به گزارش کودک پرس ،برداشتها و تعاریف مختلفی از سیاست و حکومت مطرح شده است. سیاست به معنای پاس داشـتن ملک، حکومت، ریاست، داوری، مصلحت، تدبیر و… آمده است. کلمه سیاست، در اصل، به مـعنای ارتباط داشتن با شـهر و مـدینه است؛ یعنی اینکه مجموعهای از انسانها با حقوق مساوی در اداره مشترک منافعشان در شهر و مدینه سهیماند.
«فارابی»، سیاست را جزیی یا بخشی از بحث ما بعد الطبیعه می داند که باید پس از بحث دربـاره انسان و جامعه و در راستای نظام خلقت مورد توجه قرار گیرد. از نظر«غزالی»، سیاست انسان را آمده تحقق بخشیدن به استعدادهای خویش و شایسته اقامت در جوار خداوند میسازد. در این معنا،سیاست تنها به مـعنای کـسب قدرت یا کشورداری محض نیست، بلکه وظیفه آن هدایت رشد برای طی مسیر حرکت به سوی خداوند است. او سیاست را موجب اصلاح و هدایت آدمیان می داند زیرا فلسفه بعثت انبیاء نیز هـدایت انـسان به سوی صفات برگزیده است.
از نظر امام خمینی(رحمه اللّه)، «سیاست این است که جامعه را هدایت کند،در راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را مورد نـظر بـگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است».
از نظر امام علی (ع)، خداوند ایمان را جهت پاک شدن از شرک و امامت را جهت سازمان دهی و نظام بخشی به امور امـت و جـامعه اسـلامی واجب فرموده است. از نظر ایـشان، جـامعه نـیازمند سیاست و حکومت است؛ چرا که به وسیله آن، قوانین الهی اجرا میشود و در پرتو آن، مؤمن برای خدا تلاش میکند، راهها امن میگردد و حـق ضـعیف از قـوی باز ستاده میشود (نهج البلاغه،خطبه 6).
امام عـلی عـلیه السّلام بر این باور است که مردم چارهای ندارند جز آنکه زمام داری خوب یا باد داشته باشند؛ چـرا که در غـیر ایـن صورت هرج و مرج و نابسامانی های فراوانی جامعه را در برخواهد گرفت. یکی از اهـداف عمده تشکیل حکومت اسلامی، برقراری قسط و عدالت است. این هدف آن قدر اهمیت دارد که از نظر قرآن کریم، محور و فـلسفه اسـاسی بـعثت انبیاء الهی در تشکیل میدهد.
امام علی (ع) هدف حـکومت خـویش را در راستای هدف یاد شده توجیه میکند و در این باره به یکی از یاران خود میفرماید که ارزش این کـفش کـهنه، در نـظر من، از حکومت و امارت بر شما بیشتر است؛ مگر اینکه به وسیله آن عـدالتی را اجـرا کـنم، حقی را به صاحب حقی برسانم و باطلی را از میان بردارم (نهج البلاغه،خطبه 33).
از نظر ایشان بـا فـضلیتترین بـندگان در پیشگاه خدا، رهبری دادگستر است که هدایت یابد و هدایت کند، سنتی روشن برپا دارد و بـدعتی گـم چهره را بمیراند. بنابرانی از نظر آن حضرت، هدف نهایی و آرمانی رهبری و حکومت اسلامی، همان هدف نـهایی خـلقت یـعنی رساندن انسان و جامعه به عبادت و قرب الهی است. از نظر امام علی (ع)، امـام را مـسئولیتی جز آنچه پروردگارش بر دوش او نهاده است نیست و آن ابلاغ و بیان وحی، تلاش در ارایه رهـنمودها، زنـده کـردن و زنده داشتن سنت و اجرای حدود الهی است.
امام علی (ع) دلیل پذیرش نقش و مـسئولیت هـدایتی و الهی حکومت خود را اینگونه بیان میدارد: «سوگند به آفریدگار زندگی جوانه تـا جـان، اگـر به این دلایل نبود، یعنی حرمت حضور انبوه مردم و در صحنه بودن یارانی که اتمام حـجت اسـت و تـعهدی که خداوند از عالمان گرفته است تا در برابر شکم بارگی ستمگر و گرسنگی مظلوم بـیتفاوت نـمانند، مهار اشتر خلافت را بر کوهانش میافکندم تا شما به روشنی دریابید که در چشم من دنیاتان ار تـشح عـطسه بزی هم بیبهاتر است» (همان،خطبه 3).
بنابراین روشن است که از دیدگاه عـلی (ع)، تا حکومت، تنها، وسیلهای برای اجـرای احـکام الهـی و تحقق عدالت اجتماعی در همه ابعاد آن اسـت تـا زمینه برای رشد و کمال و تعالی الهی انسان و جامعه فراهم گردد. دیدگاه حکومتی امـام در چـارچوب یک نظریه سیاسی محض نـمیگنجد، بـلکه نگاهی بـر اسـاس جـهانبینی الهی ایشان است؛ چرا که سیاست و حـکومت، از نـظر ایشان، تنها، وسیلهای برای راهبری انسان به سوی خداوند است و عدالت و هـدایت، مـحورهای اساسی آن را تشکیل میدهد.
ارسال دیدگاه