به گزارش کودک پرس ،بدون شک خواندن چنین اخبار تلخی، دل هر خوانندهای را آزار میدهد و برخی نیز در اولین قدم انگشت اتهام را به سمت دولت و وضعیت اقتصادی کشور نشانه میروند. گرچه معضلات اقتصادی زمینه ساز ایجاد و تشدید مشکلات مختلف است، اما نگاه علمی به این موضوعات راهگشاتر است. قبل از هر چیز یک سؤال به ذهن خطور میکند: چرا یک نوجوان 12 ساله باید به خودکشی فکر کند و آیا تنها نداشتن گردنبند و دوچرخه زمینه ساز این رویداد تلخ بوده است؟
** خودکشی نوجوانان بیشتر جنبه نمایشی دارد
شیوا دولتآبادی، روانشناس و رئیس هیأت مدیره انجمن روانشناسی ایران معتقد است خودکشی نوجوانان گرچه خوشبختانه نادر است، اما همین تعداد اندک نیز قابلتأمل و نیازمند ریشهیابی است تا عوامل آن شناسایی و از شیوع آن جلوگیری شود. وی در این رابطه میگوید: اصولاً مفهوم افسردگی حاد که به گذشتن از زندگی منجر شود، نیازمند این است که شخص مراحل زیادی را در زندگی طی کند و حوادث فراوانی را پشت سر بگذارد که چنین شرایطی در طول زندگی 12 ساله یک نوجوان بسیار بعید به نظر میرسد.
«به اعتقاد من این خودکشی در میان نوجوانان بیشتر جنبه نمایشی دارد تا دلایل آسیبشناسی با ریشه خانواده و جامعه. شاید بیشتر این نوجوانان میخواهند به پدر و مادر خود بفهمانند که تحتفشار روحی و روانی هستند، ولی در باطن خیال خودکشی ندارند.»
دولتآبادی ادامه میدهد: به عبارتی، اگر این بچهها نوشتهای مبنیبر قصد و نیت خودکشی از خود بهجای نگذاشته باشند، میتوان نتیجه گرفت که این اقدام به خودکشی درواقع باهدف نمایش و ترساندن والدین و نه بهقصد پایان دادن به زندگیشان بوده است. اما به هر حال بچهها نیز میتوانند تحت فشارهای عاطفی، هیجانزده شده و بهطور ناگهانی دست به اقداماتی بزنند که اصلاً برای ما قابل توجیه نیست.
«در هر صورت، لازم نیست پشت این قضایا لزوماً یک آسیبشناسی طولانی خانوادگی باشد، بهویژه آن که در سالهای ابتدایی نوجوانی، افراد نوسانات خلقی زیادی دارند. بسیاری از رفتارها، الگوبرداری از آن چیزی است که بچهها در داستانها یا فضای مجازی میخوانند، میشنوند یا میبینند.»
**باید یک درک متقابل از شرایط خانواده برای طرفین ایجاد شود
به گفته این روانشناس کودک، نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که شاید اگر یک رابطه تعاملی بین فرزند و والدین باشد، میتوان بسیاری از مسائل را برای بچهها توضیح داد که چرا نباید گردنبندی را خرید یا باید دوچرخهای را فروخت. مهم ایجاد یک درک متقابل از شرایط خانواده برای طرفین است.
وی با بیان این که شنیدن چنین اخباری بازخوردها و نتیجهگیریهای فراوانی در جامعه خواهد داشت گفت: ممکن است برخی از ظن خود شرایط اقتصادی جامعه را عامل رخداد چنین حوادثی بدانند که دقیق نبوده و مستلزم مطالعه و تأمل است، اما به عقیده من مهمترین درسی که ما خانوادهها باید بگیریم، این است که بیاموزیم نتوانستنها یا نداشتنهایمان را به بچهها انتقال دهیم.
**منشأ خودکشیها را باید در نحوه تربیت خانوادگی نوجوانان یافت
امانالله قراییمقدم، جامعهشناس معتقد است هم خانواده و هم جامعه در رخداد خودکشی جوانان مقصرند. وی میگوید: خانواده مانند آهن رباست که از جامعه جذب میکند و به آن پس میدهد. اما به عقیده من علت چنین اتفاقاتی را باید در نحوه تربیت خانوادگی نوجوانان جستجو کرد.
وی توضیح میدهد: وقتی خانواده نتواند آن پیوستگی و وابستگی معنوی را بین فرزندان و والدین بهوجود آورد و اصطلاحاً روابط، صوری و غیرمعنوی باشد، زمینه برای وقوع چنین رخدادهایی مساعد میشود. چرا که اعضای خانواده از هم دور شده و درک متقابلی از یکدیگر ندارند.
قراییمقدم نتیجه این عدم درک یکدیگر را عدم تعلقخاطر به پدر و مادر، برادر و خواهر میداند که سبب شده روابط خانوادگی رنگ بیتفاوتی و بیاحساسی به خود بگیرد.
** خودکشی کلاسیک، نتیجه قطع روابط معنوی فرد با دیگران
این جامعهشناس، خودکشی کلاسیک را نتیجه قطع روابط معنوی فرد با دیگران میداند که ابتدا از قطع روابط با پدر و مادر شروع و سپس به جامعه گسترش میباید و توضیح میدهد: ضعف روابط در خانواده عامل اصلی است که نتوانسته پیوندهای مستحکمی بهوجود آورد و فرد مأیوس و ناامید، بهجای پناه آوردن به خانواده از آن دور میشود.
وی بابیان اینکه نباید در این میان تأثیر شبکههای اجتماعی و مجازی را از یاد برد، میگوید: افراد با حضور در شبکههای مجازی با توجه به اقتضای سن بهدنبال دیدهشدن هستند و در این میان زندگی و رفتار لاکچری، ابزار خودنمایی است.
به گفته قراییمقدم نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که اکنون بچهها در خانوادهها نازپرورده بار میآید و چون خانواده نیز نقش خود را بهدرستی ایفا نمیکند فرزندان، خودمدار، خودمحور و دلبسته به مادیات تربیت میشوند.
این جامعهشناس احتمال نمایشی بودن برخی خودکشیها از سوی نوجوانان را رد نمیکند، ولی در عین حال تصریح میکند: حتی در چنین صورتی نیز این کار بازتاب خودخواهی نوجوان و نبود ارتباط معنوی بین والدین و فرزندانی است که نتوانستهاند به بچهها بفهمانند که چقدر ارزش و وجود آن فرد در خانواده اهمیت دارد و بازتاب اقدامشان چه اثرات ناگواری بر روان خانواده دارد.
**ریشهیابی کنید تا تبدیل به اپیدمی نشود
قراییمقدم نیز همچون دولتآبادی معتقد است این اقدام هشدار به خانوادهها و نظام آموزشی است و باید آن را ریشهیابی و چارهاندیشی کرد تا تبدیل به اپیدمی نشود.
این جامعهشناس در عین حال تصریح میکند: یک واقعیت وجود دارد، جامعه ما، متشکل از خانواده و نظام آموزشی، فرزندان را وظیفهمدار و مسئولیتپذیر بار نمیآورد. در صورتی که در ژاپن، مدارس به کودکان میآموزند مسئولیتپذیر بوده و عواقب اقدامات خود را بپذیرند.
«نتیجه این عدم مسئولیتپذیری، همین مشکلاتی است که افراد در نوجوانی با آن مواجه هستند و تا زمانی که این افراد وارد جامعه شده و متصدی مشاغل و مسئولیتها میشوند ادامه دارد. وظایف خود را انجام نمیدهند، نسبت به شرایط انعطافپذیر نبوده و مسئولیت اقداماتشان را برعهده نمیگیرند و همین امر جامعه را با خسارتهای جبرانناپذیری روبهرو خواهد کرد.»
**نه افراط، نه تفریط، نگاه طبیبانه
آسیبهای اجتماعی واقعیت امروز جامعه ما هستند و باید درست و دقیق شناختشان و در صدد کنترل آنها قدم برداشت. هم ندیدن و تکذیب کردن آنها آسیب زاست و هم بزرگ کردنشان و نسبت دادنشان به عوامل غیراصلی. از این رو باید با نگاه علمی و طبیبانه معضلات را شناخت و راه حل آنها را هم یافت و به کار برد.
ارسال دیدگاه