به گزارش کودک پرس مثلاً نابينا و ناشنواـ ناشنوا و عقب مانده ـ نابينا و عقب مانده ـ عقب مانده و فلج مغزي و ….. باشند. البته كودكان عقب مانده ذهني شديد و عميق معمولاً بيش از يك نوع معلوليت را دارا هستند. لذا در رده كودكان چند معلوليتي قرار ميگيرند. ولي بايد در نظر داشت كه يك كودك چند معلوليتي الزاماً عقب ماندهي ذهني نيست و مصداق بارز آن « هلن كلر» مي باشد كه خود جزو استثنائات و نوابغ ميباشد. نكته مهم در اين مقوله اينست كه با توجه به متفاوت بودن گونههاي كودكان چند معلوليتي و پراكنش و وسعت نيازهاي آموزشي آنها آموزش و پرورش اين گروه از كودكان مجموعهاي از تخصصهاي ويژه را طلب ميكند؛ تا گوشهاي از نيازهاي بيشمار اين كودكان برآورده گردد.
تعريف
يكي از رايجترين تعاريفي كه در خصوص كودكان چند معلوليتي از مقبوليت بيشتري برخوردار است، اين است كه اين كودكان را كساني ميدانند كه؛ به سبب شدت اختلالات جسمي، ذهني و هيجاني يا تركيبي از آنها، نياز به خدمات منظم آموزشي، پرورشي، روانشناختي، مددكاري اجتماعي و پزشكي دارند تا در حدود امكانات خويش بتوانند بطور موثر در اجتماع و فعاليتهاي مرتبط شركت كنند. در واقع به حداكثر رشد توانائيهاي خود دست يابند. اين گونه كودكان ممكن است داراي محروميتهاي شديد كلامي، ادراكي، شناختي و يا برخي از رفتارهاي عيرعادي مانند عدم توجه به محركهاي مشخص، خود برانگيختگي، پرخاشگري مداوم و طولاني، نداشتن هيچ نوع كنترل كلامي و مانند آن باشند. همچنين برخي از آنان از نظر جسمي بسيار ضعيف و آسيبپذير هستند.
درصد شيوع
با توجه به دشواري تعريف كودكان چند معلوليتي برآورد دقيق ميزان شيوع آنان نيز مشكل ميباشد. به هر حال شايد مناسبترين تخمين ميزان شيوع اين گروه از كودكان، گزارش وزارت آموزش و پرورش امريكا ( 1985 ) باشد. اين ميزان برابر است با تقريباً 6/1 درصد از كل دانشآموزان استثنايي كه خدمات ويژه دريافت ميكنند و دركل 7% درصد تمام دانشآموزان مدارس دولتي.
چگونگي شناسايي و طبقهبندي كودكان چند معلوليتي
معمولاً برخي از ويژگيهاي كودكان چند معلوليتي آن چنان آشكار و واضح است كه در زمان تولد قابل رويت است. به همين جهت پزشك متخصص اطفال معمولاً براي شناسايي كودكان ويژه، سطح عملكرد نوزاد را در پنج طبقه مجزا كه « نظام شاخص آپگار» نام دارد، مطابق جدول 1ـ 1 اندازهگيري و ثبت ميكند.
ويژگيهاي كودكان چند معلوليتي
تعداد بيشماري از تركيب معلوليتها ممكن است وجود داشته باشد، اما برخي از اين تركيبات بيش از بقيه خودنمايي ميكند. مواردي كه در ذيل ميآيد جزء موارد فوق ميباشد.
الف ـ كودكان چند معلوليتي با معلوليت عهده در عقبماندگي ذهني
كودكان فوق خود نيز به چند گروه تقسيم ميشوند كه تعدادي از آنها بشرح ذيل است.
1ـ عقب ماندگي ذهني و فلج مغزي
2ـ عقب ماندگي ذهني و اختلال شنوايي
3ـ عقب ماندگي ذهني و اختلال رفتاري
ب ـ كودكان چند معلوليتي با معلوليت عمده در اختلال رفتاري
1ـ اوتيسم ( در خود ماندگي )
اوتيسم ناتواني عمومي، فزاينده، شديد و مادام العمري است كه اغلب در 3 سال اول زندگي ظاهر ميشود و درصد شيوع آن پنج در ده هزار است.
2ـ اختلال رفتاري و اختلال شنوايي
مطالعات نشان ميدهد كه هشت درصد از كودكان ناشنوا داراي هيجاني پنهان هستند و از هر ده هزار دانشآموز ناشنوا يك تا سه نفر از آنان اختلال هيجاني مشخصي را از خود بروز ميدهند.
پ ـ كودكان چند معلوليتي با اختلالات حسي، بينايي و شنوايي
اگر كودك از هر دو حس بينايي و شنوايي محروم بوده و نيز دچار عقب ماندگي ذهني باشد فعاليت آموزشي و ترميمي براي وي بسيار دشوارتر خواهد بود.
لذا اين دست از كودكان، مربيان و آموزشهاي خاص خود را طلب ميكنند، كه بتوانند با استفاده از ساير حواس به ويژه حس لامسه رابطه مناسبي با جهان خارج برقرار كنند.
برنامههاي آموزشي براي كودكان چند معلوليتي
اين افراد نيازمند آن دست از برنامهريزيهاي آموزشي هستند كه بخش از زندگي آنان و والدين را تشكيل ميدهد و در آن به اجتماعي شدن اين كودكان توجه بيشتري مبذول مي شود. برنامه رسمي اين كودكان نسبتاً جديد است ( 1970 ) و هدف عمده آن عبارتست از: آموزش حفظ و مراقبت از خود، كسب استقلال و عدم وابستگي در افراد عقب مانده ذهني شديد.
در برنامهريزي آموزشي اين گونه افراد توجه به نكات زير ضروري است:
1ـ شناخت مراحل رشد در ابعاد مختلف
2ـ فراگيري رفتارها از ساده به مشكل
3ـ تجزيه يك رفتار پيچيده به رفتارهاي ساده.
4ـ كاهش رفتارهاي نامناسب و غلط
5ـ برداشتن قدمهاي منظم آموزشي، هنگامي كه مربي رفتارهايي را كه بايد آموزش داده شود مشخص نمود، لازم است در انجام مراحل زير تلاش كافي مبذول دارد.
الف ـ مطالب و آگاهيهاي لازم را فراهم آورد
ب ـ امكانات توانبخشي را شناسايي و آماده كند.
ج ـ مطالب آموخته شده را در محلي مناسب نگهداري و بايگاني كند
دـ امكان تعميم و بسط اطلاعات آموخته شده را فراهم سازد
هـ ـ در آموزش مطالب، مهارتهاي جديد را بكار گيرد.
6ـ گسترش دورههاي آموزشي مناسب. محتواي مطالب آموزشي بايد به گونهاي باشد كه بتواند نيازهاي ويژه و واقعي اين افراد را فراهم آورد و از ويژگيهاي زير برخوردار باشد.
الف ـ هدفدار و تعريف شده ب ـ انعطاف پذير ج ـ متنوع
7ـ خدمات جانبي، دريافت خدمات از متخصصاني چون: پزشك، فيزيوتراپ، گفتار درمان، كار درمان، مشاور ومربي آموزشهاي ويژه
8ـ ارزيابي عيني. براي بررسي موفقيت برنامههاي آموزشي بايد آنها را مورد ارزيابي دقيق بر مبناي روز، ماه و سال قرار داد. دراين مرحله بايد مشخص نمود كه از كودك مبتلا به عقب ماندگي شديد و چند معلوليتي از پيش از دبستان تا زمان بزرگسالي چه انتظاراتي را در زمينههايي چون مفهوم آموزي، رفتارهاي اجتماعي، تكلم، زبان، رشد حركتي، خودداري، مهارتهاي تحصيلي و …. ميتوان داشت.
ارسال دیدگاه