مسئولیت را چگونه به كودكان بیاموزیم ؟

به گزارش کودک پرس، در پاسخ به این سوال راه های متعددی  را می توانیم عرضه كنیم كه اهم آنها عبارت اند از :

1 القاء و تذكر : در این جا مسئولیتی مستقیماً به عهده  كودك گذاشته می شود و اجرای آن از كودك خواسته می شود ،‌ این راه،بی دردسرترین  و آسان ترین راه برای مربی است ولیتاثیر آن در كودك اندك است .

2 ارائه الگو : والدین در خانه و دیگران در جامعه،همچون الگوهایی برای مسئولیت و حتی مسئولیت پذیری كودكان هستند ، رفتاری را كه كودك از آنان می بیند یاد می گیرد و بروز می دهد؛‌خواه رفتار،مطلوب باشد و یا نامطلوب؛ استاد عمل كودك رفتار آنهاست . بدین نظر نه تنها والدین بلكه همه كس لااقل  در برابر كودكان باید رفتار خود را تحت كنترل داشته باشند.

دیدن بی عدالتی ها ، ‌بی تفاوتی ها وخطاهای الگوها دامی خطرناك برای كودك است .

3- تلقین : كودكان شدیداً تحت تاثیر آن هستند مخصوصاً  در سنین  16-11،با كمترین پند و اندرزی راه خیر و صلاح در پیش می گیرند و نیز با كمترین تذكری از راه اصیل منحرف می شوند .

چه خوب است كه تلقین بر اساس ارائه الگو باشد ، زیرا در كودكان تقلید قوی است. جلوه آن كتاب خوانی كودك چهار ساله است  كه بر اساس تقلید از رفتار پدر انجام می گیرد . در تلقین، جالب به نظر آمدن برای كودك نقش اساسی دارد.

به همین نظرگاهی كودك نقش آب حوضی ،‌ زمانی نقش لباس فروش ، بقال ،‌ پلیس ، رانندهو …را بازی می كند . او مقلد خوبی است و چه بسیار مسئولیت هارا كه بهصورت غیر مستقیممیآموزد  نه مستقیم،  فی المثل  بهترین  راه واداشتن  طفل به مطالعه،سرگرمی خود والدین به مطالعه است .

4- تماس مستقیم و تجربه : برای آموزش مسئولیت تنها ارائه الگو و تلقین كافینیست باید اجازه دهیم كه او با مسئولیت خود تماس  پیدا كند و زمینهیمورد نظر را تجربه كند. ضمنتجربه و تماس با مسئولیت :

اولاً : روح مسئولیت از راه تجارب قوی می شود .

ثانیاً : مسئولیت در آدمی راسخ و ریشه دار می گردد .

ثالثاً : به مسئولیت عادت می كند .

رابعاً :  اشتباهات او در حین عمل،رفع و اصلاح می شود .

خامساً : در ضمن تجربه و تمرین،شغل و مسئولیت آیندهیفرد معلوم می شود و امكاناتی را كه برای موفقیت او در زندگی آدمی مورد لزوم است فراهم می گردد .

مسئولیت را با چه كارهایی شروع كنیم؟

برای این سوال دو پاسخ می توان معین كرد :

1- كاری كه به تناسب و برحسب جریانات عادی پیش آید .

2- كار و مسئولیتی كه متناسب با مقتضای سنی و امكانات مورد نظر باشد .

در زندگی  روزمره كارهایی كه برای آدمی پیش می آید بسیار است:از پوشیدن و كندن لباس گرفته تا پهن و جمع كردن رختخواب ، رفع نیازهای اولیه چون خوردن و نوشیدن و پوشیدن كفش ، گذاردن  بند و تكمه لباس ، ردیف كردن وسائل و ابزار شخصی و از این قبیل .

در واگذاری نوع مسئولیت ، مقتضای سنی  باید رعایت شود ، ‌در هر سنی باید نوعی تكلیف و مسئولیت خاص به افراد داد و توقع خاصی باید داشت.فی المثل از كودك چهار ساله نمی توان توقع داشت كه درمجلس چون ما دو زانو بنشیند .

از كودكان شش تا دوازده ساله نمی توان  انتظار داشت كه شبهای ماه رمضان  چون ما احیاء بدارند.

به طور خلاصه در سال های اولیه هر چند مسئولیت سبك تر و ملایم تر بهتر،و هر چه شیرین تر و دلچسب تر، ارزنده تر .

مثلاً از بچه سه تا چهار سال می توان خواست كه كارش را روی نظم و ترتیب  انجام دهد ، ‌اسباب بازی خود را ردیف كند و آنها را در جای معینی بگذارد .

از كودك پنج ساله می توان توقع داشت كه لباس خود را  بپوشد ، بند كفش خود را  ببندد ، خودش  برای خود آب بیاورد ، تكمه كتش را بیندازد ، وقتی به دستشویی می رود،خودش لباسش را در آورد و…

در همین سن و كمی بالاتر می توان از كودك خواست اطاق یا حیاط را با جارویی كوچك تمیز كند .

از كودك پنج شش ساله می توان خواست سفره بگستراند ، ‌قاشق و چنگال  بگذارد،سطل آشغال را خالی كند ، به گلدان های خانه آب دهد.این كار برای سنین بالاتر در سطحی وسیع تر قابل پیاده شدن است .

كودكاننه دهساله می توانند مسئولیت های بزرگتری را عهده دار شوند . فی المثل بهمنزل همسایه پیامی ببرند ، چیزی را تحویل دهندو یا شیئی را بیاورند  .

به كودكان با سفارش قبلی به بقال می توان اجازه داد تا به مغازه  سرگذر برود و مثلاً قرقره یا بیسكویتی بخرد و بیاورد . یا قفسه كتاب را منظم كند ، میز و صندلی را گردگیری كند ، كاردستی و حتی كار تولیدیانجام دهد، ‌و نیز از همین گروه كودكان می توان خواست رختخواب خود را پهن و جمع كنند ،‌ زیر پای شان را تمیز كنند ظرفها را با رعایت احتیاط بشویند و …

نوجوانان چهارده ساله باید تا حدود زیادی قادر به انجام كار منزل باشند ، حتی در موقع  ضرورت از پزشك محل دعوت كنند كه به خانهبیاید؛ در منزل  تعمیراتجزیی را انجام دهند، حتی غذا بپزند؛‌ برای مخارج  منزل صورت حساب تهیه كنند؛‌ گل بكارند؛ به تعمیرات ساختمان كمك كنند؛ به كشت و كار بپردازند؛‌درخت و گلها را درست كنند و…

نكاتی در واگذاری مسئولیت ها

برای پرهیز از عواقب نامطلوبی كه در واگذاری مسئولیت ها ممكن است مطرح باشد ، مربیان و روانشناسان تربیتی نكاتی را پیشنهاد می كنند كه اهم آنها عبارت است از :

1- میزان مسئولیت متناسب با توانایی و استعداد كودك باشد؛ زیرا در غیر این صورت كودك از مسئولیت، فراری و به آن بدبین می شود .

2- هرگز سعی نشود كه مسئولیت بر كودك تحمیل گردد زیرا ممكن است : اولاً مایه صدمه جسمی  گردد و ثانیاً امكان دارد عصیان و مقاومت طفل را برانگیزاند .

3- نوع مسئولیت هایی كه به كودك واگذار می شود سریع الوصول باشد؛یعنی به صورتی باشد كه طفل هر چه زودتر از عهدهیانجامش برآید.‌اگر هدف بلندی در پیش است آن را به هدف های جزیی تقسیم كنید تا طفل  مرحله به مرحله آن را طی كند؛‌ زیرا وصول به هدف های كوچك مشوقی درونی برای كودك خواهد بود .

4- در انجام مسئولیت،كودكان را یاری دهید. اولین گام در این مرحله آن است  كه او یادبگیردكه چگونه از عهده انجام مسئولیتش بر آید و چگونه  باید به هدفش برسد . آنجا كه   كمكی  لازم باشد سعی كنید این كمك بهصورت غیرمستقیم باشد ، ‌زیرا درغیر این صورت كودكمتکی بار می آید .

5- در دادن مسئولیت میزان فرصت او را در نظر گیرید. تمام وقت او را پر نكنید چون او زمانی را برای بازی خود نیاز دارد و نیز فرصتی را هم برای انجام كارهای مدرسه لازم دارد . غیر از این جنبه، باید فرصتهایی آزاد هم در اختیار داشته باشد تا آن گونه  كه خود می خواهد برنامه ریزی كند .

6- مسئولیت را كم بدهید و خوب تحویل بگیرید  تا او منضبط و حسابگر بار آید .

7- برای این كه در موقع تحویل گرفتن مسئولیت دچار مشكلاتی نشوید و مجبور نگردید كه او را تنبیه و از او بازخواست كنید لازم است در فاصلهیدادن مسئولیت تا تحویل گرفتن آن وظیفه اش را به او گوشزد كنید .

8- با مراعات همهیاین نكات باز هم ممكن است كودك درانجام مسئولیت دچار قصوری گردد ، در این جازیاد سخت گیری نكنید ، ‌انعطاف پذیر و با گذشت باشید . از او بخواهید كه وظایفش را كامل و نیكو مجدداً انجام دهد .

كودك در پذیرش مسئولیت آزاد باشد یا محدود ؟

مسئولیت را نمی توان و نباید بر كودكان تحمیل كرد ، ‌بلكه باید روح و میل آن را در كودكان ایجاد نمود . تجارب و بررسی ها نشان می دهد كه مسئولیت تحمیلی ریشه دار نمی گردد وبهزودی از میان می رود و حتی گاهی اثر معكوس دارد ، توصیه مربیان در دادن مسئولیت به كودكان این است كه در واگذاری آن،دو اصل مورد نظر باشد:

1- اصل آزادی : منظور این است كه كودك در پذیرش مسئولیت خود آزاد باشد . امامسئله ای كه در این جا مطرح می شود این است كه در بسیاری از موارد كودك صلاح وفساد امور را درك نمی كند و دادن آزادی به او ممكن است موجب لطمه ای شود .

در چنین صورت شك نیست كه حق رأی ندارد.‌رأی ، رأی والدین اوست؛ولی این امر موجب نمی شود كه باز هم مسئولیت بهگونهیتحمیلی باشد . می توان خواسته خود را با زبان كودك اعمال كرد .‌ بهصورتی غیر مستقیم طفل را وادار كرد  حرف ما را بزند و خواسته ما را بگوید و آزادی او رعایت گردد .

این امر گو این كه یك فریب تربیتی است ولی گناه بهحساب نمی آید چون در طریقخیر و صلاح كودك است .

اما در صورتی كه او فساد و صلاح را ولو بسیار جزئیتشخیص می دهد، به همان میزان باید در پذیرش مسئولیت آزاد باشد وگرنه كودك بهصورت یك شیء در می آید .

‌گاهیمسئله صورت سومی  هم پیدا می كند و آن این كه درست است او صلاح و فساد را تشخیص نمی دهد ولی انتخاب او موجب لطمه ای به خیر و مصلحتش نیست.دراینجا هم آزادی او را محترم می شمریم و او را در انتخاب،آزاد می گذاریم .

بدین سان درهمه حال اصل بر رعایت آزادی است ولی گاهوبی گاه كنترل و مداخله ما هم وجود دارد .

2- اصل رغبت : برای این كه مسئولیتی نیكو  انجام شود باید خودِ فرد بهانجام آن راغب باشد ورغبت به هنگامی است كه او در انتخاب،آزاد و در مسئولیت،به نحوی ذی نفع باشد .

برای موفقیت در این زمینهبهتر است كه دو یا سه امر اندیشیده و  مورد صلاح را در برابرش  قرار دهیم و او را در انتخاب یكی از آنها آزاد بگذاریم ، فی المثل بگوییم كه این دو كار در پیش است تو هم می توانی ظرفها را بشویی و هم می توانی اطاق را جارو كنی ، كدام  یك را می پسندی ؟

خوشبختانه رغبت،امری اكتسابی و از راه تلقین قابلِ اِعمال و نفوذ است و می توان زمینه آن را در كودك ایجاد كرد.

غرض نهایی ما در پرورش مسئولیت :

در این زمینه از مسائل متعددی باید سخن بگوییم كه اهم آنها عبارت اند از :

1- در پرورش مسئولیت،كوشش آن باشد كه كودك متكی بهخود و عمل خود باشد ، آنجا كه مقاومت و استقامت،لازم باشد بایستد و آنجا كه تسلیم می شود كورمال و نیندیشیده نباشد .

2- مسئولیت در فرد عمیق باشد آن چنان كه از پذیرش و عمل آن وجدانش راضی باشد و خود را سر بلند احساس كند . در چنین وضعی نیاز به مراقبت و نظارت دیگران نیستو رفتاراز درون و از عمق او سرچشمه می گیرد . به پیامبر گفتند:خدا كه نیازی به نماز و عبادت تو ندارد چرا خود را بهزحمت می افكنی ؟ فرمود : درست است كه خدا نیازی به عبادتم ندارد،آیا من خود بنده شاكر و وظیفه شناسی نباشم ؟ .

3- انجام مسئولیت و وظیفه به صورت عادت در آید بدان گونه كه ترك آن عمل رنج آور باشد نه عملبهآن.

4- مسئولیت دارای جهت باشد بهگونه ای كه بعداً قادر به اجرای یك نقشه و پیاده كردن یك طرح باشد.آن روز كه جنبه رهبری برای او مطرح است مایه ای داشته باشد و آن روز كه برایش رهروی  و تابعیت مطرح است تابعی اندیشمند و عاقل باشد . در جنبه مادی هم مسئله به همین گونه است ، مسئولیت مادی و شغلی او بهگونه ای باشد كهبه یك امر تولیدی منجر گردد .

5- مسئولیت،توأم با آگاهی و ایمان باشد و گرنه خطر می آفریند. چه بسیار تبهكاری ها ، كجروی ها و انحراف ها كه ناشی از عدم آگاهی و عدم اعتقاد به عواقب وخیم آن است .

آنها از خیانت  و تبهكاری رویگردان نیستند از آن باب كه گمان دارند در برابر آن مسئولیتی و عقوبتی نیست ویا اگر هم باشد بسیار ناچیز و قابل گذشت است .

6- مسئولیت را باید بهعنوان یك وظیفه به كودك یاد داد ، چطور كودك پوشیدن لباس ، شانه كردن موی سر ،آراستن سر و وضع ظاهر را وظیفه  می داند و اگر روزی این وظایف را انجام ندهد گمان دارد همه او را با نظر تحقیر می نگرند ، باید درباره  مسئولیت هم چنین باشد ، طوری كه اگر روزی از انجام  وظیفه كوتاهی كند ، چنان تصور و  اندیشه ای برایش  پیش آید.

وقتی كه مسئولیت بهعنوان وظیفه شد فعالیت ها صورت ذاتی به خود می گیرند . دیگر آن كسالت  و ناراحتی روحی نیست ، عملِ لذت بخش و دردناك هر دو برایش مطبوع است . امام مجتبی (ع) صلح می كند و با اینك زخم زبان برایش بسیار است از كارش پشیمان نیست . امام حسین (ع) تن به شهادت می دهد و در برابر زخم های بی شمار آه نمی گوید؛ امام سجاد (ع) هم در محاصره  دشمن به آنچه  كه باید، می پردازد . با این كه می تواند تملقی بگوید و خود را خلاص كند ؛ ولی هیهات! هیهات!

7- و بالاخره پرورش مسئولیت باید بهگونه ای باشد كه فرد ضمن اتكای بهخود به حق متكی باشد ، هم خود تلاش كند و هم از خدا مدد بخواهد ، رضای او را بجوید ، و خواست  وایده او را در سر بپروراند . به عبارت دیگر تنها خود را نبیند وفقط در چارچوب عقل و احساس نباشد .

عواملموثر در ایجاد مسئولیت :

برای ایجاد مسئولیت عوامل متعددی دخالت دارند كه برخی از آنها بهقرار زیر است :1- در آموزش  واگذاری مسئولیت،عامل محبت نقش اساسی دارد و بسیاری از مشكلات ازطریق آن حل می شود . كمتر مشكلی است كه بر اثر صمیمیت ، اخلاصو‌ مهرورزی حل نشود . تحقیقات سوروكین نشان داد كه تربیت در دامان والدین مهربان و فداكار مهمترین وسیله برای ایجاد مسئولیت است . تحقیقات دیگر نشان داده است كه مسئولیت شناس ترین  افراد در خانواده های خوشبخت و متوافق به وجود آمده اند .

2- در ایجاد و واگذاری  مسئولیت،كودك را تنها نگذارید ، بلكه برایش شریك و همكاری معین كنید و بهتر است این همكار،برادر و خواهر او باشند و این یكی از اسرار توصیه مربیان در داشتن بیش از یك فرزند است.  وجود شریك و همكار، تحمل بار مسئولیت را برای طفل آسان می كند و او را از كسالت نجات می دهد .

3- برای ایجاد مسئولیت،خود الگوی درستی باشید ، كار خود را نیكو انجام دهید ، هرگز از سنگینی مسئولیت ننالید، اگر چه كارتان سخت و دشوار باشد .

4- از خطای تربیتی كه موجب بدآموزی در زمینه مسئولیت می شود بپرهیزید،یكی از این خطاها آن است كه برای دادن مسئولیت،تشریفاتِ سخت قائل شویم . مثلاً بگوئیم كار تو سخت است؛غیر قابل تحمل است . فقط تو هستی كه با گذشت و تحمل می توانی از عهده انجامش برآیی … .

قبل از این گونه تبلیغات ، از خود  بپرسید  كه چرا كار سخت است؟ اتفاقاً كار برای شخصی كه وظیفه شناس باشد بسیار آسان است. باید جای استعمال لغت آسان و سخت را عوض كرد؛ باید به نوجوان تفهیم كرد كه بی مسئولیتی دشوار است؛ بیكار و بی عار زیستن سخت است؛ بی وظیفه  و تعهد بودن ناگوار است و گرنه وظیفه مند و مسئولیت شناس بودن بسیار آسان است ،‌عمل به تعهد ساده است .

به هر حال تلقین این امر كه انجام مسئولیت دشوار است آدمی را از پذیرش آنفراریمی دهد و او را همیشه  خسته و پژمرده نگاه می دارد و برعكس اگر آن را امری مطبوع و نشاط انگیز معرفی كنیم همیشه با شادیبهدنبالش روان می شود.

زمینه های لازم برای پرورش مسئولیت

منظور، وجود زمینه و امكاناتی است كه بدون وجود آن مسئولیت پذیری  مواجه با مشكلات و دشواری های بسیار می شود ، اهم آن عبارت اند از :

1- مسئولیت شناسی پیوند مستقیم با صداقت و درستكاری دارد ، بدین سان ضروری است كه زمینه های راستگویی و درستكاری در فرد به وجود آید تا رعایت حق و صواب درهمهیاحوال باشد .

2- انسان مسئول نیاز به تسلط بر نفس دارد و این تسلط در سایه قدرت اراده بهدست می آید ، بدین سان بهصورت دیگر،ضعف اراده  در سایه قدرت اراده بهدست می آید. ضعف اراده مانع انجام مسئولیت است و بر مربی لازم است كه علیه آن مبارزه كند .

وصول  به این خواسته از راه ایجاد یك نیروی باطنی ، تقویت وجدان و مبارزه با هوای نفس و تن پروری امكان پذیرست .

3- انعطاف پذیری ، مهرورزی ، احسانو عدالت پروری از زمینه هایفوق العاده مهم  برای وصول  به هدف ها در طریق  ایجاد روح مسئولیت است .

4- ایمان و اعتقاد به یك مبدأ كل  كه حسابهابه نام او واریز شود و احساس شادی یاتاثر با ذكر او پیوند یابد اصلی مهم است.در سایه ایمان می توان بهافراد یاد داد كه مسئولیت های گوناگون فردی و اجتماعی را بپذیرد و نیكو از عهدهیانجام آن بر آید .

در صورت تخلف  از انجام مسئولیت :

ممكن است كودك مسئولیت واگذار شده را انجام ندهدو‌ وضع بهگونه ای باشد كه برای ما تخلف بهحساب آید . در چنین صورتی چه باید كرد؟قبل از پاسخ به اینسوال باید ببینیم چرا آدمی در انجام مسئولیت تخلف می كند ؟ برای اینسوال سه گونه پاسخ می توان معین كرد ؟

1 او نمی داند :به عبارت دیگر نحوه انجام مسئولیت به علت ارتكاب خطا باشد ، در این صورت باید با آرامش،خطای او را اصلاح كرد واو را در مسیر صواب قرارداد.

شك نیست كه هر گونه فحش و ناسزا ، تنبیه و مكافات در باره چنین كودكی یك خطای تربیتی فاحش است .

2 او نمی تواند :  یعنی انجام مسئولیت از عهده او بیرون است . مثلاً از كودك چهارساله می خواهیم عكس گلی را روی صفحه كاغذی ترسیم كند. ظرفی را  ببرد،تمرین  مشق كند و … پیداست كه كودك مزبور از  عهده انجام این مسئولیت ها نمی تواند بر آید و فشار وتحمیل ما در  چنین صورتی كاملاً ظالمانه و حداقل جاهلانه است .

در واگذاری مسئولیت ها مقتضای سنی اصل است و نیز مسائل امور بهتدریج و در سایه تجربه و تمرین باید واگذار شود و كودك بهتوانستن وادار شود .

3 او نمی خواهد : یعنی مایل نیستکه مسئولیت را بپذیرد و انجام دهد ، ‌در اینجا اولاً باید تا حدودی به او حق داد از آن باب كه او هنوز كودك است و گرفتار عالم كودكی خود . پذیرش هر گونه قید و بندیمخالف روح آزادی طلب او و برایش رنجش آور است .

ثانیاً‌ باید علل آن را جستجو كرد و یافت. باید دید آیا علل آن ندانستن و یا نتوانستن است یا تنبلی و تن پروری .

فقط در صورت اخیر است كهمسئلهیتنبیه مطرح می شود . اما آن هم طی صورت و مراحلی كه ذكر می شود .

قبلاً باید بدانیم  تحمیل مسئولیت از راه فشار هرگز برای والدین پیروزی و موفقیت به همراه نخواهد آورد ، چون آنها همه گاه نمی توانند همراه كودكباشند . هر لحظه كه فشار از میان برود طفل بهحال اول بر می گردد.

ثالثاً ایجاد فشار ممكن است روح مقاومت و عصیان را در كودك ایجاد و یا زنده كند و باعث روگردانی و فرار همیشگی او از كار و مسئولیت شود.

رابعاً ممكن است یك حالت بی قیدی و بی تفاوتی نسبت به امر ونهی ها در او به وجود آید كه نتایج را معكوس و وضع را وخیم تر كند و این خود نقض غرض تربیتی است . و بالاخره درهمه حال لازم است والدین از عهدهیاداره عواطف و احساسات خویش برآیند و راه و رسمی عاقلانه تر در پیش گیرند .

اما روشی را كه در برابر شانه خالی كردن طفل از زیر بار مسئولیت پس از پندها و نصیحت ها در پیش رو داریم روش تنبیه است .

منظور ما از تنبیه،ایجاد زمینه ایاستكه درآن طفل بهخطای خود واقف شود و دیگر آن خطا را تكرار نكند و این تنبیه ممكن است بهصورت تذكر، انتقاد ، جزا ، عقوبت ، ‌قصاص ، كتك زدن ، راندن ،‌ محروم كردن از امر مورد علاقه و … باشد و این دیگر بسته به نظر مربی آگاه است كه چه روشی را در پیش گیرد .

نشانه های انسان مسئول

-انسان مسئول از نظر روحی قوی است،اگر چه از لحاظ تن ناتوان باشد .

-باجرئت است اگر چه از لحاظ زندگی بی سر و سامان  باشد .

-او همچونماموری است كه فقط در چارچوب مسئولیت، آگاهانه، خود انجام وظیفه  می كند  و در انجام اینماموریت مقاوم و ثابت  قدم است .

-انسان مسئول كسی است كه نه افتخار و نه پیروزی ، و نه مقام و نه جاه و جلال نمی تواند او را خرسند سازد . خرسندی او در انجام وظیفه  است ،‌ نه محدودیت و نه بیماری ، نه از دست رفتن عزیزان ، نه گرسنگی ، نه تشنگی ،نهسقوط از رتبه و موقعیت نه زجر و ضرب.اینها نمی توانند او را متأثر سازند ، فقط دوری از وظیفه  برایش رنج آور است .

-برای انسان مسئول اگر زمینه مسئولیتی  پیش آید كه بتواند،انجاممیدهد و اگر نتواند،به خاطر آن زجر می كشدو بیمار می شود .

روش او چون روش پیامبر است كه فكر می كند باید مسئولیت هدایت امت را بر عهده گیرد و مردم را انسان سازد و وقتی خود را در برابر  آن ناتوان می بیند غصه می خوردو اشك می ریزد ، تا حدی كه آیه طه”‌ ما انزلنا علیك القرآن لتشی”نازل می شود .

-و بالاخره انسان مسئول هیچگاه هدفش را گم نمی كند. در شادی ، در غم ، در مرگ ، در تأثر و … هدفش را حفظ می كند.‌ اگر هدفش،رضوان من الله باشد در خاك و در خون هم می گوید : الهی رضا بقضائك و تسلیماً لاَمرك لامعبود سواك .