کودک قبل از اینکه اسم رنگها را بداند آن را تشخیص میدهد. رنگ، اولین هویتی است که کودک آن را میشناسد. رنگ، زبان هنرمندانه ای است که بدون کلامی به سر اصل مطلب میرود و حرف خود را با تاثیر بر احساس و عواطف کودک به کرسی مینشاند. رنگ زبان بیکلام، اما خلاق و رشد دهنده ذهنهای پویای کودکان است.
بیکیفیتی روابط اجتماعی، کاری، خانوادگی و… ممکن است به کودک درونمان احساس دلتنگی و ناامیدی داده باشد.
یادگیری کارکردیست که با آن، دانش، رفتار ها، توانمندیها یا انتخابهای نو یا موجود به ترتیب درک یا تقویت و اصلاح میشوند، که شاید به یک تغییر بالقوه در ترکیب داده ها، عمق دانش، رویکرد یا رفتار نسبت به نوع و گستره ی تجارب منجر شود. توانایی یادگیری در دسترس انسان ها، جنبندگان و گیاهان و انواعی از ماشین ها قرار دارد.
برای جلوگیری از وقوع بحران های احساسی، در یک دفترچه تمامی عواملی را که فرزندتان را تحریک می کنند را یادداشت کنید. شما همچنین می توانید در گوشی هوشمندتان تمامی بحران هایی که برای کودک تان رخ می دهند و رویداد های عامل این بحران ها را ثبت کنید.
بازی با انگشت هامون وقتی بچه بودیم یادتون هست، «این میگه بریم دزدی، این میگه چی بدزدیم، این میگه طشت طلا، این میگه جواب خدا، این میگه من من کله گنده.» چند وقتی هست که از مصطفی رحماندوست مجموعه کتاب های شعری منتشر شده اند بر اساس همین بازی، برای معرفی بازی ها، مراسم، غذاها و شغل ها به بچه ها با نام «پنج تا انگشت بودند که …».
مقصود از بازی تمام بازیهای کودک نیست؛ بلکه بازی است که جهت برقراری ارتباط موثر با کودک انجام میشود و این قوانین تنها برای این بازی مشخص میشود. برای این بازی یکی از والدین که وقت آزاد بیشتری را دارد انتخاب میشود تا هر روز آن را با کودک انجام دهد.
اگر می خواهید حس مسئولیت پذیری به صورت طبیعی و عمقی در وجود فرزندانتان شکل گیرد، باید بتوانند ارزش واقعی کارهایشان را درک کنند. اگر فقط روی چیزی که به عنوان پاداش خواهند گرفت متمرکز شوند، این را یاد نخواهند گرفت.
وقتی کودک پذیرفته که «من بد هستم» است مجالی برای رفتارهای خوب پیدا نمی کند. کودکی که احساس می کند پشت و پناهی، خانواده، ندارد اعتماد به نفس و عزت نفس خود را از دست می دهد و فقط دنبال پرکردن این خلا در زندگی اش است.
فرزند پروری وظیفه ی دشواری است. لازم است که والدین به خود و نیازهایشان توجه کنند و مراقب سلامت روانی و جسمانی خویش باشند. متمرکز کردن زندگی، فقط بر فرزندان نه به نفع والدین است نه به نفع کودکان.
استرس عامل نا امنی روانی کودکان است. اضطراب محصول استرس است اما باید دانست که این استرس همیشه هم مضر نیست چرا که همین استرس می تواند فرزندانمان را به درس خواندن راغب کند اما استرس های مخرب می توانند ضربات جدی به روحیه فرزندان بزنند که باید از آن ها پرهیز کرد.