کانون پرورش فکری کودک و نوجوان باید مستقل باشد

هجری معتقد است، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بایستی به یک نهاد و سازمان مستقل تبدیل شود تا بدون تأثیرپذیری از اولویت‌های وزارت آموزش و پرورش بتواند به هدف اصلی خود یعنی پرورش خلاقیت مخاطبان جامه عمل بپوشاند.

به گزارش کودک پرس ،طی هفته‌های اخیر اخباری مبنی بر استعفا و برکناری فاضل نظری، مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روی خروجی رسانه‌ها قرار گرفت. تا اینکه هفته گذشته در حاشیه مراسم رونمایی از تماشاخانه سیار جدید کانون، وی اعلام کرد خبر رفتنش از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شایعه نیست اما هنوز مراحل آن انجام نشده است. نظری با تأکید بر پرهیز از حاشیه، خود را سرباز فرهنگ خواند و اعلام کرد تا زمانی که این وضعیت به نتیجه برسد، در کانون حضور خواهد داشت.

به بهانه‌ اتفاقات اخیر و زمزمه‌های تغییر در وضعیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با محسن هجری، نویسنده و پژوهشگر پیرامون فعالیت این نهاد فرهنگی در دوران ریاست فاضل نظری و وضعیت سال‌های اخیر این مجموعه به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

 

* آقای هجری به عنوان سؤال نخست بهتر است ارزیابی از عملکرد آقای نظری در اداره و شکل دهی به سیاست‌های مدون این مجموعه در طول دوره مدیریتی ایشان در کانون داشته باشیم. شما فعالیت‌ها و سیاست‌های ایشان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

من از جمله نویسندگانی بودم که با انتصاب آقای فاضل نظری به عنوان مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مخالف بودم و این مخالفت را هم اعلام کردم. دلیل اصلی من برای این مخالفت نیز، ناآشنایی ایشان با حوزه ادبیات کودک و نوجوان و مخاطبان آن بود. بنابراین آن چه را که در مورد کارنامه ایشان در طول این چند سال مطرح می‌کنم، از زاویه نگاه یک منتقد است.

یکی از مشکلاتی که در دوره مدیریت ایشان برجسته شد، مشکلات مالی کانون بود که به دلیل محدود شدن منابع مالی این نهاد اتفاق افتاد؛ از جمله نهادهای درآمدزایی مانند کانون زبان که به دلیل شیوع کرونا با تعطیلی مواجه شد و یا فروشگاه‌های کانون که به دلیل زیان دهی تعطیل شدند که البته باور من این است که فروشگاه‌های کانون باید دوباره فعال شوند، چرا که مکانی برای عرضه محصولات کانون به مخاطبان عام است.

تصور می‌شد به دلیل مشکلات مالی کانون، فعالیت‌های این نهاد حتی از دوران رکود مدیریت آقای حاجیان‌زاده نیز کمتر شود. ولی به تدریج چند اتفاق قابل توجه در کانون شکل گرفت که دارای اهمیت است؛ از جمله  یک رشته نهادسازی در کانون است که به طور مثال می‌توان به تأسیس انجمن نویسندگان نوجوان اشاره کرد که به صورت سراسری نوقلمان کانون را پوشش می‌دهد. همچنین تأسیس جایزه مرغک که با همکاری تعدادی از نویسندگان، مترجمان و تصویرگران، آثار تمامی ناشران کودک را ارزیابی و آثار برگزیده را به کتابخانه‌های کانون ارائه می‌دهد. جشنواره قصه گویی نیز در دوران مدیریت آقای نظری با کیفیت متفاوتی برگزار شد که در آن شاهد حضور تعدادی زیادی از نویسندگان و هنرمندان بودیم.

* به نظر شما حضور یک چهره فرهنگی در رأس مدیریت کانون چقدر فضا را برای ورود و جریان سازی شخصیت‌های فرهنگی و ادبی در کانون مهیا کرد؟

نمی توانم این موضوع را ناگفته بگذارم که ایشان از مخالفت امثال بنده با انتصاب شان خبر داشت ولی در نوع برخوردشان تأثیری نداشت و با رویی گشاده از همکاری نویسندگان و شاعران و مترجمان با کانون استقبال کرد و حتی در برخی انتصاب‌های درون کانون از حضور اهالی قلم استفاده کرد. با این حال نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که آشنایی ایشان با نیازها و اولویت‌های کانون و ادبیات کودک و نوجوان زمان برد که به ناچار یک روند آزمون و خطا را پیش روی کانون گذاشت. ولی در مجموع دوره مدیریت آقای نظری را می‌توان دارای یک نوع گشودگی نسبت به اهالی قلم و چهره‌های فرهنگی دانست. البته پیش از این هم در دوره مدیریت آقای صادق رضایی  در طرح رمان نوجوان شاهد بودم که از تمامی نویسندگان با گرایش‌های گوناگون فکری دعوت به همکاری شد که حاصل آن تولید آثار باکیفیتی بود که مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت. در واقع هرگاه این گشاده مشربی و سعه صدر بر سیاست‌های کانون حاکم شده، دستاوردهای خوبی به دنبال داشته است.

* سیاست‌های آموزش و پرورش مبتنی بر حفظیات و محورهای از پیش تعیین شده و از سویی دیگر چشم انداز کانون بر مبنای خلاقیت و نوآوری است. به نظر شما همسو شدن کانون با سیاست‌های آموزش و پرورش عملاً این نهاد فرهنگی را از اهداف خود دور نمی‌کند؟

به نکته خوبی اشاره کردید. با صراحت می‌گویم که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باید تبدیل به یک سازمان مستقل شود و از زیر سیطره وزارت آموزش و پرورش بیرون بیاید. چرا که این دو نهاد، سازوکار و اهدافشان بسیار متفاوت است. در نظام آموزش و پرورش با یک ساختار بسته و اجباری مواجهیم که خروجی آن چیزی جز یک دانش آموز درس خوان نیست که فقط محفوظات خود را به خوبی پس می‌دهد. درحالی که فلسفه وجودی کانون پرورش، رشد خلاقیت کودکان و نوجوانانی است که به صورت داوطلبانه به هنر و ادبیات رو می‌آورند. هر دو نهاد کارکردهای خود را دارند، اما قرار گرفتن کانون در مجموعه آموزش و پرورش یک خطای مهلک فرهنگی است که نابودی تدریجی این نهاد را به دنبال خواهد داشت و باید تلاش کرد که کانون تبدیل به یک نهاد و سازمان مستقل شود و ردیف بودجه اختصاصی برای آن در نظر گرفت، البته اگر باور داشته باشیم که پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان  یک اولویت فرهنگی است.

*  آموزش و پرورش زیرمجموعه‌هایی همچون انتشارات رشد، انتشارات مدرسه، معاونت فرهنگی و … دارد که می‌تواند با بهره گیری از آنها بسیاری از اهداف خود را عملی و نیازهایش را مرتفع سازد، آیا تمرکز بر کانون نشان از عدم عملکرد این بخش‌ها دارد یا مشکل از ضعف در بهره‌برداری از ظرفیت‌های این مجموعه‌هاست؟

به لحاظ گستردگی و دربرگیرندگی، کانون پرورش با هیچ کدام از نهادهایی که برشمردید قابل مقایسه نیست. این نهاد در سراسر ایران بیش از هزار کتابخانه ثابت و سیار دارد که بخش بزرگی از کودکان و نوجوانان را تحت پوشش خود داده است و به همین دلیل هم است که پیش‌تر از استقلال نهاد کانون از آموزش و پرورش را یک ضرورت فرهنگی دانستم اما این که چرا نهادهای فرهنگی تحت امر آموزش و پرورش آن بیلان مطلوب را ندارند، بیشتر به نوع مدیریت این نهادها برمی‌گردد. یعنی هر زمان فردی کارآشنا بر این مجموعه‌ها حاکم بوده، دستاوردهای خوبی به دنبال داشته است.

از جمله انتشارات مدرسه که در سال‌های اخیر به دلیل مدیریت متفاوت حمیدرضا شاه آبادی علاوه بر این که خودگردان شده، کارنامه موفقی را هم ارائه داده و چند سال به عنوان یکی از ناشران موفق کتاب‌های کودک و نوجوان برگزیده شده است. ولی این که آیا با تغییر مدیریت این توفیق‌ها ادامه پیدا می‌کند یا نه، پاسخ قطعی ندارد، چرا که متأسفانه انتخاب مدیران چنین مجموعه‌هایی در آموزش و پرورش همواره از معیارهای حرفه‌ای پیروی نمی‌کند و چه بسا که رابطه ها بر ضابطه‌ها بچربد.

همچنان که در انتخاب مدیران کانون نیز شاهد این فراز و فرود بوده‌ایم. با این تفاوت که هزینه‌های انتصاب بی ضابطه مدیران در کانون پرورش بسیار بیشتر از یک انتشارات است و دایره گسترده‌ای از مربیان و مخاطبان را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد.

* کانون در دوره‌های مختلف مدیریتی، حضور شخصیت‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را به خود دیده است. به نظر شما و با توجه به رسالت‌ها و وظایف تعریف شده براساس اساسنامه این سازمان فرهنگی، گزینه مناسب برای مدیریت این مجموعه از چه حوزه‌ای است؟

بیش از بیست و پنج سال است که به عنوان نویسنده با کانون پرورش فکری همکاری داشته‌ام و به واسطه این تجربه طولانی تردیدی ندارم که مدیر کانون بایستی از اهالی قلم باشد تا بتواند اولویت‌ها و ضرورت‌های این نهاد را درک کند. به عبارت دیگر از آن جایی که یک مؤلف به اجبار با مخاطب سر و کار دارد، ناچار از فهم شرایط و مقتضیات آنان است، یعنی همان کسانی که در مراکز و کتابخانه‌ ها دور مربیان جمع می‌شوند و با آنها خلاقیت و نوآوری ادبی و هنری را مشق می‌کنند.

معیار دوم این است که مدیر کانون باید با نیازهای مختلف این نهاد سراسری آشنا باشد، از جمله نیازها و مطالبات مربیان که یکی از ارکان کانون در ارتباط با مخاطبان هستند که متأسفانه در دوره‌های مختلف کمتر به این مطالبات توجه شده و از این واقعیت غفلت شده که بدون توجه به مربیان نمی‌توان ارتباط مناسبی را با کودکان و نوجوانان تدارک دید.

و در نهایت دوباره به این ضرورت اشاره می‌کنم که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بایستی به یک نهاد و سازمان مستقل تبدیل شود تا بدون تأثیرپذیری از اولویت‌های وزارت آموزش و پرورش بتواند به هدف اصلی خود یعنی پرورش خلاقیت مخاطبان جامه عمل بپوشاند.