کودکان کار در شرایط بسیار نامطلوب از نظر تغذیه، بهداشت و انجام کارهای خطرناک و حاد به سر می برند. این کودکان می توانند به راحتی بازیچه دست بزهکاران حرفه ای اعم از سارقین یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانه های فسادو… قرار گیرند.
موسیقی تنها زمانی برای جنین خطرآفرین است که با صدای بلند یا به مدت طولانی پخش شود.به عبارت دیگر،به جای اینکه در اتاق خود کنسرت و سمفونی راه بیندازید، جنین را با صدای آرام موسیقی مورد علاقه خود آشنا کنید.
موسیقی از طریق تحریك فرد برای دقت بیشتر نسبت به نوع صدا، ریتم، ملودی، آهنگ، جهت صدا و… در افزایش حافظه و تمركز مؤثر است؛ به همین دلیل، اغلب دانشآموزانی كه به نوعی با موسیقی در ارتباط هستند در مدرسه و دانشگاه موفقتر هستند.
موسیقی هیجان معلولی را به سوی خلاقیت سوق می دهد و آن ها را از بروز فعال و خلاق احساساتشان بهره مند می کند. آن ها با آشنایی مقدماتی با سازها و با پشتکار خود، می توانند قطعاتی را بسازند و ارائه کنند. نواختن و خواندن آواز فرصت مناسبی برای بروز شور و هیجان و احساسات ناکام آن هاست. جلسات موسیقی درمانی در تخلیه احساسات، ایجاد محبت و احساس پذیرش در گروه موثر است.
تدریس تحسین طبیعت و فراهم آوردن فرصت هایی برای مشاهده ی پدیده های طبیعی، با استفاده از حوادث اتفاقی برای یادگیری بیشتر در کودکان، همه از فعالیت های با ارزش برنامه ی علوم به شمار می آیند. فعالیت هایی را می توان انجام داد که سطح توجه کودکان به محیط اطراف ارتقا یابد و در این راستا مفاهیم پایۀ علوم را نیز یاد بگیرند.
نخستین و بدترین ظلمی که در حق کودک سر راهی میشود، صفت «بی پدر و مادر» است که به این طفل معصومها نسبت داده میشود. همین کافی است که در فرهنگ ایرانی صفت «بی پدر و مادر» برای کودکی برچسب شخصیتی شود. در واقع، بزرگترین ضربه روحی یعنی «سلب هویت» برای این کودکان و در پایینترین سن ممکن رقم میخورد.
کودکان و نوجوانانی هستند که بعضا با فرهنگ های غلط خانوادگی یا تحت تاثیر دوستانشان در حال رشد بوده و توجه به این موضوع بسیار کمرنگ شده که این کودکان و نوجوانان چاق، بزرگسالان چاقی هستند که بعدها بار پزشکی و درمانی زیادی را بر دوش جامعه خواهند گذاشت و خودشان نیز با معضل های روحی و جسمی زیادی دست و پنجه نرم می کنند.
کتک خوردن مخصوصا زمانی بیشترین اثر مخرب خود را خواهد گذاشت که کودک، ارتباطی منطقی بین آن و اعمال خودش پیدا نکند. یعنی نتواند بفهمد دقیقا چه رفتاری پدر را عصبانی می کند. چنین حالتی یک احساس خطر پنهانی ایجاد می کند.
علت اصلی این رفتار یعنی تمارض را باید در نیاز توجه طلبی کودک جست و جو کرد. بسیاری از کودکان تنها به دلیل کمبود توجه عاطفی و محبت و صرفا به خاطر جلب علاقه و توجه والدین خود، دست به تمارض میزنند.
وقتی زندگی در احاطه آپارتمان نشینی آن هم فاقد استانداردها و کمبود عناصر پرورش روحی، پردازش فکری و جسمی و تامین نیازهای کودکان، باشد ساقه سبز و ترد وجود آنان آسیب پذیر خواهد شد.