یادداشتی به بهانه برگزاری رده استانی جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون کرمانشاه

به گزارش خبرگزاری کودک پرس، استان کرمانشاه، در راستای برگزاری رده استانی جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون کرمانشاه، به همین بهانه یادداشتی در مورد قصه‌ و قصه‌گویی نگاشته شد.

در سکوت مه‌آلود عصر، زمانی که چراغ‌ها روشن می‌شوند و جهان بیرون آرام می‌گیرد، جادویی رخ می‌نماید. جادویی که قرن‌هاست در سایه‌ی کلمات و آواها زنده مانده است: جادوی قصه‌گویی. این هنر و فرهنگ باستانی، کهن‌تر از خط و نوشتار است، اما همچنان تازه‌ترین و ماندگارترین راه ارتباط با دنیای درون کودک و نوجوان است.

قصه برای کودک، تنها یک سرگرمی ساده نیست؛ پنجره‌ای است به جهانی فراتر از دیوارهای اتاقش. وقتی مادری با آوایی نرم از شهری زیر آب می‌گوید یا پدری ماجرای پسری را روایت می‌کند که بر پشت باد سفر کرده، کودک نه تنها شنونده‌ای منفعل، بلکه مسافری فعال در سرزمین تخیل می‌شود.

در قصه‌ها، کودک برای نخستین‌بار با مفاهیم انتزاعی همچون شجاعت، بخشش، عشق و عدالت آشنا می‌شود. این مفاهیم نه به صورت درس و پند، که در قالب شخصیت‌هایی رنگین و ماجراهایی فراموش‌نشدنی به جان او می‌نشینند.

در دوره نوجوانی، که انسان میان کودکی و بزرگسالی سرگردان است، قصه تبدیل به همسفر صادقی می‌شود که نه قضاوت می‌کند و نه شتابزده راهنمایی. نوجوان در دل قصه‌ها، به ویژه روایت‌های اسطوره‌ای و کهن، نمونه‌های اولیه‌ سفر قهرمانی را کشف می‌کند: جدایی از خانه، رویارویی با آزمون‌ها، یافتن راهنما و در نهایت بازگشت با گنجی درون.

این الگو، آیینه‌ای می‌شود برای سفر درونی نوجوان و نوجوان می‌آموزد که مبارزه با تاریکی‌های درون و بیرون، بخشی ضروری از رشد است.

در عصری که صفحه‌های نورانی، توجه ما را به یغما برده‌اند، قصه‌گویی تبدیل به فضایی مقدس و انسانی می‌شود. وقتی قصه‌گو و شنونده رو در روی هم قرار می‌گیرند، چیزی فراتر از انتقال اطلاعات رخ می‌دهد: تبادل انرژی انسانی، ارتباط چشمی، زبان بدن و آن لحظه‌های شگفت‌انگیزی که نفس هر دو در انتظار فراز قصه حبس می‌شود.

این تجربه‌ مشترک، پیوندی ناگسستنی می‌آفریند. کودک و نوجوان در این فضا احساس دیده شدن و مهم بودن می‌کنند. آنها می‌آموزند که گوش دادن هنری است والا و هر انسانی روایتی منحصربه‌فرد در خود دارد.

قصه‌های محلی و فولکلور، همچون نهالی هستند که ریشه در خاک فرهنگی ما دارند. از ماجراهای “ملا نصرالدین” که با خردی پنهان در خنده، درس زندگی می‌دهد تا افسانه‌های کهن “ضحاک و کاوه آهنگر” که مبارزه با ستم را روایت می‌کند، این قصه‌ها شناسنامه‌ فرهنگی کودک و نوجوان ما هستند.

وقتی کودکی با “قصه‌های مرغان قصه‌گو” بزرگ می‌شود یا نوجوانی حماسه‌ “رستم و سهراب” را می‌شنود، نه تنها سرگرم می‌شود، بلکه رشته‌ای نامرئی او را به گذشته‌ای جمعی پیوند می‌زند و حس تعلق و هویت فرهنگی در او تقویت می‌شود.

قصه‌ها قدرت درمانگری دارند. کودکانی که با ترس‌ها یا غم‌های بزرگ دست و پنجه نرم می‌کنند، در قصه‌ها همدلانی می‌یابند. قصه‌های درمانی به کودک می‌آموزند که احساساتش مشروع است و مشکلاتش راه حل دارند. نوجوانی که در بحران هویت گرفتار است، با قهرمانانی روبرو می‌شود که آنها نیز روزی همین راه پرپیچ و خم را پیموده‌اند.

در دنیای پرشتاب امروز، حفظ این سنت ارزشمند نیازمند عزمی جمعی است:
· قصه‌گویی را به آیینی روزانه تبدیل کنیم، حتی اگر فقط ده دقیقه قبل از خواب باشد.
· فضایی امن برای بیان قصه‌های شخصی فرزندانمان ایجاد کنیم.
· از قصه‌گویان محلی حمایت کنیم و فضاهایی برای شنیده شدن صدای آنها فراهم آوریم.
· تکنولوژی را نه رقیب، که دستیار قصه‌گویی بدانیم و از آن برای خلق روایت‌ها به شیوه‌های جدید بهره ببریم.

قصه‌های دینی، گنجینه‌ای از نور و حکمت هستند که در بافتِ تاریخ و ایمان بافته شده‌اند. این قصه‌ها، تنها روایت‌های ساده نیستند، بلکه چشمه‌هایی زلالند که از دل وحی می‌جوشند تا ژرفای رابطهٔ انسان با هستی را ترسیم کنند. در هر روایت، از شجاعت پیامبران تا مهرورزیِ اولیای الهی، گویی پلی از امید و معرفت برپا می‌شود که روح تشنهٔ حقیقت‌جو را به سرچشمه‌های آرامش و معنویت می‌رساند. این داستان‌ها، با زبان نمادین و آسمانی خود، نه فقط درس‌های زندگی می‌آموزند، بلکه آینه‌ای قدسی پیش روی ما می‌نهند تا در آن، شکوهِ پیروزی ایمان بر تاریکی‌ها و ظرافتِ مسیر کمال را بنگریم. شنیدن یا خواندن آنها، سفری به اعماق جان است؛ گاه چون نوای دلنشینِ زمزمه‌ای روحانی، ترنم‌بخش قلب می‌شود و گاه چون چراغی فروزان، راه رفته را روشن می‌سازد تا در پیچ‌وتاب روزگار، راه نیاکان حقیقت را فراموش نکنیم.

وقتی آخرین کلمات قصه در فضا می‌پیچد و چراغ اتاق روشن می‌شود، جادو تمام نمی‌شود. قصه همچون دانه کاشته شده در خاک حافظه، به آرامی جوانه می‌زند و در زندگی واقعی کودک و نوجوان ریشه می‌دواند. آنها می‌آموزند که زندگی خود نیز قصه‌ای است که هر روز می‌نویسند، با قهرمانی خودشان و ماجراهای منحصربه‌فردی که خلق می‌کنند.

قصه‌گویی، این هنر کهن، همچون رودی جاری است که از اعماق تاریخ تا امروز در جریان است و هر نسل، گوهری درخشان به آب زلال آن می‌افزاید. بیاییم قصه بگوییم، قصه بشنویم و اجازه دهیم این رود زندگی‌بخش، نسل آینده را نیز سیراب کند.

چراغ قصه همیشه روشن باد.

روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمانشاه