به گزارش کودک پرس ،حدود 9 سال قبل زنوشوهری که کودکی 5 ماهه داشتند دچار اختلاف شده و به این نتیجه میرسند که از هم جدا زندگی کنند و دیگر یکدیگر را نبینند.
در این مدت پدر کودک زندگی جدیدی را در شهر دیگری آغاز و مادر که نمیخواسته مهر طلاق در شناسنامهاش درج شود نیز با مشقت فراوان این پسر چندماهه را تا 9 سالگی بزرگ میکند.
در این چند سال مادر علیرغم همه بیخبریهای پدر از فرزندش، تصویر خوبی از این مرد در ذهن تنها پسرش باقی میگذارد و در جواب همه سؤالهای پسر از خوبیهای پدر میگوید.
صفحه تقویم همینطور ورق میخورد تا اینکه هرروز پرسشهای پسر در مورد پدر بیشتر و بیشتر میشود و همین موضوع مادر را وادار میکند تا به دادگاه مراجعه کرده و پرونده مهریه و نفقه خود را پس از سالها به جریان بگذارد تا شاید به این بهانه بتواند ملاقاتی بین فرزند و پدر برقرار کند.
با تلاش و پیگیری مسئولان قضایی دادگستری یزد، این پرونده به جریان میافتد و بهسرعت رسیدگی میشود و نهایتاً پدر راهی یزد شده و مسیر دادگاه را در پیش میگیرد. این فرد در مراجعه به دادگاه و در سالن انتظار بدون اینکه خود متوجه شود صندلیای که در کنار آن پسر 9 سالهاش نشسته بوده انتخاب میکند و پس از روش شدن ماجرا برای اولین بار پس از سالها پسرش را در راهروهای دادگاه به آغوش میکشد.
حالا با وساطت قضات مجتمع قضایی یزد، این زن و شوهر قرار است در کنار یکدیگر زندگی خود را آغاز کرده و این پسر 9 ساله مسیر تازهای را در زندگی تجربه کند تا دیگر بدون حسرت به حرفهای همکلاسیهایش که از پدر سخن میگویند گوش فرا دهد.
و اینجاست که حضور ریشسفیدان در حل دعاوی خانوادگی بیشازپیش احساس میشود و ایکاش قبل از اینکه اختلافات این زن و شوهر بر سر موضوعاتی نهچندان مهم آنها را به ورطه جدایی بکشاند و سرنوشت یک کودک را تحتالشعاع قرار دهد، افرادی پیدا میشدند تا بااحساس مسئولیت و ریشسفیدی مشکل آنها را حل کنند.
ارسال دیدگاه