یادداشت نیویورک تایمز درباره کودکان پرورش یافته توسط داعش

به گزارش کودک پرس،در این نوشتار به قلم ‘ چارلوت مک دونالد گیبسون’ آمده است؛ پسر بچه 9 ساله دوست نداشت به مدرسه برود و بقیه بچه ها را دوست نداشت چون به او تلقین کرده بودند که این خارجی ها همه کافرند و مستحق مرگ اند، خوب این پسر هم همان کاری را کرد که به او آموزش داده بودند یعنی حمله به همکلاسی هایش . کودک در همان روز نخست بازگشتش به اروپا دست به این حمله زد و همان روز از مدرسه اخراج شد.
این کودک دو سال از وطنش در اروپا دور مانده بود و در سرزمینی تحت قلمرو داعش زندگی کرده بود.
این پسر بچه جزء 5 هزار تبعه اروپایی اعم از مرد و زن و کودک است که تصور می شود از سال 2012 به سرزمین های تحت تصرف داعش کوچ کرده اند .
این کودک حالا در بازگشت به وطن که همراه با مادرش بوده است ؛ گرفتار دولتهای متبوعی است که بیش از آنکه در فکر تامین نیازهای اولیه این کودکان جنگزده فلاکت زده باشند ؛ در فکر تامین امنیت کوتاه مدت آنهایند.
این پسر بچه در سال 2016 همراه با مادر اروپایی اش که به دین اسلام گرویده است به وطن بازگشت و مادر هم اکنون تحت محاکمه قرار دارد.
کودک حالا خود را در دنیای جدیدی می یابد که به او تحت حاکمیت داعش؛ آموزش داده شده است که باید از این دنیا متنفر بود و به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد نکرد.
به این کودک آموزش داده شده است که همه انسانهای پیرامونش شیطان و کافرند و مستحق کشته شدن اند و اگر شما از این کار امتناع ورزید یا باید سوزانده شوید و یا شکنجه و اگر این کافران را نکشید خود و مادرتان به جهنم خواهید رفت، این یعنی یک شکنجه دائم روحی.
بر اساس آمارهای اتحادیه اروپا صدها کودک اروپایی در سرزمینهای تحت تصرف ‘داعش ‘ زندگی می کنند که البته این آمار قطعی نیست.
دولتهای اروپایی مختصر سوابقی از کودکانی که همراه با والدینشان کشور را ترک کرده و به قلمروات داعش کوچ کرده اند دارند.
داعش سقط جنین را ممنوع اعلام کرده است و وظیفه جنس ‘زن’ را فقط تولید نسل و پرورش مردان جنگی می داند. هر کودکی که در قلمرو داعش متولد می شود وارد جهانی می گردد که هیچ ملیتی ندارد. داعش برای این کودک شناسنامه صادر می کند اما در این شناسنامه کشور محل تولد را قید نمی کند.
دوره دبستان در قلمروات داعش از سن 4 سالگی شروع می شود و در مدرسه به کودک منحصرا توحش و بیرحمی آموزش داده می شود. به عنوان مثال در کتاب ریاضی، برای شمردن، در کنار پرتقال و سیب؛ تانک و اسلحه هم به عنوان اشیائی برای شمارش به تصویر کشیده شده است.
درجه فارغ التحصیل شدن دانش آموزان در این مدارس به خصوص در مورد پسران؛ بستگی به مهارت آنها در اعمال خشونت دارد. شیوه های اعدام کردن؛ به دار آوریختن در ملاء عام؛ شلاق زدن از نمونه این مهارت هاست. تعداد ضربات شلاق هم از نمونه مصادیق تعلیم به دانش آموزان است.
دوره دبستان برای دختران در سن 9 سالگی به اتمام می رسد. 9 سالگی آغاز سن ازدواج برای دختران است.
و اما در مورد پسران، 9 سالگی سن آموزش فنون رزمی و جنگیدن است . فیلم های ویدیویی منتشر شده توسط داعش هم این موضوع را تصدیق می کند. در نمونه فیلمی از این دست یک پسر 4 ساله نشان داده می شود که دارد به روی یک زندانی که در گودال میدان بازی کودکان به دار آویخته شده است، شلیک می کند.
‘جان قیزیلخان’ روانشناس کرد آلمانی که کودکان عراقی از قومیت ‘ایزدی ها’ را که سرباز داعش بوده اند و در جمع پناهجویان وارد آلمان شده اند مداوا کرده است، شرح می دهد که این کودکان از نزدیک شاهد هتک حرمت؛ شکنجه؛ قتل بوده اند و حتی گاهی از مواقع هم وادار شده اند که خود شخصا دست به جنایت بزنند.
به گفته این روانشناس آلمانی، این کودکان همگی از مشکلات روحی روانی؛ بی خوابی و مشکلات عصبی رنج می برند.
وی می گوید که حداقل دو سال زمان لازم است تا بخشهای خدماتی جامعه اعم از آموزگاران و سایر بخشهای خدماتی با انجام خدمات لازم بر روی این کودکان و روان درمانی آنها و توجه خاص به این کودکان ؛ شانس یک زندگی عادی را برایشان میسر سازند.
اما متاسفانه اغلب کشورهای اروپایی بیشتر از آنکه به فکر سلامت روحی روانی این کودکان و تامین امنیت آنها باشند ؛ عمدتا در فکر حفظ امنیت کشور هستند .
شهروندان فرانسوی و بلژیکی که دوره ای از زندگی شان را با داعش سپری کرده اند در بازگشت به وطن، دست به حملات تروریستی زده اند. دولتها هم فقط در فکر این هستند که اتباعی است که سابقا از جنگجویان داعش بوده اند و ممکن است در بازگشت بذر ترور در کشور بپاشند را شناسایی کنند. دولتها مراقب اند که با شناسایی این افراد جلوی بازگشتشان به کشور را بگیرند.
مسلم است که در این افق نگرش، کودکان هیچ جایی ندارند.
برخی از تحلیلگران معتقدند که دولتهای اروپایی هیچ کوششی برای بازگرداندن شهروندانشان از مناطق جنگی نمی کنند. خوب مسلم است که در این شرایط گرگ هم در لباس گوسفند به کشور بازمی گردد. در واقع دولتها با این نوع نگرش ها به بازگشت مبارزان داعش به کشورهایشان کمک می کنند.
هر جنگجویی که قصد دارد به وطن بازگردد؛ بالاخره راهی برای برگشت پیدا می کند. سیاستها فقط دغدغه امنیتی دارد هیچ توجهی به رسیدگی به وضعیت کودکان رادیکالیزه شده (افراط گرا شده) ندارد و همین بی توجهی کودکان را مجددا جذب موقعیت های خطرناک می کند.
در سرزمینهای تحت تصرف داعش؛ هرکس از سلطه این سازمان تروریستی فرار کند یا کشته می شود یا اسیر. اما هرکس که از این موانع حیاتی به سلامت عبور کند باید از سرزمین هایی که در تصرف شبه نظامیان است عبور کند و خود را به ترکیه برساند.
این فرد اگر با کنسولگری و یا سفارت کشور متبوعش در ترکیه تماس بگیرد می تواند از کمک آنها برای بازگشت به کشور بهره مند شود.
در ترکیه ملیت هر کودکی که در سوریه و یا عراق متولد می شود باید با آزمایش DNA مشخص شود. بسیاری از کودکان امکان دارد پدر و مادرشان دو ملیت متفاوت داشته باشند و همین مسئله مشکل تعیین حضانت فرزند را سخت تر می کند.
وقتی این کودک به وطن باز می گردد شاید یک و یا هردوی والدینش به زندان بیفتد . اینجاست که مسئله اینکه چه کسی باید از کودک نگهداری کند متجلی می شود و بعد هم مسئله تعلیم و تربیت کودک مطرح است و کودک باید به مدرسه بازگردد.
داعش در ‘موصل’ عراق شکست را متحمل شده است و در ‘رقه’ سوریه هم در شرف در هم شکسته شدن است. این احتمال قطع به یقین وجود دارد که سیلی از آوارگان جدید از مناطق تحت قلمرو داعش به اروپا روانه شود.
این واقعیت ایجاب می کند که یک استراتژی برای کل قاره اروپا برای رسیدگی به کار این کودکان تعریف شود.
باید به همه آموزگاران و مربیان و کارکنان بخشهای خدماتی اجتماع آموزش های لازم و رهنمودهای مورد نیاز داده شود. بازگشت به مدرسه و تحصیل و نیز موضوع سرپرستی، از مهم ترین موضوعات مربوط به این کودکان است که باید در این آموزشها بدقت مد نظر قرار بگیرد.
به جای آنکه بیاییم تصویری شیطانی از خانواده را در ذهن این کودکان ایجاد کنیم، باید در وهله نخست در فکر مراقبت از آنها باشیم.
الآن همه مسئولان امنیتی اروپا فقط در فکر این هستند که بگویند امکان دارد کودکان رادیکالیزه شده نسل بعدی تروریستها را تشکیل می دهند.
یک مقام فرانسوی این نوباوگان را ‘ بمب ساعتی’ خوانده است.
اما آنچه که از این کودکان، تروریستهایی بالقوه برای آینده را می سازد، ذات وجودی آنها نیست، بلکه داغ ننگ خطرناک بودن بر پیشانی شان است.
آن پسر بچه 9 ساله ای که به همکلاسی هایش حمله می کند اگر از آغوش گرم پدربزرگ برخوردار بود هرگز همکلاسی هایش را به چشم یک دشمن نگاه نمی کرد.
این کودک بعد از یک سال قرار گرفتن تحت مراقبتهای خاص، به مدرسه بازگشت و زندگی عادی یک کودک را تجربه کرد.
کودکان، قربانیان بی گناه جنگ اند. این را قانون بین المللی جنگ می گوید.
اما گویا در مورد خاص جنگ با داعش، این حقیقت مسلم مورد غفلت بسیاری واقع شده است.