تماشای خشونت در برنامه‌های تلویزیونی عامل رفتارهای تهاجمی در کودکان

به گزارش کودک پرس ، اثرپذیری کودک از برنامه‌های تلویزیونی یا فیلم‌های سینمایی موضوعی است که بارها در پژوهش‌های مختلف به اثبات رسیده. کودکان خیلی زود تحت تأثیر محتوایی که دریافت می‌کنند قرار می‌گیرند؛ البته شاید این اثرگذاری در لحظه و آنی اتفاق نیفتد اما به مرور می‌تواند اثرگذاری بالایی داشته باشد.

براساس نتایجی که از یک پژوهش در سایت psychnews.psychiatryonline.org منتشر شده پژوهشگران دانشگاه پنسیلوانیا دریافتند که تماشای خشونت در برنامه‌های تلویزیونی حتی در مقیاس اندک، با بروز رفتارهای تهاجمی در افراد و علی الخصوص در کودکان در ارتباط است، هرچه تعداد ساعات تماشا بیشتر باشد، بروز رفتاهای تهاجمی نیز بیشتر است. به گفته پژوهشگران، مشاهده رفتارهای تهاجمی در قشر خاکستری پسین مغز کودکان و نوجوانان ذخیره می‌شود، این مشاهدات به صورت الگو در حافظه طولانی مدت نگه داشته می‌شود و دسترسی سریع را برای نوجوان میسر می‌کند.

 

در پژوهشی که دکتر لاموروئی در سال ۲۰۱۶ انجام داد مشخص شد که کارتون‌هایی نظیر اسپایدر من و لاک پشت‌های نینجا می‌توانند تاثیرات منفی را در بروز رفتارهای خشونت بار و عجیب در کودکان بگذارند. آن‌گونه که در این پژوهش نشان داده شده، شنیدن الفاظی نظیر احمق، دیوانه، خر، بازنده، برو به جهنم و … در این قبیل کارتون‌ها دائما تکرار می‌شود و هرچند باعث خنده کودک و نوجوان شده، اما راه را برای فحاش کردن کودک به نرمی باز می‌کند. علاوه بر این، خشونت‌هایی نظیر انفجار، تیراندازی، کتک کاری، آدم ربایی و کشتار که در سایه طنز در این کارتون‌ها دیده می‌شود، به راحتی می‌تواند توسط کودکان و در درجات پایین‌تر تقلید شود، هرچند این تقلید می‌تواند رفته رفته حالاتی جدی و خارج از شوخی را به خود بگیرد.

رسانه در حوزه کودک خیلی ضعیف عمل می‌کند درحالیکه در حوزه کودک باید کارهای زیادی انجام شود و لازم است رسانه در بحث آموزشی بیشتر از وضعیت فعلی فعال باشد.

 

رسانه و خانواده هرکدام چه سهمی دارند؟

کودکان از این نظر که از قدرت تشخیص و انتخاب محتوای مناسب برخوردار نیستند، مخاطبان بی اختیار برنامه‌های تلویزیون محسوب می‌شوند. از طرفی با برنامه‌هایی مواجه هستند که از ابتدا با توجه به مخاطب کودک تولید شده و از طرف دیگر برنامه بزرگسالان که کودک به واسطه بزرگسالان در معرض آن‌ها قرار می‌گیرد. در مورد اول دقت و توجه در ارائه محتوا به سازندگان اثر برمی‌گردد و سهم خانواده در این خلاصه می‌شود که از میان برنامه‌های کودک محتوایی را در اختیار کودکش قرار دهد که متناسب با فرهنگ و نیاز اوست. اما در مورد دوم این خانواده‌ها هستند که محدوده استفاده کودک از برنامه‌های بزرگسالان را مشخص می‌کنند. البته در اینجا هم رسانه موظف به تعیین دسته بندی سنی است؛ اتفاقی که در کشورها ما هنوز جا نیفتاده و چندان معمول نیست.

 

با توجه به مقدمه‌ای که ذکر شد با دکتر فاطمه رازقی روانشناس کودک و نوجوان در اینباره گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

غفلت رسانه‌ها از حوزه کودک

دکتر فاطمه رازقی روانشناس کودک و نوجوان با بیان اینکه در روانشناسی رشد بحث تصویر نقش پررنگی دارد می‌گوید: نظریات مختلف روانشناسی در زمینه رشد شناخت و رشد عقلانی کودکان بر این قضیه تأکید دارد که یادگیری به ویژه در هفت سال اول کودکی براساس حواس پنجگانه صورت می‌گیرد و هفتاد درصد از طریق بینایی اتفاق می‌افتد. در این دوران کودکان این توانایی را ندارند که در ذهن خودشان براساس گفتمان مسیری را پیش ببرند و به آن مرحله از تفکر انتزاعی و صوری نرسیدند برای همین احتیاح دارند مفاهیم مهمی مثل مفاهیم اخلاقی را از این طریق به دست بیاورند.

این روانشناس کودک با تأکید بر نقش رسانه‌ها در ارائه این تصویر به کودک ادامه می‌دهد: من احساس می‌کنم رسانه در حوزه کودک خیلی ضعیف عمل می‌کند درحالیکه در حوزه کودک باید کارهای زیادی انجام شود و لازم است رسانه در بحث آموزشی بیشتر از وضعیت فعلی فعال باشد.

 

دکتر رازقی با اشاره به تغییرات شرایط اجتماعی و فرهنگی و تأثیر آن بر محتوای رسانه‌ها عنوان کرد: اگر نگاهی به گذشته داشته باشیم می‌بینیم آنچه کودکان از خانواده، مدرسه، جامعه و محیط اطراف دریافت می‌کردند تفاوت زیادی با یکدیگر نداشت. اما الان اینطور نیست و کودکان اطلاعات را از خانواده، جامعه و رسانه متفاوت دریافت می‌کنند.

وی این تفاوت در برداشت را با مثالی درباره سریال‌های مناسبتی اینطور توضیح می‌دهد: سریال‌های مناسبتی مخصوصا در ماه رمضان و نوروز از آن دست برنامه‌هایی هستند که خانواده‌ها دسته جمعی دنبال می‌کنند در صورتیکه در محتوای این برنامه‌ها توجهی به حدود فضای فانتزی و واقعی وجود ندارد. برای نمونه «مادرانه» سریالی بود که چند سال پیش در ماه مبارک رمضان پخش شد و بچه‌ها در این سریال جایگاه داشتند. اما تنها چیزی که به آن توجه نشده بود روانشناسی رشد این آدم‌ها بود. وقتی می‌خواهیم برای یک کودک هفت ساله مقوله‌ای مثل طلاق را به تصویر بکشیم نباید این اتفاق را به حاشیه ببریم و فکر کنیم با دادن امکانات مالی اثر طلاق را کم می‌کنیم. این‌ تصاویر فانتزی است و وقتی خانواده‌ای با طلاق مواجه می‌شود بیشترین آسیب در کودکان اتفاق می‌افتد.

 

نگاه تلویزیون به کودکان واقعی نیست

دکتر رازقی درباره سریال‌هایی که مختص بزرگسالان است اما مخاطب کودک هم دارد می‌گوید: خیلی از سریال‌های بزرگسالان شخصیت کودک هم دارد، حضور همین کودک اثرگذاری بیشتری روی بچه‌ها می‌گذارد. در این سریال‌ها معمولا برای اینکه بچه‌ها را باهوش جلوه دهیم یک لجام گسیختگی و نامتعارف حرف زدن را که لازمه کودک نیست به عنوان ملاکی برای بچه باهوش و اجتماعی به تصویر می‌کشیم. بچه‌ای که اصطلاحات بزرگانه دارد و در اموری که به او مربوط نیست دخالت می‌کند و در پایان هم دیگران از این بچه خوششان می‌آید. این تصویر اشتباه اثرش را می گذارد.

در خیلی از کشورها برنامه‌های تلویزیون دسته بندی سنی دارد. زمانی که در آلمان برای فرصت مطالعاتی رفته بودم، در یک کار تحقیقی که در یک دبستان انجام دادیم 99 درصد بچه‌ها می‌گفتند ما این فیلم را نمی‌بینم برای اینکه مال ما نیست، آن‌ها آموزش می‌بینند.

این مشاور حوزه خانواده با بیان اینکه کودک دنبال توجه گرفتن است و پدر مادر با نشان دادن این توجه در غالب رفتارهای منفی جایگاه پدر مادر را در خانواده متزلزل می‌کنند و به درماندگی آموختگی می‌رسند ادامه می‌دهد: ما در جامعه این را القا می‌کنیم که بچه‌ها باید حق خودشان را بگیرند، اما آموزش نمی‌دهیم. رسانه خیلی نقش دارد. به کار بردن اصطلاحات لاتی را خیلی وقت‌ها در برنامه‌های شبکه پویا می‌بینم، اما این رفتار چه لزومی دارد؟ چرا القا می‌کنیم برای اینکه کودک مورد توجه قرار بگیرد باید اینطور صحبت کند؟ ما به عنوان روانشناس در مدرسه تلاش می‌کنیم که بجای زیبایی برای دخترها صفت‌های دیگری را بلد کنیم که تنها سرمایه‌شان ظاهر نباشد اما در رسانه و برنامه‌های تلویزیون دختر بچه تنها چیزهایی که از اطرافیان دریافت می‌کند مربوط به ظاهر است. در اینجا چه اتفاقی می‌افتد؟ همه صحبت‌های ما یک طرف و اثرگذاری بالای آن سریال هم طرف دیگر.

 

برنامه‌های تلویزیون نیاز به دسته بندی سنی دارد

این روانشناس کودک درباره برنامه‌هایی که عنوانی کودکانه دارند اما در محتوا با نیازهای کودک فاصله دارند می‌گوید: وقتی شما فیلمی می‌سازید که اتفاقا عنوان و موضوعی کودکانه دارد اما در محتوا مخاطبش کودک نیست این برنامه ضعف دارد. وقتی بچه دوست دارد برنامه کودکانه را هم با من ببیند ولی من مادر به دلیل ناآگاهی حوصله ندارم بنابراین فیلمساز مجبور می‌شود وقتی کلاه قرمزی می‌سازد مهمانی دعوت کند که بیننده بزرگسال هم داشته باشد. از طرفی من مادر حوصله ندارم و فکر می‌کنم چون تلویزیون وسط پذیرایی است یعنی همه باید با هم ببینیم. در خیلی از کشورها برنامه‌های تلویزیون دسته بندی سنی دارد. زمانی که در آلمان برای فرصت مطالعاتی رفته بودم، در یک کار تحقیقی که در یک دبستان انجام دادیم 99 درصد بچه‌ها می‌گفتند ما این فیلم را نمی‌بینم برای اینکه مال ما نیست، آن‌ها آموزش می‌بینند. وقتی کودک فیلمی که نباید نمی‌بیند قطعا می‌خواهد فیلمی را بیبند که مال خودش است. متأسفانه درهر دو حالتی که اشاره کردم کودک مورد هجمه قرار می‌گیرد.

دکتر رازقی در پایان درباره تعامل برنامه ساران و کارشناسان سایر حوزه‌های مطالعاتی از جمله روانشناسی و جامعه شناسی می‌گوید: مطالعات زیادی در دانشگاه‌ها انجام شده است اما متاسفانه در حد پایان نامه باقی مانده. ما یک حلقه مفقوده بین علم و عمل مان داریم؛ به این شکل که علم برای خودش رشد می‌کند و عمل براساس یک پایه ضعیف علمی پیش می‌رود. لینک شدن رسانه‌ها با پژوهش‌های علمی قطعا نتیجه بهتری خواهد داشت.