رهنمودهای رهبری درباره تعلیم و تربیت

به دانش‌آموزان تذکر بدهید که اگر چنانچه شماها یک‌ تربیت اسلامی‌ انـسانی‌ داشـته‌ باشید. هم برای خودتان سعادت‌ است، هم برای کشورتان. باید شما این ها را (دانـش آمـوزان‌ را‌) از‌ آن طـبیعت منحطی که‌ انسان را به انحطاط می‌کشد، آن حبّ جاه‌ و حبّ‌ مال و حبّ‌ منصب احتزار بدهید، ایـن ها را از آن چـیزهایی که خار راه انسان‌ هستند، مانع‌ ترقی‌ انسان هستند احتراز بدهید، به آنـها (دانـش‌ آمـوزان) بفهمانید که انسان تا‌ سرش‌ توی این آخور طبیعت است‌ انسان نیست‌

به گزارش کودک پرس ،«باید شما (معلمین‌) دانـش‌آموزان‌ را‌ از عبودیت غیر خدا باز دارید و به عبودیت‌ خدا، به بندگی خدا آن ها را تربیت‌ کنید.»
«شماها (معلمین) یک مردم عادی نیستید، شماها معلم نسلی هستید که در‌ آتیه همه مقدرات کشور‌ به‌ آن نسل سپرده می‌شود.»

… شغل معلمی در عین حال که بسیار شریف است و بسیار ارزنده است،از باب اینکه همان شغل انبیاست که برای‌ انسان‌سازی آمده بودند‌ لکن مسئوولیت بسیار بزرگ است، چنانچه مسئوولیت انبیاء هـم بسیار بزرگ بود.

شما (معلمین) باید خیلی توجه کنید به اینکه یک فرد عادی‌ نیستید، اگر فرض کنید در یک اداره‌ای یا‌ وزارتخانه‌ای‌ یک نفر ادم یک خلاف کرد، آن خلافی که در یک وزارتـخانه می‌شود یا یک اداره می‌شود با این خلافی که در جاهائی که تربیت و تعلیم‌ باید واقع بشود و در‌ آموزش‌ و پرورش می‌شود،بسیار فرق دارد.

آن طور نیست که در یک وزارتخانه اگر یک کسی خلاف‌ کرد، خلافش هـمچو بـاشد که یک کشور را به هم بزند، مگر نادرا یک‌ همچو‌ اتفاقی بیفتد، اما اگر چنانچه در آموزش و پرورش یک‌ بچه‌ای فاسد از کار درآمد، یک بچه‌ای با اخلاق شیطانی تربیت‌ شد، بـا اخـلاق استکباری تربیت شد،این بچه با‌ اخلاق‌ شیطانی‌، با اخلاق استکباری امکان این‌ را‌ دارد‌ که یک کشور را تباه کند و یک انسان‌های زیاد را تباه کند و شما که مشغول این شغل‌ عـظیم هـستید، در تمام‌ آن ها‌ هم‌ در خوبی‌ هایشان و هم‌ در بـدی‌هایشان شـریک هـستید، گاهی‌ شریک‌ جرمید و گاهی‌ شریک یک نورانیّتی که شما ایجاد کردید. باید خیلی توجه داشته‌ باشید که شماها یک مردم عـادی‌ نـیستید‌، شـماها‌ معلم نسلی‌ هستید که در آتیه همه مقدرات کـشور بـه‌ آن نسل سپرده می‌شود.

 

شما امانتدار یک همچو نسلی هستید و تربیت شما و تعلیم‌ شما باید همراه هم باشد‌.این‌ هـم‌ فـقط وظـیفه نیست برای معلم‌ علوم دینی، این وظیفه است برای‌ تـمام‌ معلمین در هر رشته هستند و تمام اساتید دانشگاه در هر رشته‌ای هستند. همانطوری که معلم‌ علوم‌ دینی‌ فقط‌ اگر بـخواهد عـلوم دیـنی را یاد بدهد و توجه به اخلاق‌ دینی نداشته‌ باشد‌،توجه‌ به سـازندگی ایـن طفل یا این جوان نداشته‌ باشد ممکن است غائله بار بیاورد‌ و کشور‌ را‌ به تباهی بکشد، مـعلم‌ غـیر عـلوم دینی هم همین طور است، در هر رشته‌ای‌ که‌ تعلیم واقع‌ می‌شود، اگـر چـنانچه در آن رشـته خدای نخواسته انحراف ایجاد شود‌،معلمین‌ یا‌ اساتیدی باشند که انحراف ایجاد بکنند، هـم‌ خـودشان شـریکند در این جرم‌هایی که از‌ آن ها‌ صادر می‌شود و هم کشورشان به تباهی کشیده می‌شود.

«شما (معلمین) بـاید دانش‌آموزان را‌ از‌ آن‌ طبیعت منحطی‌ که انسان را به انحطاط می‌کشد، آن حبّ جاه،حبّ مـال‌ و حـبّ مـنصب‌ احتراز‌ بدهید.»

 

به دانش‌آموزان تذکر بدهید که اگر چنانچه شماها یک‌ تربیت اسلامی‌ انـسانی‌ داشـته‌ باشید. هم برای خودتان سعادت‌ است، هم برای کشورتان. باید شما این ها را (دانـش آمـوزان‌ را‌) از‌ آن طـبیعت منحطی که‌ انسان را به انحطاط می‌کشد، آن حبّ جاه‌ و حبّ‌ مال و حبّ‌ منصب احتزار بدهید، ایـن ها را از آن چـیزهایی که خار راه انسان‌ هستند، مانع‌ ترقی‌ انسان هستند احتراز بدهید، به آنـها (دانـش‌ آمـوزان) بفهمانید که انسان تا‌ سرش‌ توی این آخور طبیعت است‌ انسان نیست‌.

 

این هایی‌ که‌ هـمه تـوجهشان بـه این است که چیزی‌ به‌‌ دست بیاوریم و یک زندگی رفاه درست کـنیم، ایـن ها توی آخور طبیعت سرشان هست و در‌ آخر‌ هم مثل یک حیوانی که‌ در‌ آخور سرش‌ هست‌ محسوب‌ می‌شود. شـماها (مـعلمین) باید به این ها‌ (دانش‌آموزان‌) بفهمانید که زندگی شرافتمندانه، زندگی است. زندگی انـسان،زنـدگی شرافتمندانه است. باید‌ شما‌ آن ها را عبودیت غـیرخدا بـاز داریـد‌ و به عبودیت خدا،به‌ بندگی‌ خدا آن ها و عبودیت‌ خدا‌ را‌ بـپذیرد و از عـبودیت‌ سایر‌ چـیزها یـا سـایر اشخاص‌‌ احتراز‌ کند، و از کانال عبودیت خـدا در دنـیا وارد بشود، در طبیعت‌ وارد بشود، از‌ کانال‌ عبودیت خدا مدرسه برود در وزارتخانه‌ وارد‌ بشود، در‌ جامعه‌ وارد‌ بـشود، هـر کاری که‌ انجام بدهد عبادت اسـت.

 

بر اینکه مبدأ عـبودیت خـداست. شما ملاحظه کردید که در قـرآن‌‌ شـریف‌ و همین طور در نماز وقتی که‌ می‌خوانید‌ نماز‌ را‌، نسبت‌ به‌ رسول اکرم‌ «عبده‌ و رسـوله» عـبد را بر رسالت مقدم داشتند و مـمکن‌ اسـت کـه اصل این اشـاره بـه این باشد‌ که‌ از‌ کـانال عـبودیت به‌ رسالت رسیده است، از‌ همه‌ چیز‌ آزاد‌ شده‌ و عبد‌ شده است، عبد خدا نه عـبد چـیزهای دیگر، در راه پیشرفت با عبودیت خدا یـا عبودیت نفس امـاره، ایـن دو راه است، که اگر انسان از عـبودیت‌‌ دیگران آزاد بشود و عبودیت خدا را بپذیرد که لایق این است که‌ انسان عبد او باشد، کارهایی کـه انـجام می‌دهد انحراف ندارد. یعنی انحراف عـمدی نـخواهد کـرد. تـمام ایـنهایی که‌ انحرافی‌‌ هـستند چـه عقاید انحرافی، و چه اعمال انحرافی و چه قلم‌های‌ انحرافی، چه نطق‌های انحرافی است، این ها برای این اسـت کـه از کـانال عبودیت اللّه عبور نکرده‌اند این ها بنده هواهای نـفسانی‌‌ هـستند‌.