گنج ادبیات کودک و نوجوان در گنجه سینما

به گزارش کودک پرس ، امسال فرهاد حسنزاده، نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن است که مهمترین جایزه ادبی حوزه کودک و نوجوان محسوب میشود. پیش از او هم دیگرانی بودهاند که برای دریافت این جایزه نامزد شدهاند از جمله هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده بیمثل و ماندگار کودکان.

نام نویسندگان خوب کودکان و نوجوانان را که ردیف کنید، برخلاف تصور فهرستی بلند بالا به دست میآید و این یعنی ادبیات کودک و نوجوان هم از نظر کمی و هم نظر کیفی جایی است که باید باشد یا میتوانست باشد اما چرا از این محتوا برای ساخت آثار سینمایی بهره چندانی گرفته نمیشود تا آنجا که سینمای کودک بیرمق و محتضر شده و سینمای نوجوان از آن بدتر! کتابهای پرفروش سینمای کودک و نوجوان و محتوایی که در این زمینه سالهای سال تولید شده و میشود، یعنی سینما ماده و مایه اصلی را برای ساخت فیلمهای سینمایی در اختیار دارد و فقط میماند کمی همت و برنامهریزی و ساخت فیلم برای مخاطبی که اگر فیلم خوب باشد به سینما پشت نمیکند و دست رد به سینه محصولات جانبی یک فیلم خوب سینمایی هم نمیزند و چه بسا سالها قهرمانهای دوست داشتنیاش را فراموش نکند.

 

چه چیزهایی سینماگران را از ساخت فیلمهای کودک و نوجوان دور نگاه میدارد در حالی که کودکان و نوجوانان همیشه میتوانند بهترین و موثرترین گروه مقصد و هدف باشند و سینماگران نیز بهتر از هر کسی میدانند که تماشای فیلم برای بچهها همچون سفری است به جهانهای دیگر، تماشای جهان و موضوعاتش از زوایایی متفاوت که قبلا ندیدهاند و آشنایی با دنیای آدمها برای اینکه روزی روزگاری در دنیای بزرگسالی بکوشند تا جهان جای بهتری باشد…

 

آیا سینماگران تنبل شدهاند؟

نویسنده توسط قلم و کاغذ و با واژهها، داستانهایش را روایت میکند اما سینماگر نیاز به امکانات و ابزار بیشتری دارد اما میتواند آنچه قبلا یک نویسنده تصویر کرده را در مقابل دوربین تصویر کند. هر کدام دشواریهای خودشان را دارند اما افشین علا معتقد است ادبیات همیشه بر سینما مقدم بوده. چون فیلم ساختن کار دشواری است.

این نویسنده و شاعر کودکان و نوجوانان البته این نکته را هم مورد تاکید قرار میدهد که سینما متکی به ادبیات است و به جامجم توضیح میدهد: اگر در ادبیات پایگاه محکمی نداشته باشیم، در سینما هم جز تلاشهای فردی بعضی اشخاص نمیتوانیم توقعی داشته باشیم؛ کسانی هستند که با پایمردی سینمای کودک را زنده نگاه داشتهاند، اما این تلاشها هرگز به یک جریان مداوم و مستمر بدل نشده است.

متولیان فرهنگی چه وظیفهای دارند؟

برای هر مساله فرهنگی و برای هر اتفاقی در این زمینه میتوان به متولیان فرهنگی انتقاد کرد و همیشه مستندات بسیار برای زیر سوال بردن مسئولان هست! این سیبل بزرگ و ضربهپذیر از نگاه افشین علا دور نمانده و چه بسا این نویسنده و شاعر بیشتر از هر کس دیگری و تقریبا همیشه مسئولان و متولیان فرهنگی را درباره مشکلات سینما، ادبیات و هنر مسئول دانسته است. علا، بیتوجهی سینماگران به ادبیات کودک و نوجوان را مانند بسیاری مسائل دیگر از چشم مسئولان فرهنگی میبیند و میگوید: ارادهای در این باره وجود ندارد و مسئولان فرهنگی و کسانی که در حوزه فرهنگی برای کودکان تصمیمگیرنده هستند، احتمالا اشراف درستی به نیازهای کودک ندارند و انتخابها در حوزههای فرهنگی بر اساس شایسته سالاری نیست.

او فکر میکند اگر نگاه مدیران فرهنگی به موضوعات مرتبط با کودکان و نوجوانان به اجرای همان ساز و کارهایی ختم شود که در حوزه بزرگسالان شاهدیم، هرگز تحولی نه در ادبیات کودک و نوجوان، رخ خواهد داد و نه در سینمای آن.

کاملا روشن است که از نگاه افشین علا، کسانی باید در عرصه کودک و نوجوان تصمیمگیرنده باشند که کار با کودکان و نوجوان را بلد باشند، تجربه کار کردن برای کودکان و نوجوانان را داشته باشند، کودکی و نوجوانی را بشناسند و با نیازهای آنها آشنا باشند؛ شاید آنوقت بستری ایجاد شود که سینماگر از ادبیات برای ساخت آثار شایسته کودکان و نوجوانان بهره بگیرد.

فیلمسازی برای کودکان دشوار است؟

درصد قابل توجهی از آثار نمایشی در کشورهای صاحب صنعت سینما، از ادبیات اقتباس میشود. گاهی ممکن است یک شاهکار ادبی یا یک رمان بلند به فیلمنامه تبدیل شود و گاهی پاورقیها و نوشتههای دنبالهدار در نشریات مکتوب. در سینمای ما اقتباس برای فیلمسازان خیلی جاذبه ندارد و حتی میتوان گفت نسبت آثار اقتباسی به تعداد آثار تولید شده، نشان میدهد در سینمای کودک و نوجوان شاهد اقتباس بیشتری بودهایم. مثلا محمدعلی طالبی که فیلمهای متعددی براساس آثار نویسندگان کشورمان ساخته و از کتابهای هوشنگ مرادی کرمانی، مژگان شیخی و محمدرضا یوسفی اقتباس کرده است.

اما حیف که طالبی دیگر قصد ندارد برای کودکان فیلم بسازد. طی چند سال اخیر او دو فیلم سینمایی داستانی و یک مستند ساخته و بهجامجم میگوید کارش با سینمای کودک تمام شده است. خوشبختانه هنوز توجهاتی به ادبیات کودک و نوجوان دارد؛ نشان به آن نشان که از کتابهای فندق در نشر افق یاد میکند و اینکه ادبیات کودک و نوجوان هم تولید قابل توجه دارد و هم مخاطبان بسیار اما انگار فیلمسازی برای کودک و نوجوان طالبی را خسته کرده است.

گرچه خودش میگوید وظیفهاش را در این باره به انجام رسانده و کارش را تمام کرده اما وقتی نوبت به درد دل کردن و طرح مشکلات میرسد، او از دشواریهای فیلم ساختن برای کودکان میگوید و کار کردن با کودکان نابازیگر. طالبی هم معتقد است سینمای کودک و نوجوان در سینمای ایران جایگاهی ندارد و به آن بها نمیدهند؛ نه حمایت مالی میشود و نه اکران مناسب به آن تعلق میگیرد و دولتهای محترم هشت سال دربارهاش حرف میزنند و اجرای حرفها و نظراتشان را برای دولتهای بعدی به ارث میگذارند.

رابطه نویسندگان و سینماگران چطور است؟

نویسنده به عنوان صاحب یک قصه، میتواند اثرش را در اختیار فیلمساز قرار ندهد یا حتی شاید در کار فیلمنامهنویس و کارگردان هم دخالت کند اما گویا نویسندگان ایرانی شریفتر از این حرفها هستند؛ طالبی تاکید میکند تمام نویسندگانی که با آنها همکاری داشته، همراه و همدل بودهاند. به اعتقاد او ممکن است سینماگران به نویسندگان بیمهری کنند یا حق و حقوق آنها را زیر پا بگذارند اما برعکس این اتفاق خیلی بعید است.

طالبی در این ماجرا یک احتمال کوچک هم برای فیلمنامهنویسانی در نظر میگیرد که به اندازه کافی با تجربه نیستند یا فیلمسازانی که به اندازه کافی تجربه ندارند و ممکن است از سوی نویسندگان با آغوش باز مورد استقبال قرار نگیرند.

 

قصههایی که فیلم شدند

قصههای زیادی به طور کامل یا بخشی از آنها برای مخاطبان کودک و نوجوان به فیلم تبدیل شدهاند که از میان آنها اولین اسمی که به خاطر میآید، سریال قصههای مجید است بر اساس کتابی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی.

از میان همه نویسندگان بیشتر از هر کسی آثار همین نویسنده، به فیلم تبدیل شده مثل چکمه، تیک تاک و کیسه برنج.

منبع: جام جم آنلاین