنی مهربانی‌ و‌ بخشش؛ همان‌گونه که کودک در مراحل مختلف رشد نیاز به اعطای بخشش‌ و‌ مهربانی و دادن آگاهی‌ و‌ دانش از سوی والدین و معلم دارد، برای تحقق این رحمت و آگاهی نیاز به مسیر، مجرا، واسطه و اسوه‌ایی دارد که منشأ آسمانی دارد.

در حکمت، قاعده‌ای هست تحت عنوان «اِمکان اَشرف». این قاعده می‌گوید: هر فیضی برای جاری‌شدن و رسیدن به کسانی که از آن مستفیض می‌شوند از وسائطی می‌گذرد و برای روشن‌شدن این قاعده از مثال خورشید و نور بهره می‌گیرند. خورشید، منبع روشنایی و گرما برای انسان و جهان است. گرما و نور خورشید برای رسیدن به عالمیان و آدمیان باید از فضا، هوا، مکان و مسیر مشخص و معینی عبور کند.

اگر در جهان به ما نوری می‌رسد که می‌رسد پس باید منبع نور وجود داشته باشد. شما که صفحه کتاب را روشن می‌بینید این روشنایی معلول تابشی از بالاست. این تابش لایه‌های وسیعی از نور را در بر می‌گیرد که طیف‌های بالایی قوی‌تر از طیف‌های زیرین است. از طرفی هر طیفی معلول طیف بالایی و علت طیف پایینی است. نور برای عبور از لایه‌های بالا و نزدیک‌تر به منبع نور که قدرت و قوت و انرژی بیشتری نسبت به لایه‌های زیرین دارد می‌گذرد.

پیامبر، چون سِراج است الگوی آگاهی‌بخشی است و چون رحمت للعالمین است مظهر مِهر و رحمت برای جهانیان است. جالب اینجاست که قرآن کریم هم از پیامبر و هم از خورشید با واژه سِراج یعنی چراغ یاد کرده است. در احزاب ۴۶«وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا» و نبأ ۱۳«وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا»

این آگاهی‌بخشی و مهربانیِ پیامبر(ص) در مقام تعلیم و تربیت عمدتا برای متولیان‌ تعلیم‌ و‌ تربیت که شامل والدین، آموزگاران کودک، روحانیان و مربیان کودک، نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان، تصویرگران، فیلم‌سازان و همه کسانی است که به گونه‌ای با کودک سر و کار دارند.

همه‌ کسانی که به تعبیری پیام‌آور‌ آگاهی‌ و رحمت هستند و کودکی در اختیار دارند می‌توانند و باید از پیامبر رحمت بیاموزند چگونه با کودکان کودکی کنند تا در مسیر تحقق‌بخشی نور و رحمت کامیاب باشند؛ «اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْ کَانَ عِنْدَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصَابَ لَهُ: هر کسی کودکی در اختیار دارد باید با وی کودکی کند.» (تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ج ۲۱، ص ۴۸۶).

دوم خود کودکان هستند. کودکان برای این‌که جانشان با دانش‌ و رحمت آشنا و همراه گردد نیاز به تابلو یا الگو و به تعبیر قرآن اسوه دارند تا بتوانند حقیقت رحمت و بینش را در جانشان تحقق بخشند. اینجاست که نقش ادبیات و شعر و قصه کودک خود را به خوبی نشان می‌دهد.

قصه با ویژگی هم‌ذات‌پنداری که دارد می‌تواند به خوبی آگاهی و بینش و رحمت و بخشش را به مخاطب خود منتقل کند؛ شاید یکی از راز‌های تاکید قرآن بر قصه و سرگذشت و بهره‌گرفتن از آن همین‌نکته باشد؛ قرآن ضمن بازگو کردن قصه بلعم باعور در سوره اعراف آیه ۱۷۶ می‌فرماید: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ: این داستان را بازگو کن باشد که بیندیشند.»

درس‌های پیامبر(ص) در ارتباط با کودکان و نوجوانان را می‌توان در دو رده دسته‌بندی کرد؛ بخشی از آن‌ها به والدین و آموزگاران و مربیان باز می‌گردد. بخشی به کودکان و بخشی به هر دو و از هر رده نمونه‌ای می‌توان مطرح کرد.

از نوع اول می‌توان به مهرورزی با کودکان، عدم تبعیض در محبت بین آن‌ها و مانند آن اشاره کرد؛ کسی با دو فرزندش نزد پیامبر(ص) شرفیاب شد. یکی از آن‌ها را بوسید و دیگری را نبوسید. پیامبر که شاهد تبعیض در محبت بود پرسید: «فَهَلّا ساوَیْتَ بَیْنَهُما؟ چرا در محبت بین دو فرزندت مساوات را رعایت نکردی؟» (من لا یحضره الفقیه، ج‏۳، ص، ۴۸۳)

از نوع دوم که ویژه‌ کودکان است، می‌توان به مواردی مثل احسان به والدین و فرجام جفاکاران به پدر و مادر و قصه‌هایی که در این زمینه در قرآن و کتاب‌های تفسیر و حدیث آمده اشاره کرد؛ در کتاب «ثروتمندی که گدا شد» که یک جلد از مجموعه‌ی ۸ جلدی قصه‌های شیرین از زندگی پیامبر(ص) است قصه‌ای با همین عنوان آمده که بسیار پندآموز است.

اما بخش سوم، که مشترک بین هر دو است می‌توان به قصه‌ی طالوت و جالوت و رسیدن سپاه طالوت به نهر آب و پایداری و پای‌ورزی سپاه او در برابر نخوردن آب مگر اندکی از آب اشاره کرد.(بقره، ۲۴)

این قصه گرچه به طور مستقیم مرتبط با سیره پیامبر گرامی اسلام نیست، اما از آنجا که قرآن کتاب نازل‌شده بر اوست و به گفته‌ی یکی از همسران پیامبر(ص) خُلق‌و‌خوی پیامبر همان قرآن است می‌توان این قصه را هم برای کودکان و نوجوانان به تصویر کشید و درس تحمل در برابر تشنگی و سختی‌های مبارزه در راه هدف را از آن استفاده کرد و هم برای کسانی که از مرز کودکی و نوجوانی گذشته و پا در قلمرو جوانی و بالاتر گذاشته‌اند درس‌های فراوانی دارد.

با توجه به نکته‌ بالا، سوژه‌های ضروری در قرآن هست که فراروی نویسنده کودک و نوجوان است. تنها به یکی اشاره می‌کنم که یکی از موضوع‌های لازم و ضروری برای کودک و نوجوان بحث تفکر است. تفکر با پرسش آغاز می‌شود و این پرسش‌ها گستره‌های گوناگون انسان‌شناسی، جهان‌شناسی و ابعاد دیگر را در بر می‌گیرد و در قرآن کریم به همه‌ی این ابعاد اشاره شده است.

قرآن کریم در یک مورد در سوره سبا آیه ۴۶، تنها‌ پند‌ و‌ موعظه پیامبر(ص) را این می‌داند که مردم دوتا‌دوتا و یکی‌یکی به‌پا خیزند و به تفکر روی آورند. «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا»

نویسنده کودک و نوجوانی که خود را فراتر از یک قصه‌نویس می‌داند که تنها با اصول و فنون داستان‌نویسی آشناست بلکه علاوه بر آن، مسئولیت مربیگری تربیت یک نسل را برای خود قائل است می‌تواند با مراجعه مکرر به قرآن از این سوژه‌های گوناگون بهره بگیرد، آن‌ها را ساده‌سازی کند و در قالب‌های گوناگون قصه و شعر و مانند آن به نسل جدید منتقل کند. این هدفی است که در مجموعه تفسیر قرآن برای نوجوان زیر عنوان «پیام‌های آسمانی» که تا کنون ۴ جلد آن منتشر شده، دنبال کرده است.

رفتار اجتماعی انسان‌ها تابعی از هنجارها، ارزش‌ها و الگو‌هایی است که در کودکی در خانه و مدرسه از پدر و مادر و معلم و در مسجد از روحانی مسجد و نمازگزاران آموخته‌اند و در جامعه در فرایند اجتماعی‌شدن یاد گرفته‌اند؛ ارزش‌ها و دانش‌هایی را که کودک در کودکی می‌آموزد به منزله فیلم‌هایی خواهد بود که در دوره جوانی و بزرگسالی ظاهر می‌شود؛ بنابراین داشتن آینده‌ای مطلوب در گرو پرورش درست کودک و نوجوان است.

این یادداشت را با اقدام و آموزه‌ای فرهنگی از سوی امام‌حسن‌مجتبی(ع) به پایان می‌برم که روزی امام‌حسن(ع)، فرزندان و برادر‌زادگان خود را در محفلی فرا خواند و به آنان فرمود:« إنّكُم صِغارُ قَومٍ و يُوشِكُ أن تَكونوا كِبارَ قَومٍ آخَرينَ ، فَتَعَلَّمُوا العِلمَ ، فَمَن لم يَستَطِعْ مِنكُم أن يَحفَظَهُ فَلْيَكتُبْهُ و ليَضَعْهُ في بَيتِهِ: شما خردسالانِ قومى (نسلى) هستید که به زودى بزرگان قوم (نسلى) دیگر مى‌شوید. پس دانش بیاموزید و هر یک از شما که نمى‌تواند علم را در حافظه‌اش نگه دارد، آن را بنویسد و در خانه‌اش نگهدارى کند.» (منیه المرید، ص ۳۴۰)