نقش والدین در تربیت كودكان كارآفرین
به گزارش کودک پرس این موفقیت ها را به فال نیك گرفته و بر آنانی كه با ایثارگری و تلاش دلسوزانه باعث شدند تا این بزرگ مردان افتخارآفرین كه روزی همچون لاله ای تازه شكفته ،نحیف و ناتوان بودند اكنون بر قله های افتخار و سربلندی قامتی راست كنند و به جهان و جهانیان بگویند كه ما فرندان ایران هستیم .
این عزیزان گل واژه های اراده پولادین ایران و ایرانیان هستند كه تلاش ،دلسوزی و مشقت های مربیان خود بلاخص والدین خود را اینگونه پاسخ داده اند تا این هنگامه های شادمانی و سرافرای مجال و فرصتی برای والدین و مربیان پدید آورد كه بیش از پیش به نقش و بایستگی نقش خود در تربیت و پرورش كودكان كارآفرین كه روزی بزرگ مردان افتخار كشورشان خواهند بود پی برده و در تربیت این بزرگ مردان كوچك از هیچ كوششی فروگذار ننمایند .
برای فرزند اولین گروه اجتماعی، خانواده محسوب می شود. او چند سال اول زندگی را در این گروه به سر می برد. پدر و مادر الگوی اولیه و اساسی وی محسوب می شوند. یك رابطه متقابل رخ می دهد و كودك به پدر و مادر اعتماد می كند و با تلاش زیاد سعی در همانندسازی و تقلید از آن ها دارد .
مدرسه دومین پایگاه اجتماعی است كه بعد از خانواده نقش مهمی در آموزش و پرورش كودك ایفا می كند. كودك حساس ترین سال های عمر خود را ابتدا در خانواده و سپس در مدرسه می گذراند .
در حقیقت مدرسه تكمیل كننده خانواده بوده و سعی در انتقال مفاهیم و مطالب یادگیری به كودك دارد. اگر تعلیمات خانواده و والدین با آموزش های مدرسه همگون و همسو باشد، كودك با تضادهای كمتری مواجه می شود. اما اگر آموزش های این دو نهاد با هم متفاوت باشد، كودك برای مقابله با این تضادها واكنش های متفاوتی بروز می دهد .
ساختن شخصیت سالم برای كودكان كارآفرین :
شخصیت سالم با نیروی اراده محكم و مستقل همراه با هویت پذیرفته شده از جانب یك كار آفرین در دوران كودكی چگونه ودر كجا شكل می گیرد؟
روانشناسان و دست اندركاران علوم اجتماعی و انسانی معتقدند كه بخش اعظمی از چارچوب شخصیتی انسان قبل از اینكه وارد جامعه شود در خانواده و در دامن والدین و بخصوص مادر صورت می گیرد. در نتیجه زنان و به تعبیر جامع تر مادران یك جامعه در تربیت كودكان كارآفرین نقش عمده ای ایفا می كنند،ا این رو ساختار شخصیت یك زن و چگونگی شكل گیری آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
مادر امروز همان كودك دیروز است كه در دامان مادری دیگر رشد كرده و زمینه های پرورش نسل بعدی از جامعه خانواده خویشتن به جامعه فردا را فراهم می آورد . لایه های زیرین چنین شخصیتی همانطور كه روانشناسان انسان گرا و رفتارگرا تأیید می كنند برخورداری از امنیت عاطفی ـ روانی است. چیزی كه هر موجودی به دنبال آن است. دوست بدارد و دوستش بدارند و هر لحظه اضطراب از دست دادن تأیید را با خود به یدك نكشد .
هر انسانی كه در یك محیط گرم و صمیمی و فارغ از دغدغه های پس رانده شده بتواند احساس امنیت كرده و پیوسته نگران شرطی شدن عشقش نباشد می تواند این اعتماد را به دیگراعضا جامعه هدیه دهد .
اریك فروم با بیان نظریه اش در مورد وجود عشق و احساس پذیرفته شدن در شكل گیری یك شخصیت موفق برای فرد بر اهمیت و بایستگی این احساس تاكید نمود : ”هر انسان سالم ابتدا بایستی خودش را دوست بدارد و سپس این عشق را نثار بقیه كند .“
در راستای به دست آوردن چنین امنیتی چه باید كرد؟
كودك از زمانی كه پا به عرصه جهانی می گذارد با خودش اضطراب را می آورد كه وظیفه مادر همانا از بین بردن آن است. هنگامی كه از سینه مادر شیر می خورد نمی تواند وجودش را از مادر منفك بداند و با مادر عجین شده، مادر برایش در حكم منبع تغذیه، منبع حیات و منبع عشق است وی كه می تواند سرمنشأ امنیت بخصوص امنیت عاطفی باشد و چون تصویر ثابتی از مادر در ذهن خود ندارد ، عینیت او برایش حكم جدایی دائم را دارد. پس این سرچشمه انرژی حیات چگونه موجودی بایستی باشد تا بتواند موجودی سالم به لحاظ تحول روانی ـ عاطفی ـ اخلاقی … پرورش دهد.
وجود الگوپذیری امروز كه خود فردا نقش الگو را خواهد داشت پس از مرحله گذرا از مرحله حسی ـ حركتی و جهت شناخت دنیای اطرافش خطاهایی از او سر می زند در این مرحله نقش والدین بخصوص مادر بسیار حساس می شود. بدین منظور برای تربیت و آگاهی كردن آنان نبایستی از خود عشق استفاده كرد. زیرا عشق هدف است نه وسیله. به طور مثال اگر فرزندمان در حین بازی وسیله ای را شكست یا خرابكاری به بار آورد به او نگوییم دیگر دوستت ندارم زیرا پیامدهای عاطفی چنین جمله ای بسیار ناخوشایند است.
كودك بیشتر از اینكه نگران شكستن وسیله باشد نگران از دست دادن مهر و محبت ماست پس بار دیگر در حین بازی یا برطرف كردن حس كنجكاوی چیزی را شكست آن را پنهان می كند و اگر از او سؤال كنیم به ما دروغ می گوید. بنابر این با وجود یك جمله به فرزندمان هم دروغگویی و هم پنهان كاری ناخواسته و نادانسته آموخته ایم . بهتر است به جای جمله دیگر دوستت ندارم، بگوییم این كار تو را دوست ندارم یعنی او را متوجه اشتباهش كنیم نه اینكه اضطراب را به جایش بیندازیم كه عشق من به تو خدشه دار شده است.
كودكی كه پیوسته نگران قهر و بی مهری والدینش باشد به واكنش های اضطرابی مثل جویدن ناخن، ادرار بی اختیاری و بهانه جوییهای آزاردهنده متوسل می شود. كودكان وابسته نیز از این دسته اند كه با حالت چسبندگی به مادر هم خودش رنج می برد و هم مادر را اذیت می كند . در واقع وی در دنیای كودكانه اش چنین تصور می كند كه اگر از مادرش دور شود عشق او را هم نخواهد داشت و مدام در تنش از دست دادن محبت مادر به سر می برد. او چگونه می تواند در آینده مادری مستقل و آزاده باشد؟
موجودی كه در محیطی امن به لحاظ عاطفی و روانی رشد یابد می تواند به خود و جامعه اش معتمد باشد چنین فردی می تواند خطایش را پذیرفته، انتقادپذیر نیز باشد و هرگز نگران این مسأله نیست كه اگر قبول كنیم اشتباه كردم، بایستی معذرت بخواهم و غرورم لطمه می خورد.
موضوعی كه امروزه بسیار شاهد آن هستیم، جوان امروزی فكر می كند اگر بگوید اشتباه كردم كوچك و حقیر شده و یكی از افتخارات بعضی از آنان این است كه می گوید من تا به حال از كسی عذر خواهی نكرده ام و این بدین معنا نیست كه من هرگز اشتباهی مرتكب نشده ام اگر هم خطا را بپذیرد و عذر بخواهد هنوز كار تمام نشده.
اصل قضیه اینجاست كه دیگر آن را تكرار نكند و در واقع تغییر رفتار درونی به وجود بیاید. شمای مادر یا پدر بزرگ نیز اگر مرتكب خطا شدید و در مورد داوری درباره فرزندتان اشتباه كردید معذرت بخواهید و در صدد رفع آن بر آیید. بدین وسیله می توانید الگوی مستقیمی برای فرزندتان باشید و در كنار آگاهی دادن به وی از نوازش و نمادهای رفتاری مهروزی مثل بوسیدن و در آغوش كشیدن آنان كوتاهی نكنید. این امر می تواند كودك شما را مطمئن سازد كه تحت هیچ شرایطی محبت شما را از دست نخواهد داد و عشق شما مشروط نیست در عین حال تواضع، عزت نفس و گذشت را به او آموخته اید .
منبع: فکرنو
ارسال دیدگاه