به گزارش کودک پرس ، «تقویت جامعه با مراقبت از شخصیت کودکان، اهدای عضو، تزریق زندگی به رگ های نا امید بیماران و محیط زیست؛ شکار بی دفاع انسان ها» از جمله مهمترین موضوعاتی است که در مطبوعات امروز (دوشنبه) برجسته شده است.
**تقویت جامعه با مراقبت از شخصیت کودکان
کودکان با آمادگی بسیار بالا برای پذیرش رفتارها و اخلاق هایی که در پیرامون آنها اتفاق می افتد، شخصیت اجتماعی شان شکل می پذیرد. در این فرایند بسیار مهم و حساس، تعامل های مناسب چه از جانب خانواده و چه از سوی اجتماع، بر کارآیی آینده وی و بروز نبوغ او موثر خواهد بود. هر اندازه رفتارهای مثبت و سازنده بیشتر حول شخصیت کودک شکل گیرد، می توان به بهبود وضعیت آسیب ها و کنترل و کاهش ناهنجارهای اجتماعی بیشتر امید بست.
روزنامه«آرمان» در گزارشی با عنوان «ترانزیت کودک آزاری» نوشت: امروز تکدیگری در شهرهای ایران به قدری پولساز است که برخی از کودکان اتباع بیگانه را به طمع سفر به تهران انداخته است. هرچند تمام این کودکان با پای خود قدم در این شهر هزاررنگ نمیگذارند و مافیای کودککار آنها را به ایران و تهران روانه میکند. این کودکان در بدترین شرایط در خیابانها دستفروشی یا تکدیگری میکنند یا در اثر همکاری مافیای کودککار و مافیای زباله سر از سطلهای پسماند شهر درمیآورند. آیا عدم سیاستگذاری درست در زمینه ساماندهی کودکان کار آنها را برای حضور در ایران تشویق میکند؟ ساماندهی کودکان کار تا چه میزان موفق بوده و چه راهکارهایی برای بهبود وضعیت کودکان کار در ایران امتحان شده است؟ مساله کودکان کار امروز زندهتر از همیشه در خیابانهای کلانشهرهای ایران نفس میکشد و بهنظر میرسد سالهاست راهحل برای برخورد با این پدیده نایاب است و تمام مسئولان به راهحل موقت ساماندهی و جمعآوری آنها روی آوردهاند. چرا پای این کودکان به ایران و کلانشهرهایی مانند تهران میرسد و نقش سیستم نظارت در گمرک ایران تا چه میزان در ایجاد این معضل احساس میشود؟
در ادامه گفت وگو با سلمان خدادادی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس می خوانیم: براساس آمار رسمی 60درصد کودکان کار متعلق به اتباع بیگانه هستند. یکی از عوارض وجود اتباع بیگانه غیرقانونی در کشور مساله کودکانکار است. بیشترین سهم اتباع بیگانه را اتباع افغانستانی تشکیل میدهند. این افراد از اوایل انقلاب به کشور آمدند و ماندگار شدند، برخی از آنها در این کشور اقامت گرفتند و برخی دیگر نیز اقامت قانونی دریافت نکردند. این افراد مسائلی اجتماعی مانند کودکانکار را پدید آوردهاند. بیشترین حضور اتباع افغانستانی در استان تهران است. در حالحاضر در استان تهران 35هزار نفر دانشآموز بدون شناسنامه داریم. این دانشآموزان بیهویت و نامشروع نیستند، اما والدین آنها مجوز اقامتقانونی در ایران ندارند. هنگامی که زمان تحصیل کودکان در این خانوادهها فرا میرسد مسئولان بهدلیل حس انساندوستی به فرمانداری تهران اجازه تحصیل این دانشآموزان را میدهند. او تاکید میکند: خدادادی میافزاید: برای ریشهکنی معضل کودکانکار وزارت کشور باید قوانین موجود کشور را درستی اجرا کند. براساس مصوبات مجلس و قوانین موجود در ساماندهی این افراد هیچخلأ قانونی وجود ندارد. پدیده کودکانکار را در کلانشهری مانند تبریز با دومیلیون جمعیتشهری مشاهده نمیکنیم. در این استان فرهنگسازی صورت گرفته و فعالیتهایفرهنگی بسیاری شده تا مردم به این افراد کمک نکنند و کسی در این شهر به تکدیگری روی نیاورد.
روزنامه «ایران» در مطلبی با عنوان «بازی عروسی به وقت کودکی» نوشت: آخرین آمارهای استخراج شده سازمان ثبت احوال در سال 95 نشان می دهد، 39هزار و 645 افراد زیر 15 سال در کشور ثبت رسمی شده که سهم دختران از این ازدواجها 39 هزار و 279 و سهم پسران 366 ازدواج بوده است. همچنین حدود 3 هزار و 135 ازدواج دختران زیر 13 سال نیز ثبت شده که اگرچه بر اساس قانون امکان پذیر نیست اما با حکم دادگاه و اذن پدر در کشور صورت گرفته است. همچنین براساس اعلام این سازمان، خراسان رضوی با ثبت بیش از 6 هزار مورد از ازدواج کودکان در رتبه اول قرار دارد و آذربایجان شرقی با نزدیک به 4 هزار مورد، رتبه دوم و سیستان و بلوچستان نیز با ثبت حدود 2 هزار مورد ازدواج کودکان رتبه سوم ازدواج کودکان در سنین 10تا 14 سال را به خود اختصاص دادهاند. در این میان، کارشناسان معتقدند تصویب اصلاح قانون سن ازدواج میتواند تا حدودی از پدیده کودک همسری جلوگیری کند اما فرهنگسازی و تغییر نگرش مردم مهمتر از اصلاح قوانین است.پدیده «کودک همسری» موضوعی است که در سالهای اخیر به دغدغه فعالان حوزه کودک تبدیل شده است. بر همین اساس فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی سال گذشته طرح اصلاح قانون سن ازدواج را در بهارستان کلید زد تا با تغییر سن ازدواج دختران به 16 و پسران به 18 سال از بروز آسیبهای ناشی از کودک همسری جلوگیری شود.
درادامه این گزارش می خوانیم: کارشناسان معتقدند روند پیشرسی ازدواج در دختران نگران کننده است و باید با سازو کارهای قانونی از تأثیرات آن بر سلامت خانوادهها جلوگیری کرد. امانالله قرایی مقدم- جامعه شناس- ایجاد سازو کارهای قانونی توسط مجلس در خصوص افزایش سن ازدواج را ضروری میداند و میگوید: با تصویب این قانون میتوان از بروز تعداد زیادی از این آسیبها جلوگیری کرد اما در این زمان فرهنگسازی و اطلاعرسانی یکی دیگر از اقدامات لازم برای کاهش این معضل است. یکی از ارزشهای رایج در برخی از مناطق کشور ازدواج کودکان در سن 9 سالگی است، در حالی که در این زمان کودک به بلوغ جنسی و فکری نرسیده است و همین مسأله باعث معضلات خودکشی و فرار از خانه میشود. در برخی مناطق حتی شاهد کودک فروشی به خاطر فقر و مشکلات مالی خانواده هستیم. حتی در برخی از خانوادههای سنتی دیده میشود که از ترس روی آوردن فرزندان شان به فساد آنها را در کودکی به خانه بخت میفرستند. به گفته این جامعه شناس، افزایش تحصیلات دختران و زنان یکی از عوامل کاهش پدیده کودک همسری است و بهطور قطعی با افزایش تحصیلات و رشد سطح آگاهی دختران به مرور از تعداد ازدواجهای اجباری کاسته میشود اما با وجود این در برخی از مناطق هنوز با مسأله ازدواج اجباری کودکان به خاطر فرهنگ و باورهای غلط رو به رو هستیم. وی میافزاید: موضوع تغییرات اقلیمی و محیط طبیعی بر بلوغ زودرس یکی دیگر از عللی است که باعث پیش رسی ازدواج کودکان در برخی مناطق به ویژه مکانهای گرمسیر میشود.
روزنامه«جوان» در گزارشی با عنوان «تربیت کنیم، اما بدون اشک و فریاد» نوشت: فرزندپروری صحیح و اصولی از آن دست کارهای دشواری است که امروزه نه تنها دغدغه همه پدرها و مادرها و فعالان و کارگزاران آموزشی و پرورشی است، بلکه اهمیت موضوع، بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران را به خود مشغول کرده است، تا جایی که وقت و انرژی بسیاری برای تألیف آثار کاربردی و مبتنی بر تجربه در این زمینه به خرج دادهاند. امروزه والدین باید از روشهای تربیتی نوینی برای پرورش کودکانی که در دنیای پیچیده و متحول امروزی زندگی میکنند، استفاده کنند. تربیت مؤثر بر پایه عشق و محبت استوار است. صمیمیتی که آسانگیر نیست، بیاحترامی را تحمل نمیکند، بلکه به عقیده نگارندگان، این عشق باید به حدی با نفوذ باشد که به کودکان اجازه ارتکاب خطا و کسب تجربه از خطاها را بدهد.
در ادامه این گزارش می خوانیم: بیشتر اشتباهات، برای کودکان عواقب منطقی را در پی دارد که باعث متحول شدن آنها خواهد شد. نگرش اصلی نگارندگان کتاب حاضر حول این محور است که به کودکان اجازه دهیم همزمان با رشد جسمی به بلوغ و تکامل نیز برسند. با این روش به آنها خواهیم آموخت که مستقلانه تفکر، تصمیمگیری و زندگی کنند. به عقیده روانشناسان لازمه تربیت کودکی شاد، سالم، بااعتماد به نفس و مسئولیتپذیر، دادن حق انتخاب به کودک و در عین حال محدودیت قائل شدن است. در چنین شرایطی میتوان کودکی اهل همکاری و مسئولیتپذیر تربیت کرد، البته میزان انتظارات هم بسیار تأثیرگذار است، به این صورت که اگر انتظار رفتار نادرست داشته باشید، فرزندان احتمالاً مرتکب آن خواهند شد و بالعکس. از سوی دیگر تمام کودکان به تعلق خاطر نیاز دارند. در نتیجه با احترام گذاشتن، تفریح، دلگرمی دادن و محبت کردن میتوان رابطه خوبی با کودک برقرار کرد.
**اهدای عضو، تزریق زندگی به رگ های نا امید بیماران
انسان ها به دلیل های متنوع و متعدد همواره در معرض از دست دادن عضوی از بدن خود هستند. در این میان انچه اهمیت دارد، اهدای عضو است که به عنوان اقدامی خداپسندانه و انسانی، علاوه بر نجات جان یک انسان، می تواند خانواده های بسیاری را از دغدغه، اضطراب و اندوه نجات دهد. به نظر می رسد آموزش و اطلاع رسانی در راستای اهدای عضو بیش از گذشته باید در دستور کار مردم و متولیان امر قرار گیرد تا به عنوان فرهنگ نهادینه در جامعه مورد اقبال عمومی باشد.
روزنامه«ابتکار» در گزارشی با عنوان «بدن من متعلق به «من» است» نوشت: کارت اهدای عضو در ایران و سایر کشورهای جهان یکی از نمادهای فرهنگی در زمینه افزایش آگاهی انسان ها در ترویج فرهنگ اهدای عضو است. با آغاز این در طرح در کشور ابتدا افراد کمی این کارت را اخذ کردند. پس افزایش آگاهی های مردم ثبت نام این کارت که در ابتدا حدود 100 نفر در یک ماه بود به حدود 500 نفر در روز رسید. تا آنجا که در حال حاضر ثبت نام آن به شکل اینترنتی و فوری صورت می گیرد و فرد با مراجعه به سایت «اهدا» می تواند آن را سریعا با وارد کردم کد ملی خود و مشخصات فردی دریافت کند. با تبلیغات صحیح و آگاه سازی های انجام شده روز به روز به شمار این تعداد افزوده شد؛ به گونه ای که علی اکبر ولایتی، رئیس بیمارستان مسیح دانشوری سه میلیون کارت اهدای عضو در این بیمارستان امضا شده است. داشتن این کارت به معنای صدرصدی اهدای عضو نیست بلکه افراد با داشتن این کارت تمایل خود را به اهدای عضو نشان می دهند. موضوعی که می تواند روی نظر والدین و یا به طور کلی افرادی که می توانند برای اهدا عضو رضایت دهند، تاثیرگذار باشد.
در ادامه این گزارش می خوانیم: آناهیتا، دختری 22 ساله که چند سالی می شود کارت اهدای عضو را دریافت کرده است در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی روزنامه «ابتکار» می گوید: «من از 18 سالگی کارت اهدای عضو دریافت کردم. وقتی به دوستانم می گویم که کارت اهدای عضو دارم، ابتدا می گویند چقدر خوب. اما پس از چند دقیقه سوالات آنها آغاز می شود. یکی از آنها می گفت: خانواده از این موضوع خبر دارند؟ یا مثلا یک نفر می گفت: واقعا آدم را تکه تکه می کنند؟» او ادامه می دهد: «انگار یک چیز عجیب است؛ انگار من ایدز دارم! وقتی برای آنها توضیح می دهم که ماهیت این کارت چیست و برای چه صادر می شود، تعدادی از آنها ترغیب می شوند که برای اخذ کارت اقدام کنند.»
این دانشجو می گوید: «در میان فامیل ها اما وقتی عنوان می کنم که کارت اهدای عضو دارم، برخوردها عجیب است. آنها می گویند: چطور دلت می آید بدنت را تکه تکه کنند؟ بالاخره باید پس از مرگ چیزی داشته باشی که دفن کنند!» او می گوید در پاسخ به آنها از شعار همیشگی اهدای عضو استفاده می کند. شعاری که بوی زندگی برای او می دهد. آناهیتا ادامه می دهد: «به آنها می گویم مریض های زیادی در کشور زندگی می کنند که اگر عضو سالم من که قرار است پس از مرگم زیر خاک دفن شود، به آنها زندگی دوباره می بخشد. گروه خونی من O+ است و اهدای عضو برای من ممکن است، چرا این کار را نکنم؟ وقتی بمیرم چه فایده ای دارد که بدنم کامل زیر خاک دفن شود یا ناقضً؟»
روزنامه«ایران» در گزارشی با عنوان «چشم انتظاری 26 هزار نفر برای دریافت عضو» آورد: چشم انتظاری واژهای است که هر انسانی در طول زندگی آن را تجربه کرده، اما یکی از سختترین چشمانتظاریها زمانی است که زندگی یکی از عزیزانت به خاطر نبود عضو حیاتی در لبه پرتگاه مرگ قرار میگیرد ولی تو هنوز امید داری، امید به اینکه دست یاریگری دستانت را بفشارد و نفسی تازه به عزیزت ببخشد. بر اساس آمارها در هر دو ساعت یک بیمار نیازمند به پیوند در کشور جانش را از دست میدهد و در هر 10 دقیقه یک نفر به لیست نیاز به پیوند افزوده میشود و در عین حال در هر 12 ساعت یک بیمار موفق به دریافت عضو حیاتی میشود. آیا میدانید که هماکنون 26 هزار نفر در صف انتظار دریافت عضو برای ادامه زندگی هستند؟
در ادامه گفت وگو با سیدقاسم هاشمیان هماهنگکننده پیوند عضو در حوزه برداشت بافت پزشکی قانونی را می خوانیم: صداقت با خانوادهها، اساس و مبنای روند اهدای عضو است، تصادف، سانحه، مسمومیت، سقوط از ارتفاع و نظایر آن میتوانند از عوامل مرگ مغزی باشند و در خصوص تأیید آن در ابتدا تیمی متشکل از متخصصان داخلی، جراح مغزواعصاب و متخصص بیماریهای داخلی نظر قطعی میدهند که فرد مرگ مغزی شده و پس از آن پزشکی قانونی وارد عمل شده و مرگ مغزی را تأیید میکند، در نهایت تیم پیوند با خانواده شخص صحبت میکنند و در صورت رضایت در اتاق عمل اعضای اهدایی برداشته میشود.
قلب، کلیهها، کبد، ریهها، روده و پانکراس فرد میتواند جان 8 نفر را از مرگ حتمی نجات دهد و به بیش از 100 نفر در زمینه پیوند بافت کمک کند. پیوند بافت شامل دریچههای قلب، بافت سخت مانند استخوانهای اندام تحتانی، استخوانهای دست و استخوانهای پا میشود، با اهدای بافت، بیماری که برای حرکت نیازمند به ویلچر است میتواند روی پای خود بایستد، البته آمادهسازی بافت برای اهدا حدود 5 ماه طول میکشد تا عمل پیوند انجام شود، گفتنی است عملکرد متخصصان ارتوپدی، مغزواعصاب، دندانپزشکی و پوست (پیوند پوست) در بازگشت افراد به جامعه و به دست آوردن یک زندگی طبیعی در حوزه پیوند بافت بسیار مؤثر است.
روزنامه «قانون» در گزارشی عنوان« تپش های زندگی بخش» را آورد و نوشت: ســتاره را دوســتانش در مدرســه دیده بودند که وقتی راه می رود، ناگهان دســتش را روی قلبش می گیرد و نفس نفس می زند. روزهــای اول همه به خیال اینکه خســتگی یا ناتوانی اســت، او را روی نیمکت راهنمایی می کردند یــا به او آب قند می دادند اما وقتــی بیحالی ها و تپش های قلب ســتاره روز به روز بیشتر شــد، مادر و پدرش شــک کردند که شاید مشکل دخترشان بیشــتر از یک ناتوانی ساده باشــد. وقتی او را برای معاینه به مطب پزشــک بردند، در همــان آزمایش های اولیه معلوم شد که ســتایش بیماری نارســایی قلبی دارد. هنوز دو هفته از مهر ســال 95 نگذشــته بود و کتاب و دفترهای ستاره بوی تازگی می داد که او را دربیمارســتان بستری کردند. یکی از همان حمله های قلبی که نفسش را گرفت و او را روی تخت بیمارســتان خواباند. پدر و مادر و دوستان ســتاره گفتند که خیلی زود حمله قلبی را کنترل می کننــد و او دوباره به خانه و مدرسه بازمی گردد اما ماه ها یکی بعد از دیگری گذشت و ستاره نتوانست از تخت بیمارستان پایین بیاید. چند روز بعد از اینکــه او را روی تخت بیمارســتان خواباندند، آزمایش ها نشان داد که قلبش بیشتر از یک سال نمی تواند کار کند و باید هر چه زودتر عمل قلب انجام دهــد.
در ادامه این گزارش می خوانیم: روز 23 ماه رمضان پارســال بود که خبر آوردند برای ستاره قلب مناسبی پیدا شده است. پسربچه ای 15 ساله در تصادف مرگ مغزی شــده بود و خانواده اش تصمیم داشتند قلبش را اهدا کنند. ستاره از قلبی که در بدنش می تپد، فقط همین را می داند. مادر می گوید: «وقتی دکتر مهدوی به اتاق مان آمد و گفت برای ستاره قلب پیدا شده، باور نمی کردیم. می گفتیم این دفعه هم شاید مثل دفعه های قبل، قلب به دردش نخورد. اما دکترها و پرستارها از سه روز قبل می دانستند. ساعت 3:30 همان روز ســتاره به اتاق عمل رفت و تا اذان مغرب عملش طول کشید. وقتی دکتر از اتاق بیرون آمد، گفت همه چیز خوب است. این را با ناباوری و خوشحالی گفت. گفت ما فکر نمی کردیم ستاره از اتاق عمل زنده بیرون بیاید. چون بدنش خیلی ضعیف شده بود و امید به اینکه بتواند زیر عمل طاقت بیاورد، کم بود». روزهای نقاهت ستاره کم کم گذشــت و بعد از چند هفته توانست غذا بخورد. نخستین قاشق های غذا را که به دهانش گذاشت، گریه کرد و به مادر گفت: «مامان ببین می تونم غذا بخورم». حالا مادر ستاره می گوید:« ما به خاطر ستاره از دزفول به تهران آمدیم تا همیشه زیر نظر پزشک باشد.
**محیط زیست؛ شکار بی دفاع انسان ها
هر روز که می گذرد خبرهای دخل و تصرف بی اندازه انسان در طبیعت، بیشتر به گوش می رسد و هر اندازه این تجاوزها و دست اندازی های بی محابا به محیطی که انسان باید در آن زندگی کند بیشتر می شود، ترس نابودی زیست بوم و حاشیه های آن بیشتر ذهن را درگیر می کند. گویا محیط زیست، طعمه و شکار بی دفاعی است که انسان ها هر روز به خود اجازه می دهند تا بیش از قبل با نابودی آن، نابودی خود و جهان اطراف خود را رقم زنند.
روزنامه«جوان» در گزارشی با عنوان «آلودگی 150 شناگاه در سواحل شمال و جنوب» می نویسد: هر ساله با گرم شدن هوا سواحل شمالی و جنوبی کشور میزبان مسافرانی میشود که برای تفریح و استفاده از خنکای این مناطق به شهرها سفر میکنند. این در حالی است که در چند سال اخیر نبود سیستم جذب و تصفیه فاضلاب و بازیافت مناسب در شهرهای شمالی و جنوبی سبب شده تا بهراحتی پسابهای تولیدی در کنار آلودگیهای سوختها و روغنهای مورد استفاده کشتیها و قایقها وارد آبهای ساحلی شود و این مکانها را بهشدت آلوده کند؛ موضوعی که موجب شد تا مدیرکل دفتر بررسی آلودگیهای دریایی سازمان حفاظت محیطزیست اعلام کند: «از آنجا که شناگاههای استان شمالی و جنوبی به دلیل آلودگی محرز و شدید تعطیل شدند، لذا از این پس افرادی که قصد دارند برای شنا به این مکانها سفر کنند باید پیش از سفر وضعیت کیفی شناگاههای این مناطق را بررسی کنند و پس از تأیید سلامت به این مکانها سفر کنند».
در ادامه این گزارش می خوانیم: با وجود تمامی اقداماتی که برای مناسبسازی مکانهای مورد استفاده برای شناگران انجام میگیرد، اما بیتوجهی به مدیریت پسابها و راهیابی زبالهها به سواحل سبب شده تا برخی از این مناطق مناسب برای شنا کردن نباشند. مدیرکل دفتر بررسی آلودگیهای دریایی سازمان حفاظت محیطزیست در خصوص طرح سالمسازی شناگاههای کشور میگوید: «امسال با شروع فصل گرما 150 شناگاه در هفت استان ساحلی کشور در شمال و جنوب (در استانهای گیلان، مازندران، گلستان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و بوشهر) از لحاظ آلودگی پایش میشود و نتایج این پایش با پرچمگذاری مشخص خواهد شد. در مازندران 52 شناگاه پایش شدهاند که از این تعداد 35 شناگاه پرچم آبی و 11 شناگاه پرچم زرد دریافت کردهاند؛
همچنین تعدادی از شناگاهها نیز تقریباً مناسب تشخیص داده شدند و این در حالی است که در حال حاضر سه شناگاه چاکسر و دریاسر و صاحبدلان در استان به دلیل آلودگی محرز و شدید تعطیل شده است. از مجموع شناگاههای استانهای جنوبی کشور نیز پنج شناگاه در استان هرمزگان پایش شده است که از این تعداد دو شناگاه پرچم آبی و سه شناگاه پرچم زرد دریافت کردند که آلودگی میکروبی کلیفرم گوارشی و آنتروکوک رودهای در آنها بیش از حد مجاز بود. همچنین در استان سیستان و بلوچستان نیز پنج شناگاه مورد بررسی و پایش قرار گرفت که تمام آنها پرچم آبی دریافت کردند، اما شناگاه ساحل هفتتیر به علت عدم مدیریت پسماندها و پسابها در شرایط نسبتاً مناسبی قرار ندارد. در دو استان خوزستان و بوشهر نیز شناگاههای امسال در حال پایش هستند که البته نتایج پایش هنوز در پورتال قابل مشاهده نیست.»
روزنامه«قانون» در گزارشی با عنوان«شرایط سایت زباله سراوان بسیار حاد و خطرناک است» نوشت: همه ما گیلان را به دریا و جنگلش می شناسیم؛ دریا و جنگلی که این روزها به سطل بزرگ زباله ای برای مردمش تبدیل شده است. این مساله به یک عادت برای متولیان جمع آوری و دفن زباله تبدیل شده و کار به آنجا رسیده که هر روز در رسانه های مختلف خبرهایی درخصوص تخلیه زباله های بیمارستانی در دریا و جنگل بدون آنکه مراحل بی خطرسازی روی آن ها صورت گرفته باشد، منتشر می شــود. مساله زباله امروز در گیلان به یک بحران تبدیل شده و هر روز شاهد ارائه راهکارهایی از سوی مسئولان این استان برای حل این بحران هستیم اما در عمل هیچ اتفاقی نمی افتد. رانش 500 متری زمین در جایگاه دفن زباله سراوان تلنگر یا هشداری است که اگر به آن توجه ای نشود، در آینده شاهد فجایعی خواهیم بود که فرصت جبران آن از دست رفته است.
در ادامه این گزارش می خوانیم: در گیلان بیش از 30 ســال اســت کــه زباله هــا در رودخانه یا جنگل ریخته می شــوند. ارتفاع کوه زباله در جنگل و رودخانه در برخی مناطق حتی به 15 متر نیز رســیده اســت. ایــن آلودگی ها آمار سرطان را در اســتان های شمالی کشــور افزایش داده است . همچنین اکولوژی و پوشش گیاهی و جانوری نیز به اسم مدیریت پسمانددر حال از دست رفتن است.یکی دیگر از معضلات مدیریت پسماند، شیرابه زباله است. شــیرابه هایی که به راحتی در طبیعت رها می شوند. شیرابه زباله ها هکتارها زمین کشــاورزی را آبیاری می کنند و هنگامی که وارد رودخانه می شوند، آب های زیرزمینی مورد استفاده مردم نیز آلوده می شوند. این درحالی است که حتی دستگاه های تصفیه شهری و خانگی هم توانایی تصفیه این آب ها را از کلیفرم انسانی ندارند.
روزنامه «ابتکار» در مطلبی با عنوان«ماهی های مهاجر و ورشکستگی شیلات» نوشت: تغییرات اقلیم و گرمایش زمین پیامدهای مختلفی برای محیطزیست خواهد داشت. مثلا صدها گونه از ماهی و حلزون صدفدار مجبور خواهند شد به شمال کوچ کنند تا از تاتیراث این تغییر بزرگ در امان بمانند. اما این کوچ میتواند صنعت شیلات جهان را با خطر روبهرو کنند . موجودات دریایی به درجه حرارت آب بسیار حساس هستند و اگر دما آب بیش از حد گرم شود، اغلب آنها سکونتگاه خود را به مناطقی که دمای مناسبتری دارد، تغییر میدهند. سالها است که ماهیگیران انگلستان و سایر ماهیگیران در سراسر دنیا از کاهش گونهها و تعداد ماهیهایی که آنها از عمق دریاها میگرفتند، خبر میدهند. براساس مطالعه جدید دانشمندان که در مجله PLOS ONE منتشر شده، آنها پیشبینی کردهاند که تقریبا 700 گونه از ماهیها و موجودات آبزی که در آبهای اطراف آمریکای شمالی زندگی میکنند به گرم شدن زمین در آینده نزدیک واکنش نشان میدهند.
در ادامه می خوانیم: در حالی که احتمال دارد که حیوانات مختلف به طرق مختلفی به گرمای جهانی پاسخ دهند، محققان نتیجه گرفتهاند که دو سوم گونه مورد مطالعه آنها مجبور به مهاجرت میشوند و حتی اگر انتشار گازهای گلخانهای بیش از گذشته افزایش یابد، برخی از موجودات دریایی مجبور به مهاجر تا هزار کیلومتری (621 مایل) از محل سکونت خود میشوند. از جمله موجوداتی که به شدت تحت تاثیر گرمایش زمین قرار میگیرند، بعضی از گونههای مهم اقتصادی هستند، از جمله ماهی روغن، ماهی خاردار و خرچنگ. اگرچه تمام سناریوهای پیشبینی شده گرمایش زمین منجر به مهاجرت ماهیانه آبزیان میشود اما تیم تحقیقاتی دانشگاه راتگرز معتقدند که وضعیت زیست محیطی میتواند تحت شرایط توافق پاریس بسیار بهتر باشد که البته دونالد ترامپ رئیس ایالات آمریکا از اوایل امسال این توافق را ترک کرده است. با این حال اما جهان باید میزان انتشار گازهای گلخانهای را کاهش دهد و راه مبارزه با تغییرات آب و هوایی را هموار کند. علاوه برآن دولتها باید لایحهای قوی برای شیلات ارائه کنند.
منبع: ایرنا
ارسال دیدگاه