به گزارش کودک پرس ، محسن بغلانی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز:
موضوع نشر کودک و نوجوان با تمام فراز و فرودهایش، با تمام چالشها و فرصتهایش و ورودش به دنیای مدرن نشر یا پرهیز از آن همه، موضوع جدیدی نیست؛ ولی هرگاه جراحتی کهنه سر باز کند، بیمار را به هراس وامیدارد و چه دردناک است هنگامی که ما چنین قرحهای را در حیات تربیتی و اجتماعی خویش بههمراه داریم و به درمان آن نمیپردازیم. آنگاه در واکنش به درد جانکاه آن، هر نوع تغییر و تحولی را بهدیده شک و انکار مینگریم و در استفاده از آن پرهیز نابجا نموده و خود را حتی از اندک مواهبی که بهدنبال دارد، محروم میکنیم. نگارنده در این مقال سعی در کالبدشکافی پدیدهای دارد که علیرغم فرصتهایی که در کار نشر کودک پدید آورد، اکنون خود به معضلی عمیق و تهدیدی برای نشر کودک تبدیل شده است؛ پدیدهای بهنام ترجمه.
نوزاد ناقصالخلقه
بر اساس نقل مشهور میان ناشران کودک و نوجوان، آغاز دوران نوین و مدرن ادبیات کودک و نوجوان در نیمه نخست دهه 40، با بنیان دو نهاد مهم ادبیات کودکان در ایران پایهگذاری شد: شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. شورای کتاب کودک در دی ماه 1341 بهکوشش جمعی از دستاندرکاران ادبیات کودکان و آموزش و پرورش مانند توران میرهادی، لیلی آهی، معصومه سهراب، یحیی مافی، توران اشتیاقی و مهدی آذریزدی کار خود را آغاز کرد. برخی فعالیتهای این شورا عبارت بود از انتشار نشریه، جزوه، کتاب و فهرست سالانه کتابهای مناسب کودکان، برگزاری هماندیشیها و نشستهای کارشناسی، ترویج ادبیات کودکان در دانشگاهها و آموزشگاههای عالی، ترویج کتابخوانی و برپایی نمایشگاهها، برگزاری هفته کتاب کودک و روز بینالمللی کتاب کودک و فعالیتهای بینالمللی از جمله عضویت در دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان و برپایی کتابخانه تحقیقاتی.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز در بهمن 1344، با مدیریت لیلی امیرارجمند پایهگذاری شد، گرچه با توجه به آنچه در تاریخچه بنگاه نشر و ترجمه فرانکلین آمده است، این بنگاه در اواخر دهه 30 و قبل از دو نهاد فوق به ترجمه، تألیف و انتشار داستانهای کودک و نوجوان پرداخت. منوچهر انور در خاطرات خود از فرانکلین میگوید: یکدفعه به همایون گفتم “آقا، ما به کارهای مربوط به بچهها اصلاً توجه نکردهایم، کار برای بچهها نداریم”. کتابهایی میآمد که برای بچهها و نوجوانان خیلی جالب بود.
سپس توضیح میدهد که در سال 1337 کتابهایی همچون «یکی بود یکی نبود»، «کدوی قلقلهزن» و «شهر قصه» را منتشر میکنند. در ادامه نیز تعریف میکند که پس از مشکلی که با همایون صنعتیزاده پیدا کرده از فرانکلین خارج میشود، هفت جلد کتاب کودک شامل قصههای فوق بهعلاوه «پروانههای باران» و «مهمانهای ناخوانده» را از فرانکلین با خود میبرد. وی سپس ادامه میدهد: ابراهیم خواجهنوری به من تلفن زد و مرا به ناهار دعوت کرد. در رستوران دیدم که خانم لیلی امیرارجمند با اوست. لیلی امیرارجمند شده بود رئیس کانون که هنوز راه نیفتاده بود… . من هفت داستان به آنها دادم با فیلم و زینک آماده، «مهمانهای ناخوانده» یکی از آنها بود، اصلاً با همین داستان «مهمانهای ناخوانده» بود که کار کانون پایهگذاری شد.
البته لازم به ذکر نیست که آقای انور همواره بهترین و ماندگارترین کار خود را «شهر قصه» میداند، اثری که کاملاً در خدمت فرهنگ استعماری نهتنها علیه دین و دینمداران و روحانیت متعهد شیعه بلکه در تقابل با فرهنگ اصیل ایرانی برمیخیزد و به همین دلیل در تمام کشور اجرا شده و حتی دستمایه تولید فیلمی بهکارگردانی منوچهر انور میشود.
البته لیلی امیرارجمند خود گفته است که شروع کار کانون با ترجمه کتاب «دختر دریا» توسط فرح پهلوی بوده است که هر دو نفر غربگرایانی با افکار چپ سوسیالیستی بودند و حالا سردمدار نشر و فرهنگ کودک و نوجوان در ایران شدهاند.
با نگاهی گذرا به آنچه بهصورت اختصار بیان شد، بهراحتی میتوان فهمید که نوزاد ناقصالخلقه نشر کودک و نوجوان از همان ابتدا توسط بنیادها و افرادی متولد شد که نهتنها اعتقادی به فرهنگ اسلامی بلکه حتی اعتقادی به فرهنگ ایرانی نداشته و خود را از نوک پا تا فرق سر بهشیوه غربی آراسته و با شیفتگی و خودباختگی خاص خود در برابر فرهنگ غربی، ناشر همان اندیشههای غربگرایانه و ضد دین و سنت ایرانی در نشر کودک و نوجوان بودهاند، فرهنگی که از همان ابتدا با ترجمه متون غربی خود را به جهان معرفی کرد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، رژیم منحطی که با کودتای انگلیسی ــ آمریکایی بر سر کار آمده بود و به بقای خود ادامه میداد، با طراحی و اجرای برنامه چاپ و نشر در ایران، کتابهایی را که فرهنگ و ایدئولوژی غربی و آمریکایی را ترویج میکرد و در ضدیت با اندیشه و فرهنگ اسلامی و ایرانی بود، منتشر کرد، همچنین تأسیس مؤسساتی همچون «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «بنگاه فرانکلین» و همچنین فعال کردن انجمنهای ظاهراً فرهنگی به اسم «انجمن ایران و آمریکا»با زیرمجموعههای کلاس زبان، کنسرت موسیقی و نمایش فیلم و غیره، همه از جمله برنامههای نفوذ فرهنگی ایالات متحده در سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 بود تا رخنه امپریالیسم آمریکا در تمامی پیکر جامعه ایرانی جامه عمل بپوشاند.
متأسفانه طی سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز بهواسطه فراموشی مسئولان فرهنگی نظام اسلامی و بلکه دلباختگی برخی از آنان به شخصیتهایی که بهحق میتوان آنان را شوالیههای فرهنگی و نفوذی در فرهنگ ایران اسلامی دانست، درباره مؤسسات امپریالیستی و استعماری مانند «فرانکلین» و یا «انجمن ایران و آمریکا» که با ظاهر فرهنگی و عناوین نشر علم و ادبیات و دوستی دو ملت ایران و آمریکا، فعالیت میکردند، نهتنها اسنادی منتشر نشده بلکه بعضاً توسط نشریات و رسانههای زنجیرهای و شبهروشنفکری حتی همانند ناجیان و خدمتگزاران فرهنگ ایران نمایانده شدهاند. در این رهگذر میتوان به کرسی تدریس و بزرگداشت برخی از شخصیتهای این جریان اشاره کرد.
دردناکتر اینکه تئاتر شهر قصه در سال 1394 نیز مجوز اجرا گرفت، شاید پیادهنظام جدیدی برای نفوذ بیشتر در فرهنگ غربی در حال شکلگیری است، پیادهنظامی که خود مولود مدیران لیبرال غربگرایی است که تمام مساعی خود را برای نابودی ارزشهای انقلابی، اسلامی و البته ایرانی در نظام اسلامی بهکار گرفته و راههای نفوذ را در همه ارکان فرهنگی نظام برای تهاجم هرچه بیشتر باز نگاهداشتهاند، همین تفکر بههمراه گرایشات مادی و منفعتطلبانه شماری از ناشران کودک و نوجوان موجب گسترش روزافزون انتشار کتابهای ترجمه شده است.
بحران ترجمه و جامعه مدنی ایران
تعدادی از ناشران کتاب کودک و نوجوان دلباخته فرهنگ ایرانی و اسلامی این کهنسرزمین، همواره در اشاعه فرهنگ نگاه به درون داشتهاند و همواره خطرات شیوه غربگرایانه ترجمه را بیان داشته و از طعن و کنایه همکاران ناشر خود نهراسیدهاند. مدتی قبل در یک نشست صمیمی با حضور ناشران کودک و نوجوان آماری تأسفبار بهشرح ذیل ارائه شد:
- نشر کودک بعد از نشر کتب علمی دومین مقام ترجمه در کشور را داراست؛ یعنی بیش از 19 درصد تمامی کتب ترجمهشده در کشور مربوط به کتب ترجمهشده در حوزه کودک و نوجوان است.
- بر همان اساس از مجموع کتب منتشره حوزه کودک و نوجوان در چهل سال انقلاب؛ 40 درصد ترجمه و مابقی تألیف بوده است؛ البته بر اساس آمار دیگری که در همان جلسه عنوان شد بیش از 64 درصد آثار ترجمه بوده است.
- 65 درصد آثار ترجمه از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده است، این یعنی هنوز راه نفوذی فرهنگ آمریکایی در ایران همچون گذشته باز است و البته تأسفبارتر اینکه اغلب آثار ترجمهشده نیز دارای وزانت فرهنگی و از آثار فرهیختگان غربی هم نیست؛ بلکه ناشر برای آنکه در انتشار آثار با مشکل کپی رایت درگیری کمتری داشته باشد، از آثار درجهچندم «دوم به بعد» استفاده میکنند که بعضاً در میان فرهیختگان غرب نیز مورد پذیرش نیست.
- درآمد مترجمان در طول سال براساس رتبهبندی و ارزشگذاری آثارشان بین 5 تا 10 برابر همکاران مؤلفشان است. این امر با توجه به گرانیهای فزاینده در دولتهای لیبرال موجب گرایش هرچه بیشتر بهسوی ترجمه شده است تا آنجا که یکی از اساتید ترجمه و تألیف ابراز داشت “من از اینکه بیش از کار تألیف به کار ترجمه مشغول هستم احساس رضایت نمیکنم ولی درآمد حداقل پنجبرابری آن برایم ضروری است.”
نتیجه عملی آمار فوق به این معناست که ما نوجوانان و جوانانی را تربیت کردهایم که در برخورد با مشکلات شخصی، خانوادگی و اجتماعی خیلی زود عصبی میشوند، بهراحتی اقناعپذیر نبوده و متأسفانه بهسرعت تحت تأثیر دیگران به روشهای هجومی و خشونتبار در جامعه روی میآورند، پس ما برای آنها خوراک فکری خوبی فراهم نکردهایم، این بخشی از همان دغدغههایی است که در ابتدای سخن متذکر شدیم. آثار ترجمه هیچ مناسبتی با اخلاق، فرهنگ و مذهب جامعه ما ندارند. فرهنگ ترجمه به فرهنگ ما نزدیک نیست. بسیاری از آثار ترجمهشده کودک و نوجوان در راستای همان سند معروف 2030 یونسکو است که بارها ازسوی شورایعالی انقلاب فرهنگی و رهبر حکیم انقلاب اسلامی مغایر با اهداف اسلام و نظام اسلامی اعلام شده است. انحطاط اخلاقی در بین بخشی از جامعه جوان و نوجوان جامعه که برشماری آن از حوصله این صفحات خارج است، نمونه عینی دیگری از تهیه خوراک فاسد برای کودکان و نوجوانان در دهه اخیر است.
راه درمان
ــ نگاه به داخل، رشد استعدادهای داخلی و توجه به ظرفیتها و توانمندیهای گسترده و عمیق فرهنگ ایرانی اسلامی و ایجاد میدانی برای دیدهشدن، رقابت و شکوفایی نویسندگان نوقلم و تصویرگران جوان با بهرهمندی از نظرات پیشکسوتان و دغدغهمندان ایران اسلامی.
ــ تغییر در ضوابط و مقررات حمایتی نهادهای مرتبط مثل معاونت فرهنگی و نهاد کتابخانههای عمومی کشور در زمینه تألیف کتب برای حوزه کودک و نوجوان.
ــ خرید هدفمند و هوشمندانه وزارت ارشاد از آثار تألیفی و نظارت بیشتر این وزارتخانه بر آثار ترجمه بهلحاظ محتوا، فرم و تصویرگری.
ــ حمایت از ناشران تألیفمحور توسط انجمنها و اتحادیههای صنفی، تشکلها و مسئولین وزارت ارشاد و نهادهای مرتبط با آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان بهخصوص آموزش و پرورش.
ــ نگاه ویژه جشنوارهها به آثار تألیفی و فاصله گرفتن از آثار ترجمه.
ــ ترویج آثار تألیفی توسط صدا و سیما و سازمانها و افراد دارای تریبون جهت تغییر ذائقه مخاطبین.
ــ چشمپوشی ناشران از سود خود از انتشار کتب ترجمه و ایجاد فرصت برای مؤلفین و تصویرگران کتاب کودک بهنحوی که حداقل در فاز اول 50 درصد کتب منتشره خود را به آثار تألیفی اختصاص دهند.
ــ و اما فصلالخطاب این درمان همانا مسئولیتپذیری ناشران، مؤلفان، تصویرگران و همه دستاندرکاران حوزه نشر کودک و نوجوان نسبت به تحقق اهداف و برنامههای مندرج در بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری است.
منبع: تسنیم
ارسال دیدگاه