چطور ترس کودکان را از بین ببریم؟

« نمی‌دونم چرا پسرم شبها از تاریکی می‌ترسه؟»، «آره دختر منم تازگیها هر وقت از مرگ حرف می‌شه ترس برش می‌داره»،«بچه منو نمی‌گین؟ منو دیوونه کرده از بس می‌ترسه از مدرسه رفتن…» شاید ترس‌های کودکانتان جزو نگرانی‌های شما هم باشد. اما‌ آیا ‌این ترس‌ها طبیعی هستند؟ و به بچگی بچه‌ها ربط دارند یا نابهنجارند؟ نیاز به توجه بیشتر دارند یا نه؟ روان‌شناسان پاسخ‌های جالبی برای‌این سوال‌ها دارند. ضمن‌این که‌ این متخصصان برای دغدغه همیشگی کلاس‌اولی‌ها، یعنی ترس از مدرسه، نیز نسخه بلند بالایی پیچیده‌اند. جواب آن سوال‌ها و داروهای رفتاری این نسخه را بخوانید.

ترس طبیعی یا به طور مختصر «ترس» به واکنشی گفته می‌شود که در موقعیت‌هایی نشان داده می‌شود که برای بیشتر افراد، ترسناک تلقی می‌شود. مثلا ترسیدن هنگام گذشتن از پرتگاهی در ارتفاعات کوهستان یا ترس از صدای مهیب انفجار در‌ آشپزخانه. اما ترس مرضی یا فوبیا نوع خاصی از ترس است که در درجه اول افراطی، غیر منطقی و ناموجه است. اگر فوبیا از یک چیز خاص (مثلا آمپول)، از حیوانی خاص (مثل گربه) یا موقعیتی خاص (مثلا پرواز با هواپیما) باشد به آن فوبیای خاص می‌گویند و اگر ترس از موقعیت‌های اجتماعی (مثل سخنرانی) باشد به آن فوبیای اجتماعی گفته می‌شود.

این تقسیم‌بندی‌ها را می‌شود برای بزرگسالان به راحتی به کار برد اما در کودکان به چند دلیل، جدا کردن ترس‌های طبیعی از فوبیا سخت است. در درجه اول نشانه‌های ترس در کودکان با بزرگسالان فرق می‌کند. یعنی ممکن است کودک به جای ‌این که مثل بزرگسالان از موقعیتی وحشت زده شود، حالت قهر به خود بگیرد یا خودش را به بزرگسالان بچسباند. حتی ممکن است کودک، ترس خودش را پشت نشانه‌های افسردگی و خشم پنهان کند. ضمن‌این که برخلاف بزرگسال‌ها که می‌دانند ترسشان افراطی و غیر منطقی است کودکان آن قدر رشد نکرده‌اند که تفاوت ترس‌های طبیعی و غیر طبیعی را بدانند.

چه ترسی؟ چه سنی؟
بعضی از ترس‌ها برای بعضی از سنین طبیعی‌تر است اما کلا هیچ ترسی حتی اگر طبیعی باشد- نباید بیش از دو سال طول بکشد. یعنی طول کشیدن بیش از‌این حد، نشانه مشکل و نیازمند توجه یا حتی درمان بالینی است. اما ترس‌های شایع سنین مختلف را می‌توانیم این طور طبقه بندی کنیم:

1) از شش ماهگی تا 2 سالگی
به‌این دلیل در مورد قبل از شش ماهگی حرفی نزدیم که اصولا بچه‌ها تا شش ماهگی چندان بین غریبه و خودی تفاوتی قایل نیستند که بخواهند از چیز یا آدم غریبی بترسد. اما بعد از شش ماهگی ترس از آدم‌های غریبه و موقعیت‌های ناآشنا ترسی طبیعی است. اما اگر ترس بیش از حد و خاص باشد، مثلا ترس از صدای جارو برقی یا ترس از توپ‌ها و اسباب بازی‌های پشمالو، بهتر است درمان شود. زیرا ‌این ترس‌ها مانع خلاقیت کودک می‌شوند. در ‌این سنین کودک کنجکاو است و می‌خواهد با چشم و دست و دهان، محیط اطرافش را بشناسد. این ترس‌های غیر طبیعی باعث می‌شود میزان این کنجکاوی‌ها کمتر شود و در نتیجه خلاقیت کودک کاهش یابد.

2) از 2 تا 4 سالگی
‌این سنین در واقع سن شروع ترس از حیوانات است. کودک این ترس را حتی در بازی‌ها و خواب‌هایش نشان می‌دهد. از 3 سالگی به بعد هم کودک از تاریکی می‌ترسد. برای کودک، تاریکی یعنی تنهایی؛ چه کس دیگری وجود داشته باشد چه نه، کودک در تاریکی احساس تنهایی می‌کند. همان طور که گفتیم اگر‌این ترس از حیوانات و تاریکی خیلی شدید باشد، طوری که کودک به کارهای عادی‌اش نرسد یا بیش از حد (دو سال) طول بکشد، نیازمند درمان است.

3) سال‌های پیش دبستانی (3تا7 سالگی)
شاید بتوان این سال‌ها را سال‌های ترس نامید. ترس‌های این سنین، بی‌نهایت متنوع‌اند. کودکان علاوه بر ترس از حیوان‌ها که در‌این سنین بیشتر حیواناتی هستند که می‌توانند به انسان آسیب برسانند مثلا گرگ- کودک ممکن است از عناصر طبیعی مثل رعد و برق، وسایل صنعتی مثل جرثقیل، بیماری‌ها، تنهایی و حتی‌اشخاص افسانه‌ای مثل جن یا غول بترسد.

4) سال‌های دبستان
حالا دیگر کودک شما آن قدر بزرگ شده است که می‌تواند در مورد‌ آینده فکر کند و برنامه‌های بعدیش را پیش‌بینی و تخیل کند. برای همین ترس‌هایش هم پیچیده تر می‌شوند- ترس از خطرهای دور دست یا بدبختی‌هایی که ممکن است در آینده به سراغش بیایند. اما دو نوع ترس است که در‌این سنین خیلی شایع‌اند. اولی ترس از مرگ است. کودکان به‌طور معمول در هشت سالگی به خوبی مفهوم مرگ را درک می‌کنند و به عنوان اولین واکنش، از آن می‌هراسند. روان‌شناسان به‌این واکنش «اضطراب هشت سالگی» می‌گویند و معتقدند کودک در واقع از « مرگ مادر» می‌ترسد. مرگی که به گمان کودک باعث می‌شود تا آخر عمر تنها و طرد شده باقی بماند. اما ترس مشهورتر‌این دوره «مدرسه هراسی» است. ترسی که همه ما لااقل یک نمونه‌اش را وقتی کلاس اولی بوده‌ایم یا کلاس اولی داشته‌ایم، دیده‌ایم.

ترس از مدرسه، ترس از جدایی
وقتی کودکتان به دلایلی غیر منطقی از مدرسه رفتن خودداری می‌کند و در مقابل اجبار شما واکنش‌های شدید وحشت‌زدگی از خود نشان می‌دهد، کودکتان مبتلا به مشکل شایع ‌این سنین یعنی «مدرسه هراسی» است. کودک شما در‌ این حالت گریه می‌کند، التماس می‌کند که او را به مدرسه نبرید، قول می‌دهد که فردا به مدرسه می‌رود اما امروز نه، خودش را در اتاق حبس می‌کند، و حتی اگر به زور او را وادار به نشستن در کلاس کنید از مدرسه می‌گریزد و در کوچه‌ها سرگردان می‌شود. او ممکن است سختگیری معلم، مسخره کردن دوستان یا دور بودن مدرسه را بهانه کند اما در واقع مشکل در جای دیگری است. مدرسه هراسی ممکن است علت‌های گوناگونی داشته باشد:

1) وابستگی بیش از حد کودک به خانواده
خانواده‌هایی که اجازه کار مستقل به کودکانشان نمی‌دهند و بیش از حد از کودکانشان حمایت می‌کنند، او را در یک حالت وابستگی شدید نگه می‌دارند.‌ این کودکان آن قدر برای رفع نیازهایشان به خانواده احتیاج دارند که نمی‌توانند یک لحظه از مادر خود دور باشند، چه برسد به آنکه نصف روز را در جایی دور از خانه یعنی مدرسه بگذرانند.

2) مادران مضطرب و ترسو
کودک بیشترین الگوهای رفتاری خودش را از مادرش می‌گیرد. فرض کنید که مادری خودش مبتلا به هراس از خیابان یا اجتماع باشد، یا همیشه احساس دلشوره کند، ‌این حس و رفتارهای بعد از آن، خود به خود به کودک هم منتقل می‌شود و خودش را به شکل مدرسه‌هراسی نشان می‌دهد.

3) القای ترس توسط افراد بزرگتر
تصور کنید برادران و خواهران بزرگتر یا خویشاوندانی که تجربه مدرسه رفتن را داشته‌اند مرتب از خط‌کش معلم و سختی درس‌ها حرف بزنند، شما جای بچه شش ساله تان باشید، از مدرسه نمی‌ترسید؟! اگر والدین ‌این تجربه‌ها را جلوی کودک بگویند که دیگر نور علی نور است!

4) یاد نگرفتن مهارت‌های اجتماعی
بعضی از والدین کودکانشان را جوری بار می‌آورند که نمی‌توانند با دیگران درست رابطه بر قرار کنند. از آن جا که درس خواندن در مدرسه احتیاج به روابط اجتماعی فراوان دارد، ‌این کودکان در واقع از توانایی نداشتن در برقراری رابطه می‌ترسند.

با ترس از مدرسه چه کار کنیم؟
همه مشکلاتی که در مدرسه اتفاق می‌افتد، به دو نظام مربوط است: نظام خانواده و نظام آموزشی. انجمن اولیا و مربیان را که یادتان است؟ مدرسه هراسی هم مشکلی است که لااقل نمودش در مدرسه اتفاق می‌افتد. بچه‌های «‌هراسان از مدرسه» در خانه به‌طور معمول نشانه‌های هراس را نشان نمی‌دهند. همه ‌این‌ها را ردیف کردیم که بگوییم نسخه ما برای مدرسه‌هراسی دو برگ دارد: یک برگ برای والدین و یک برگ برای گردانندگان مدرسه.

8 توصیه به پدرها و مادرها

1) صبور باشید
2) سعی کنید در کودکتان حس استقلال به وجود بیاورید. خیلی سخت است، به‌خصوص برای شمایی که کودکتان به شما وابسته است و خودتان هم به کودکتان وابسته‌اید. 3) از تجربه‌های خوب مدرسه برای کودکانتان حرف بزنید. متاسفانه جامعه، کلیشه معلم خط‌کش به دست را در ذهن کودکتان به وجود آورده است. برای شکستن‌ این کلیشه، از مهربانی و‌ایثار معلمان برای کودکتان بگویید.
4) «مدرسه بازی» کنید! یکی از بهترین راه‌های انتقال غیر مستقیم سخنتان به کودکتان «بازی کردن» است. شما می‌توانید نقش یک همکلاسی، مدیر، ناظم یا معلم را بازی کنید و واکنش‌های کودکتان را در نقش دانش آموز کلاس اولی ببینید و اگر لازم بود اصلاحش کنید.
5) کودکتان را با دیگران مقایسه نکنید. ‌این کار باعث می‌شود به جای درست کردن ابروی مسأله، چشمش را هم کور کنید. یعنی نه تنها ترس کودکتان را درست نمی‌کنید بلکه با مقایسه او با همسالانش، عزت نفسش را هم لگدمال می‌کنید.
6) اصرار نکنید. هر چه بیشتر کودکتان را مجبور به ماندن در کلاس کنید و بیشتر از زور استفاده کنید، هراسش بیشتر می‌شود. سعی کنید با هماهنگی مسوولین مدرسه، کاری کنید که کودک کم کم به محیط مدرسه خو بگیرد. چه طور؟ با راه‌های هفتم و هشتم.
7) در مدرسه بمانید. اگر کار از کار گذشته است و کودکتان واقعا ازمدرسه‌هراسان شده، می‌توانید با گردانندگان مدرسه صحبت کنید تا شما یا همسرتان روزهای اول در مدرسه بمانید. البته این کار باید به تدریج کاهش پیدا کند. کودک در‌این صورت، در سایه حمایت یکی از والدین، به محیط عادت می‌کند و به اصطلاح ترسش می‌ریزد.
8) قرار بگذارید. اگر مشکل خیلی شدید بود، می‌توانید قراری با کودکتان و البته مسوولین مدرسه‌اش بگذارید که میزان حضور کودک در مدرسه، به تدریج زیاد شود.
3 توصیه به مسوولان مدرسه
شرایط کودک را درک کنید
اصرار بر قوانین خشک بخشنامه‌ای دردی را دوا نمی‌کند. گاهی به‌خصوص در روزهای اول مدرسه باید کمی‌انعطاف پذیرتر باشید، یا حضور والدین در مدرسه را تحمل کنید یا حضور پاره وقت بچه‌ها را؛ البته به صورت موقت.
محیط آموزشی را جذاب کنید
محیط بسیاری از مدرسه‌های ما و متاسفانه رفتار برخی مسوولینش هنوز هم رعب آور است. همین حالا روش منسوخ تنبیه بدنی را کنار بگذارید و محیط مدرسه را هم به سلیقه بچه‌ها نزدیک کنید، نه سلیقه خودتان. مدرسه در درجه اول مال دانش آموز است، نه مال شما!
روان شناس و مشاور استخدام کنید!
صدایتان در آمد؛ نه؟ می‌دانم در مدارس دولتی لااقل‌، این اختیار دست مدیر و معلم نیست.
اما در همه جای ایران، اداره‌های آموزش و پرورش شهرستان، لااقل یک دفتر مشاوره مر کزی دارند.
والدین این بچه‌ها را به همان دفتر ارجاع‌‌‌‌دهید لطفا!