آموزش مواجهه عادلانه و اخلاقی با زندگی به کودک بوسیله «فلسفه برای کودک»

به گزارش کودک پرس،  برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان، در راستای تقویت ذهن خلاق و پرسش گر در کودک، سال هاست که در بسیاری از کشورهای غربی اجرا می شود. این شیوه علاوه بر اینکه راهنمای کودک در شرایط مختلف خواهد بود، به او آموزش می دهد که چگونه منطقی و عقلانی فکر کند و تصمیم بگیرد. طبیعتاً دستاوردهای این برنامه آموزشی در شاکله تربیتی کودکان نقش بسزایی دارد.

در این راستا بر آن شدیم تا نظرات تنی چند از کارشناسان را در مورد ماهیت این برنامه آموزشی، کارکردها و اثرات آن جویا شویم. در ادامه ماحصل این گپ و گفت را می خوانید:

دکتر نواب مقربی، استاد دانشگاه و پژوهشگر فلسفه کودک در گفت وگویی با بیان اینکه چیزی که بیش از هر چیزی مایه بدفهمی در برنامه فلسفه برای کودکان می شود واژه فلسفه است، اظهار کرد: زمانی که لفظ «فلسفه» در جایی به کار می رود، معمولاً اندیشه هایی انتزاعی و بسیار پیچیده به ذهن متبادر می شود که ناشی از مطالعه کتاب های حجیم و پرطمطراق فیلسوفان در سراسر تاریخ فلسفه است. تردیدی نیست که در اندیشه های فیلسوفان خواه اسلامی و خواه غربی، اندیشه های بکر و بدیع یافت می شود، ولی حقیقت امر این است که در برنامه فلسفه برای کودکان و حتی روایت های دیگر آن به هیچ روی آموزش اندیشه های فیلسوفان چنان که در آثار کلاسیک ایشان مشاهده می­ شود، مورد نظر نیست.

وی ادامه داد: حال پرسش این است که اگر مقصود از فلسفه در برنامه فلسفه برای کودکان تعلیم اندیشه های فلسفی نیست پس فلسفه در این برنامه چه نقشی دارد و چه مقصودی را بر می آورد؟ چیزی که در این برنامه و در برنامه های موازی کمال اهمیت را دارد، گوهره کار فلسفی یعنی «خردورزی» است.

زیست جهانی که کودک در آن پرورش یافته را با روش فلسفی تعمیق بخشیم

این محقق بیان کرد: کودک در جامعه­ ای پا به جهان می گذارد که از پیش ارزش ها و اندیشه ها و شیوه های رفتار ویژه ای در آن برقرار شده است. برای نمونه، کودکی که در ایران به دنیا می آید نخستین چیزی که می آموزد زبان فارسی است. زبان فارسی چیزی نیست که او با قدرت تشخیص و تمییز آن را آموخته باشد یا سازواری آن را از پیش سنجیده باشد. زبان فارسی خود حاوی بسیاری اندیشه ها و مفهوم ها و دستور عمل هاست که می تواند زندگی کودک را شکل بدهد. بنابراین، نخستین زمینه ای که کودک با آن آشنا می شود، زبان است.

وی گفت: مقصود من از زبان تنها توانایی گفت وگو یا ابراز احساسات و عقاید نیست بلکه چیزی بیش از آن است؛ مقصود من از زبان جهانی است که کودک در آن زندگی می کند. زبان به هیچ روی خنثی نیست و حاوی اندیشه ها، الگوها، شیوه های رفتار، سنت ها، دین، فرهنگ، تاریخ و تمام مولفه ها و بخش­های سازنده یک پارادایم است. بنابراین، زمانی که ما از فلسفه و کودک سخن می گوییم دو چیز اساسی را باید پیش چشم داشته باشیم: یکی زمینه و زبان یا زیست جهانی که کودک در آن پرورش پیدا کرده است و دیگری روش فلسفه ­ای که دو ویژگی بارز آن قدرت تمییز و تشخیص و نیز سازواری و سازگاری است.

در ادامه سراغ دکتر زینب برخورداری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران رفتیم تا نظرات او را نسبت به برنامه آموزشی «فبک» (فلسفه برای کودکان) جویا شویم.

برخورداری با بیان اینکه فلسفه برای کودکان در بازه سنی 4 تا 18 سال تعریف شده است، اظهار کرد: به طور کلی در قالب آموزش هایی که ارایه می شود طبقه بندی هایی صورت گرفته است. به طور طبیعی آموزش هایی که به کودک چهار تا هفت ساله داده می شود با آموزش های یک نوجوان متفاوت است.

وی ادامه داد: به این مطلب در برنامه فبک توجه شده است هرچند اختلاف نظرهایی وجود دارد. اما در مباحث تربیتی اسلامی نیز به این تفاوت سن در برخورد آموزشی توجه شده است. پاسخ به این پرسش نیازمند مطالعات تطبیقی و گذار از مواضع خلاف و وفاق ظاهری این دو حوزه و دستیابی به وفاق واقعی، است؛ به عنوان مثال آموزش خردورزی به کودکان نزد اخوان الصفا از آن جمله است. نتیجه این پژوهش ها می تواند تفاوت ها و شباهت های واقعی حوزه های مورد بحث را مشخص کند. همچنین در این میان نفکیک دو حوزه علوم تربیتی و فلسفه برای کودکان ضروری است.

برخورداری در ادامه به مساله تربیت اسلامی اشاره تاکید کر: تربیت اسلامی بسیار پیچیده و دارای مولفه های گوناگونی است،‌ تربیت اسلامی به دنبال تربیت انسانی مسلمان با تمام شاخصه هایی است که این دین برای یک انسان واقعی برمی شمارد،‌ بنابراین، ذیل این تفکر قطعا این تربیت از آغاز زندگی انسان شروع می شود پس تربیت اسلامی به دنبال گونه ای تربیت در کودکی است که زمینه ساز پذیرش لوازم مسلمانی در سال های بعدی زندگی فرد باشد.

این گزارش می افزاید: در بخش دیگری از این بحث با دکتر سلیمانی ابهری، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه فلسفه برای کودکان صحبت کرده و نظرات وی را جویا شدیم.

سلیمانی ابهری با بیان اینکه برنامه آموزشی «فبک» (فلسفه برای کودکان) بیشتر به این معناست که کودک بتواند بر داشته های خود تامل کند، گفت: برخی اشتباها فکر می کنند فبک یا همان فلسفه برای کودکان به معنای آموزش فلسفه به زبان ساده به کودکان است در حالی که اصلا چنین نیست و این برنامه به دنبال آن است که تفکر انتقادی و خلاق را میان کودکان رواج دهد به گونه ای که آنچه کودک آموخته را بازبینی کرده و با روش های پرسش و پاسخ و دیالوگ محوری گسترش دهیم.

این استاد دانشگاه در ادامه به وجود تلقی غلط از فلسفه ورزی و فلسفه خوانی در میان مردم اشاره کرد و گفت: متاسفانه این دیدگاه حتی میان برخی دانشجویان نیز وجود دارد که تصور می کنند فلسفه و تحصیل در این رشته به معنای آموزش آرا و تاریخ فلسفه است در حالی که اولین نتیجه برای دانشجوی این رشته آن است که بتواند فلسفه ورزی و اندیشه های خود را بیان کند، بنابراین، با چنین شرایطی عجیب نیست که وقتی صحبت از فلسفه برای کودکان می شود برخی تعجب کنند و برایشان سوال شود.

وی در بخش دیگری از مباحث خود ضمن تاکید بر روش های معرفی هرچه بیشتر موضوع فلسفه برای کودکان ابراز کرد: برگزاری کنگره های علمی ویژه برای این موضوع و ارایه مقالات و همچنین برپایی کارگاه های متعدد سبب می شود تا مفهوم این برنامه آموزشی بیش از پیش روشن شود.

علاوه بر این، در بخش دیگری از این مباحث با دکتر روح الله کریمی، پژوهشگر فلسفه برای کودکان به گفت وگو نشستیم.

وی با اشاره به حلقه های کند وکاو اخلاقی و تاثیر آن در رشد اخلاقی کودکان ذیل برنامه فبک گفت: حلقه کند و کاو اخلاقی مولفه‌هایی دارد که رشد اخلاقی کودک را سبب می‌شود. در برنامه فلسفه برای کودکان و در حلقه کند و کاو، بچه ها با موضوعات اخلاقی مواجه می شوند و با یکدیگر در مورد آن صحبت می کنند. این مساله حساسیت آنها را نسبت به اخلاق و موضوعات اخلاقی افزایش می دهد.

کریمی ادامه داد: باید توجه داشت که اساسا در حلقه کند و کاو اخلاقی به دنبال ارایه دستورالعمل اخلاقی به کودکان نیستیم. همان طور که اشاره کردم در این حلقه ها به دنبال آن هستیم تا بچه ها در مورد موقعیت هایی صحبت کنند که بسیار نزدیک به زندگی خودشان است و بدانند زمانی که در موقعیت مشابه بودند چه طور تصمیم گرفته و عادلانه قضاوت کنند.

این پژوهشگر اظهار کرد: اجازه دهید یک مثال عینی از داستان لیزا ذکر کنم. در این داستان موقعیتی تصویر می شود که چند کودک در جایی نشسته‌اند و بعد یک نفر می آید و از کنارشان عبور می‌کند و سراغ یکی از دوستان مشترکشان، مثلاً علی نامی را می گیرد. یکی از کودکان که می‌داند آن فرد می‌خواهد دوست مشترک شان را اذیت کند، به دروغ می‌گوید علی به خانه رفته است. وقتی نفر بعدی که دوست علی است سراغ علی را می‌گیرد، همان فرد می‌گوید علی در کتابخانه است. در اینجا در داستان بحثی میان بچه‌ها درمی‌گیرد که آیا ما نباید همه جا سازگار صحبت کنیم؟ آیا میان ارزش های ما سلسله مراتبی وجود دارد؟ البته بچه ها در این بحث‌ها همواره نگاهشان معطوف به موقعیتی است که موجب بحث‌شان شده و به دنبال حل مساله خود هستند، بنابراین نوعی رفت و برگشت دیالکتیکی به طور دائم میان موقعیت عینی و مباحث نظری برقرار می‌شود .

مهارتی برای یافتن بهترین راه حل در شرایط گوناگون ویژه کودکان
کریمی افزود: موقعیت هایی نظیر آنچه که یاد شد برای همۀ ما ممکن است در زندگی پیش آید. اما ما هیچ گاه به طور عمیق در مورد آنها نیندیشیده‌ایم و مهارتی برای یافتن بهترین راه حل در آنها نیافته‌ایم. ما همواره در حال ارزیابی خود، دیگران و موقعیت‌ها هستیم اما هیچ گاه به طور جدی این معیارها و ارزش ها را مورد تعمق قرار نداده‌ایم.

وی ادامه داد: ما در بسیاری موارد با معیارهای دوگانه قضاوت می‌کنیم و دچار مشکل هم نمی‌شویم. در جایی دیگر از داستان لیزا دختری از اینکه مادربزرگش با مردی کم سن و سال تر از خود ازدواج کرده است ناراحت است. در انجا بحثی پیش می‌آید که چرا در مورد مردان ازدواج با زنی که به لحاظ سنی کوچکتر است، مطلوب است، اما در مورد زنان نامطلوب؟ آیا این معیاری دوگانه در قضاوت است؟ منظور این نیست که مادربزرگ لزوماً کار درست یا نادرستی کرده است. منظور آگاهی نسبت به پیش‌فرض‌ها و پیامدهای یک قضاوت اخلاقی و تعمق در آنهاست.

این محقق با بیان اینکه تربیت اخلاقی بعد از رنسانس، بعد از جان گرفتن عقل خودآئین، بیشتر بر ساحت شناختی تأکید و تلاش کرده با تربیت این عقل کودک را به قواعد جهان‌شمولی برساند که بتواند بر هر موقعیتی آنها را اعمال کند. تربیت اخلاقی «پیاژه» و «کلبرگ» که بشدت تحت تأثیر کانت بودند و نظام تربیت اخلاقی شان به رشد قوۀ قضاوت اخلاقی شهرت یافته، در این مسیر بوده است.

کریمی ادامه داد: بعد از پیدایش جریان های پست مدرن و زیر سوال رفتن سیطرۀ عقل مدرن، تربیت اخلاقیِ عاطفه محور اوج گرفت. هر چند البته این نوع تربیت ریشه در آراء «هیوم» دارد، اما مهم‌ترین آنها در عصر حاضر تربیت اخلاقی مراقبتی یا مادرانه است که بسیار نزدیک به جریان های فمینیستی هستند. رفتارگرایان هم که بر اجتماع‌گرایی و عادت دادن افراد به رفتارها و اداب و رسوم محلی بیشتر تأکید کرده‌اند.

تربیت اخلاقی در برنامه فبک تفکر نقادانه را محور قرار می دهد
این پژوهشگر با بیان اینکه حسن بزرگ تربیت اخلاقی در برنامه فلسفه برای کودکان این است که همۀ این عناصر را پوشش می‌دهد، تصریح کرد: تربیت اخلاقی در فبک مانند رویکرد «قوه قضاوت اخلاقی» پیاژه و کلبرگ نیست که فقط بر عقلانیت، تفکر نقادانه، خودپیروی و اصول اخلاقی تکیه کند و از مؤلفه‌هایی چون تفکر خلاقانه و تخیل اخلاقی، عواطف و هیجان‌ها و تفکر مراقبتی، ملکه شدن فضایل اخلاقی و بستر عمل غفلت ورزد.

وی افزود: حلقه کندوکاو اخلاقی مانند رویکرد اخلاق فمینیستی یا مراقبتی نیست که بستر و موقعیت عمل و هم‌چنین نقش عواطف و هیجان‌ها و تفکر مراقبتی را در تربیت اخلاقی مورد توجه قرار دهد، اما در برنامه تربیتی خود جایی درخور برای عقلانیت، تفکر نقادانه، خودپیروی، ملکه شدن فضائل اخلاقی و اصول اخلاقی درنظر نگیرد. حلقه کندوکاو اخلاقی همچنین مانند رویکرد سنتی نیست که ملکه شدن فضایل اخلاقی را مد نظر قرار دهد، اما به عقل و خودپیروی، تفکر نقادانه، تخیل اخلاقی و بستر عمل چندان بها ندهد.

کریمی خاطرنشان کرد: برنامه فلسفه برای کودکان، نواقص رویکردهای پیشین را بیش‌تر ناشی از جامع نبودن آن‌ها می‌داند و تلاش می‌کند با نگاهی جامع به انسان و همه ابعاد وجودی او، رویکردی ارائه دهد که جامع مزایای آن‌ها و مانع نواقص‌شان باشد. پس حلقۀ کندوکاو اخلاقی می خواهد بچه ها را در مهارت هایی ورزیده کند تا به اصطلاح قدما به فضایلی آرسته شوند تا در موقعیت‌های عینی زندگی با درصد احتمال بالاتری تصمیم اخلاق‌مدارانه‌تر و البته درست‌تر را اتخاذ کنند. این نگاه متاسفانه در زمینه تربیت اخلاقی در نظام آموزش رسمی ما وجود ندارد و هنوز که هنوز است رویکرد تلقینی- عاطفی با نوعی کسب عادت مکانیکی حاکم است.

مرجع: شبستان