این داستان که نمونه ای است از عمل یک فقیه نشان میدهد که موازین ، مبانی و قواعد فقهی برای شخص فقیه چنان ذهنیتی را فراهم می سازد که گویی با گوشت ،خون و پوستش عجین می شود که حتی در زندگی شخصی و حریم خصوصی خود آن هم با مولیّ علیه خویش نیز نمی تواند خلاف آن عمل کند، تا چه رسد به فضای اجتماعی و حقوق شهروندان اگر به قدرتی دست یافت