کودک فلسطینی در انتظار طلوع ظهور،مقاومت کن/ کودک فلسطینی من امیرعلی کوچکی هستم+ عکس

به گزارش کودک پرس ، امروز بار دیگر در کوچه و خیابان‌های شهر و کشورم طنین صدای “مرگ بر اسرائیل” پیچیده است، همان رژیم غاصبی که تاریخ در جغرافیای زمین جنایت‌ها و پلیدی‌های آن را به یادگار ثبت می‌کند تا آیندگان بدانند چه انسان‌های بی‌گناهی برای به دست آوردن سرزمین نیاکان خود در خون غوطه‌ور شدند.

امروز خیل جمعیت مومنان روزه‌دار میهن اسلامی به خیابان‌ها آمده‌اند تا بار دیگر از آزادی سخن بگویند و خون شهیدان خود را مطالبه‌گر باشند، در میان خیل عظیم جمعیت امروز فرزندان شهدای مدافع حرم نیز آمده‌اند تا پاسدار خون‌ پاک پدران خود باشند.

امروز امیرعلی 2 ساله فرزند شهید مدافع حرم “اکبر زوارجنتی” (اکبر زوار نوزدهمین شهید مدافع حرم آذربایجان شرقی است که بیستم فروردین امسال در پایگاه تیفور شهرستان حمص سوریه بر اثر بمباران هوایی رژیم صهیونیستی به فیض عظیم شهادت نائل آمد)نیز به میدان آمده بود تا هم صدا با کودکان فلسطینی مرگ اسرائیل را فریاد بزند.

 

امیرعلی کودک 2 ساله امروز آمده بود با کودکان فلسطینی هم نوا و هم صدا شود، آمده بود به کودک فلسطینی بگوید پدرش همچون پدران کودکان فلسطینی به دست رژیم غاصب و کودک‌کش اسرائیل به شهادت رسیده است.

امروز آمده بود تا از آرمان پدر شهیدش بگوید، اینکه آرمان پدرش آزادیخواهی، مبارزه با جهل تکفیری، مبارزه، مقاومت در برابر شجره خبیثه، ملعونه داعش و هم‌پیمانان صهیونیستی آن بود که به دست همان صهیونیست‌های جنایتکار به شهادت رسیده است.

آمده بود به کودک فلسطینی بگوید هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد خون ریخته شده پدرش بروی زمین بماند.

امیرعلی جان، امروز به همراه مادر آمدی تا همچون  پدر و عمویت که پاسدار امینت این سرزمین بوده و هستند بگویی نابودی اسرائیل نه با تأخیر بلکه با تعجیل خواهد بود و پیشگویی رهبر و مقتدای ما به دست سربازان ولایت رقم خواهد خورد و اسرائیل غاصب 25 سال آینده را نخواهد دید.

 

امروز آمدی تا با کودک فلسطینی همراه و هم‌قدم شوی و بگویی ادامه دهنده راه پدرت و سایر شهدای آزادیخواه هستی و نمی‌گذاری اسلحه پدر بر زمین بماند.

امیرعلی کوچک، مرد بزرگ، آن روز در مقابل همرزمان پدرت ایستاده بودی تا همرزمان پدرت تو را در یادها و حافظه تاریخی خود به یاد بسپارند و تا زمانی که انتقام خون پدرت را نگرفته‌اند، از پای ننشینند.

امروز در سیل خروشان ملت مومن و روزه‌دار، دوباره به صحنه آمدی تا به کودک فلسطینی بگویی ما هردو فرزند شهید هستیم، شهید راه مقاومت، مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های اسرائیل جنایتکار، پدر من نیز آرمان فلسطین داشت و برای نجات قدس عزیز که پاره تن اسلام است، به میدان نبرد  آمد و یک صدا علیه استکبار جهانی و اسرائیل غاضب فریاد زد.

 

آمدی تا بگویی حالا من و تو کودک فلسطینی دست‌های کوچک‌مان را مشت کرده و هر چه فریاد داریم بر سر اسرائیل می‌زنیم. ما هرگز ناامید نمی‌شویم، پیروزی از آن ما بوده و صبح صادق نزدیک است.

دشمن شما کودکان فلسطینی، دشمن ما نیز است، ما همیشه دست در دست تو می‌دهیم و از آرمان تو دفاع می‌کنیم. همان طور که پدرانمان برای حمایت از فلسطین شهید شدند.

کودک فلسطینی، زخم‌های چرکین تو مرا غمگین می‌کند ولی تو بزرگتر از آن هستی که بخواهی با این زخم دل و خون جگرها تسلیم شده و عقب‌نشینی کنی.

 

امروز پرچم فلسطین تو تن‌پوش ما کودکان ایرانی است و ما با تو هم‌دلیم برای آزادی و رهایی قدس شریف.

امیرعلی جان، امروز آمدی تا بگویی، کودک فلسطینی، می‌دانم چه سخت است از پدر تو نیز یک سربند بماند، یک پلاک و دیگر هیچ، من با تو همدردم وقتی پدر مهربانم برای دفاع از حریم حرم حضرت زینب(سلام‌الله علیها) رفته بود، جلادان جنایتکار رژیم اشغالگر صهیونیستی پدرم را شهید کردند و حالا ما هر دو  فرزند شهید هستیم که پدرمان شهید راه آزادیخواهی و مبارزه با ظلم بودند.

 

می‌دانم که هر روز خمپاره‌ها، تیر و ترکش‌ها به سوی شما کودکان نشانه می‌رود و خون است که از در و دیوارها و صورت شما می‌چکد، می‌دانم چشم‌هایت می‌سوزد ولی چشم‌هایت را باز کن و ببین که امروز مسلمانان جهان برای حمایت تو و برای آزادی قدس شریف آمده‌اند.

کودک فلسطینی، می‌دانم دلت زخم خورده یک جنگ چند ساله است ولی گریه نکن، صبور و مقاوم باش، مبادا دشمن اشک‌هایت را ببیند و به خیال خام خود تصور کند پیروز این میدان نابرابر است، دنیا روزی شاهد آزادی تو خواهد بود.

من دلتنگی‌های تو را می‌شناسم، وقتی سجاده بابا را پهن می‌کنی و جای خالی او یک مهر است، یک سربند، یک پلاک و دیگر هیچ و این قصه دلتنگی کودکانه‌‌ای است برای من و تو که یادگاران پدران شهیدمان هستیم.

 

من و تو بزرگ می‌شویم و آرمان ما حمایت از مظلوم در تمام عالم است. ما میراث‌دار اعتقاد و عقیده پدران شهید خود هستیم.

امیرعلی جان، امروز آمده‌ای تا بگویی هر چند که وطنت اشغال شده ولی با همین دستان کوچک خودمان آن را آزاد کرده و از نو می‌سازیم.

سنگ‌هایی که با دستان کوچکت  به سمت دشمن نشانه می‌روی، نشانه یک انتقام سخت  است هر چند که دستان تو کوچک است ولی دست در دست همدیگر همچون سدی هستیم در برابر اسرائیل غاصب که آروزی حکمرانی بر قدس شریف را با خود به گور می‌برد.

 

کودک فلسطینی، صدای شکستن استخوان‌های تو زیر چکمه‌های رژیم کودک‌کش اسرائیل غاصب قلب مرا به درد می‌آورد و دلم فرو می‌ریزد، فریاد تو که از حنجره کوچکت بیرون می‌آید خنجر به دل دشمن می‌زند و زخم این خنجرها به زودی دشمن زبون را از پای درمی‌آورد.

امیرعلی جان، امروز آمده‌ای تا بار دیگر بگویی، کودک فلسطینی هر چند که من یک کودکم اما به سبز شدن و روئیدن دوباره تو ایمان دارم و قلب کوچک تو برای فلسطین می‌تپد و بر سر عهد و پیمانی که با پدر شهیدت بسته‌ای، استوار ایستاده‌ای.

امروز اگرچه کودکی بیش نیستی، ولی فردا روزی بزرگ می‌شوی که نماز عشق در بیت‌المقدس می‌خوانی و جلادانی که پرچمدار حقوق بشر شده بودند را به سخره می‌گیری و زبان به شادی و سرور می‌گشایی و وعده نصرت و پیروزی الهی را بار دیگر به رخ دنیا می‌کشی.

 

کودک فلسطینی امروز و مرد مقاوم فردا، همچون کوه استوار و مقاوم بمان و از هجوم شب تاریک هراسی نداشته  باش، در انتظار طلوع ظهور همچنان مقاومت کن چرا که دستان کوچک تو فردا را از آن تو می‌کند.

 

 

 

 

منبع: فارس