«قصه» را در روزگار جدایی‌های محصول فناوری‌های جدید جدی بگیرید

محمد میرکیانی نویسنده و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان بر لزوم توجه بیشتر به «قصه‌گویی» در روزگاری که فناوری‌های جدید ما را از هم جدا کرده‌اند، تأکید کرد.

به گزارش کودک پرس ، پاک آیین که در برنامه تلویزیونی «چشم شب روشن» میزبان محمد میرکیانی بود با اشاره به نیاز اساسی بشر به خلق قصه، قصه‌گویی را معرفتی دانست که شروعش با «یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود» یادآور هوالاول و الاخر والظاهر و الباطن است و قصه‌ها به زمان ازلی و بی زمانی تعلق دارند و مخاطب را به سکون و آرامش فرا می‌برند که در جریان این خلأ، پویایی مخاطب را به خود فرا می‌خواند.

در ادامه میرکیانی قصه در لغت را اینگونه معنی کرد: به مجموعه حوادثی که به طور منطقی و پی در پی بیایند قصه‌گفته می‌شود. در ادبیات کهن ما قصه، داستان، افسانه و حدیث مترادف به کار برده می‌شدند. قصه‌گویی پیشینه درازی در ادبیات ما داشته و گذشتگان ما از این ابزار موثر و ارزشمند تربیتی به درستی استفاده می‌کردند.

 

وقتی بازرگانان برای جذب مشتری قصه می‌گفتند

نویسنده «تن تن و سندباد» منشأ پیدایش قصه‌ها را مشرق زمین دانست و گفت: مشرق زمین محل تمدن‌های بزرگ تاریخ بوده است. در چند قرن گذشته، بازرگانان و تجار برای فروش کالاهایشان در بازارهای مغرب زمین به خصوص ونیز ایتالیا، می‌ایستادند و قصه تعریف می‌کردند و با این کار مردم را جذب کالای تجارتی خود مثل زعفران و ابریشم می‌کردند. تشابه بعضی از قصه‌های عامیانه مشرق زمین و مغرب زمین به خاطر ارتباطات بازرگانان است.

وی افزود: چند سال پیش در یکی از منابع ادبی خودمان که بسیار مشهور است ولی برای عامه مردم ناشناخته است، متوجه شدم منبع اولیه داستان‌های‌هانس کریستین اندرسن در کلیات آثار شیخ بهایی است. تشابه داستان‌ها که بعدها در آثار پویانمایی غربی‌ها راه پیدا کرد به دلیل این رفت و آمدها و تبادل فرهنگی‌ها بوده است.

 

پرسش درباره منشا پیدایش هستی، عامل اتحاد قصه‌ها در ملل مختلف

پاک آیین در پی شباهت‌های داستان‌ها در نزد ملل مختلف به نظریه‌هایی اشاره کرد که یکی از آنها نظریه ای است که به وحدت و منشأ داستان می‌پردازد و می‌گوید قصه‌گویان در یک مکان و در یک زمان قصه‌هایی را نقل کرده اند و تکثیر اینها مایه شباهتشان شده است. نظریه دیگر می‌گوید این شباهت ریشه در متحدالشکل بودن طبیعت دارد یعنی طبیعی است که در همه سرزمین‌ها مثلا باران از آسمان بر زمین می‌بارد. نظریه دیگری هم هست که بر روی وحدت مجهولات بشر دست می‌گذارد یعنی همان پرسش‌هایی که غارنشینان درباره منشأ پیدایش هستی داشتند انسان امروز هم دارد و شاید اینها عامل اتحاد قصه‌ها هستند.

میرکیانی در ادامه گفتگو بیان کرد: در اینجا ما به ادبیات تطبیقی می‌رسیم یعنی وقتی ساختار دو تا قصه را کنار هم قرار می‌دهیم می‌بینیم عناصر بسیاری از این قصه‌ها مانند زاویه دید و نقل قصه و شخصیت پردازی به هم نزدیک هستند. مانند اتفاقاتی که در حوزه شعر افتاد و اثر «مائده‌های آسمانی» آندره ژید که تحت تاثیر عرفان حافظ بوده است.

 

حکمت نهفته در قصه‌های کهن عامل ماندگاری آنها است

نویسنده مجموعه قصه «روز تنهایی من» علت ماندگاری قصه‌های کهن را حکمت نهفته در آنها دانست و حکمت را ارتباط منطقی بین مفاهیم و پدیده‌ها معنی کرد، یعنی هر گاه توانستیم این ارتباط را درک کنیم به حکمت رسیده ایم.

وی در اینباره مثال مرغ دریایی را زد و گفت: فرض کنید در کنار ساحل ایستاده ایم و در دریا یک صحنه شاعرانه می‌بینیم. مرغ دریایی در افق به طرف آب‌ها شیرجه می‌رود تا ماهی شکار کند. از نظر ما این اتفاق شاعرانه و رمانتیک است اما واقعیت این است که آن مرغ دریایی به شدت نگران است زیرا نمی‌داند زنده بر می‌گردد یا نه، و آن ماهی در حال جان کندن است. این به دلیل گستردگی مفاهیم و پدیده‌ها، حکمت از دسترس ما دور است و حکمت اصلی را فقط خدا می‌داند. بخشی از این حکمت‌ها را بزرگان با کشف و شهود به دست آورده اند.

 

میرکیانی تصریح کرد: قصه‌گویان افسونگران مهتابند. وقتی کسی چهره به چهره قصه‌گویی می‌کند فقط ماجراها را نقل نمی‌کند بلکه احساس و عواطف خودش را هم منتقل می‌کند. معجزه قصه‌گویی این است که اگر کودک از پدر یا مادر قصه بشنود در بزرگسالی طی ماجراهای تعریف ناپذیر مانند شنیدن یک کلام یا صدا، منظره ای ببیند یا بویی بشنود بر اساس تداعی معانی به یاد قصه‌گو می‌افتد و نسبت به او تعلق خاطر و دلبستگی پیدا می‌کند. بنابراین پدران و مادران ما اگر می‌خواهند در آینده فرزندانشان از آن خودشان باشند به قصه‌گویی توجه ویژه کنند.

 

 

منبع:‌ مهر