سالها از دوران درخشش گروه کودک و نوجوان تلویزیون میگذرد. سالهایی که تولید برنامه برای کودکان، محلی برای دیده شدن و نشان دادن استعداد هنرمندان بود. افرادی مانند اکبر عبدی، حسین پناهی، آتیلا پسیانی، رضا رویگری، حسین محباهری، حمید جبلی، رضا بابک و… در برنامههایی نظیر «محله برو و بیا» یا «زیر گنبد کبود» توانستند خود را در دنیای تصویر اثبات کنند. اما امروز همه چیز تغییر کرده است. امروز به غیر از یکی دو برنامه موفق که سابقه زیادی در تلویزیون دارند، نمیتوان یک برنامه مخصوص کودکان پیدا کرد که توانسته باشد نامی برای خود دست و پا کند. مسائل مالی هم که چند سالی است گریبان گیر رسانه ملی شده به همراه تغییر نگاه مسئولان تلویزیون در تعیین اولویتهای رسانه ملی باعث شده است تا اوضاع برنامه سازی برای کودکان بیش از پیش آشفته شود و در حالی که هر روز تولید یک سریال جدید کلید میخورد، برنامه های باسابقه کودکان مانند «سلام کوچولو» از رادیو و تلویزیون حذف میشوند.
داریوش فرضیایی از کسانی است که در دوران طلایی برنامه سازی کودکان به تلویزیون رفت. او در سال 78 با مجموعه «تورنگ و پورنگ» توانست توجهها را به خود جلب کند و در همان زمانها نام مستعار عمو پورنگ را برای خود انتخاب کرد که تا امروز هم بیشتر با همین نام شناخته میشود. در سالهای اخیر او و گروه هنریاش با به روی آنتن بردن محله گل و بلبل سبک جدیدی از سریالهای مخصوص کودکان را ارائه دادند که با اقبال مخاطبان مواجه شد، تا آنجا که توانست به عنوان بهترین سریال سال 95 در نظرسنجی برنامه سین مثل سریال انتخاب شود. اما با وجود این موفقیت، محله گل و بلبل باز هم چندان مورد توجه مدیران صدا و سیما قرار نگرفته است! بر همین اساس شرایط حاکم بر حوزه کودک و نوجوان سازمان صدا و سیما را در نشستی با عوامل برنامه محله گل و بلبل مورد بررسی قرار دادیم. در این نشست صمیمانه داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، احمد درویش علیپور (کارگردان محله گل و بلبل)، محمد درویش علیپور (تهیه کننده محله گل و بلبل) و مسلم آقاجان زاده (تهیه کننده محله گل و بلبل) حضور داشتند. قسمت اول این نشست به نظر مخاطبان میرسد.
کسی نیست که صدای بچهها باشد و بخواهد مطالبات بچهها را پیگیری کند
با توجه به ضعف تولید فیلمهای سینمایی در ژانر کودک، اینگونه به نظر میرسد که رسانه ملی به نوعی دارد جور سینما را هم میکشد. چرا سینما در این زمینه موفق نیست؟
آقاجانزاده:علت ضعیف بودن سینما ریشه در نوع نگاه ما به مقوله کودک دارد. به نظر شما آیا وضع کتاب کودک خوب است؟ یا اینکه آیا شما احساس میکنید آموزش و پرورش یا کانون پرورشی عملکردشان رضایت بخش است؟ قطعاً اینطور نیست. یعنی وقتی وضعیت کودک را بررسی میکنیم، میبینیم آموزش و پرورش یکی از ضعیف ترین وزارتخانهها است یا کانون فکری سالهاست که راکد مانده، آن هم کانونی که در سالهای گذشته امثال آقای کیارستمی و خیلی از فیلمسازان بزرگ مملکت از آن بیرون آمدهاند. ولی امروز میبینیم که دیگر آن وضعیت و پویایی را ندارد. در کنار اینها وزارت ارشاد نیز در حوزه کودک وضعیت آشفتهای دارد. دیگر موضوع کودک در این وزارتخانه به آن صورت بانی ندارد. من همیشه میپرسم وزیر ارشاد چرا نباید یک مشاور کودک و نوجوان داشته باشد؟ در گذشته این مشاور وجود داشته است اما خیلی وقت است که کسی در این حوزه نیست.
در سازمان صدا و سیما امروز نگاه به کودک چگونه است؟
آقاجانزاده: در صدا و سیما مدیران این طور که در صحبتهایشان مطرح میکنند خیلی به حوزه کودک علاقمند هستند. از رئیس سازمان گرفته تا معاون و دیگران همه دربارۀ اهمیت کار کودک صحبت میکنند و دلشان هم میخواهد در این مسئله شاهد پیشرفت باشیم. گروه ما نیز تا اینجا که توانسته کار کند با حمایتهای بعضی از دوستان بوده است، ولی با این حال باز هم وضعیت کودک درست نیست. از طرفی وضعیت رسانههای ما هم در زمینۀ کودک مشکل دارد، یعنی کسی نیست که صدای بچهها باشد و بخواهد مطالبات بچهها را پیگیری کند. خبرنگاران محدودی وجود دارند که در حوزۀ فرهنگی و تلویزیونی و سینما پیگیر کار کودک باشند، صدای بچهها را برسانند یا مطالبات آنها را از مسئولین پیگیری کنند. متاسفانه ما در این حوزه رسانه جدی نداریم و به نظر من ریشهاش این است که بچهها کوچک هستند و صدایشان به جایی نمیرسد.
به همین دلیل است که فرضاً اگر تلویزیون هر چه هم برای کودکان پخش کند کسی معترض نمیشود. وضعیت سینما و آموزش و پرورش هم اینگونه است. کسی نیست که مطالبات بچهها را پیگیری کند حتی در مجلس هم شاید فراکسیونی نباشد که در زمینۀ کودک و نوجوان به طور تخصصی کار کند. یک کمیسیون آموزش داریم که به خاطر مشغله زیاد حتی نمیتوانند پیگیر مسائلِ روز آموزش و پرورش باشند.
در تلویزیون چند سالی است کار کودک از هم پاشیده است
سینمای کودک در گذشته بستری برای معرفی چهره های بزرگ به عرصه هنر بود، آیا امروز هم این اتفاق میافتد؟
آقاجانزاده:به تازگی در حوزه سینما قولهایی دادهاند. مثلاً من با آقای رضا داد جلسههایی داشتم. او تجربهاش در زمینه کار کودک زیاد است و فکرهایی دارد که بتواند بحث سینمای کودک را پیگیری کند و به یک جایی برساند. در عین حال باید بگویم متاسفانه در سینمای کودک راه برای ورود آدمهای جدید بسته است. یک زمانی شاهد بودیم که خیلی از سینماگران بزرگ ما از تلویزیون و از کار کودک کار خود را شروع کردند. حتی کارگردانان بزرگ ایران از آقای کیارستمی گرفته تا آقای مجید مجیدی و رضا میرکریمی با کار کودک وارد دنیای تصویر شدند. این نسل در این زمینه آمد و خیلی هم موفق بود ولی بعد از آن دایره بسته شد و خیلی سخت است که کسی به این حوزه ورود کند.
خود تلویزیون هم دچار مشکلاتی شده که دیگر نمیتواند آن نیروهای قوی را تولید کند. در تلویزیون چند سالی است کار کودک از هم پاشیده است. در حال حاضر اولویتها همه به سمت فیلم و سریال میرود. یعنی بودجه به آن سمت میرود و همۀ جلسات متمرکز بر ساخت فیلم و سریال است. متاسفانه شاهد این هستیم که در حوزۀ کودک کسی کار نمیکند. همۀ مسئولین از رئیسجمهور گرفته تا مسئولان سازمان صدا و سیما در باب اهمیت کودک صحبت میکنند، ولی هیچ کس در عمل پیگیر کار کودک نیست. هیچ کس حاضر نیست در این حوزه بودجه بگذارد.
من همیشه میگویم باید شانس بیاوریم که مدیران بچه یا نوه داشته باشد. چرا که آن وقت ممکن است برنامه ما را ببینند و آنجا صحبت کردن ما با مدیر راحتتر است. ولی اگر بچه نداشته باشند یا بچههایشان بزرگ شده باشند دیگر دغدغۀ کودک ندارد. در کشور ما اغلب هر گروهی که بتواند صدایش را به جایی برساند میتواند مطالبهگری داشته باشد تا مجلس یا مسئولان کارشان را پیگیری کنند. اما کودکان چگونه حرفشان را بگویند و مسائل را به گوش مسئولین برسانند؟ الان دیگر مدیران هم همه سنهایشان بالاست و دیگر حتی نوههایشان هم بزرگ شدهاند. گاهی که خبرنگاران با من تماس می گیرند و مصاحبه می کنند، میگویم شما واقعاً خواسته کودکان را مطالبه کنید و زبان بچهها باشید.
با اینکه همۀ ما مدعی هستیم عصر، عصرِ فرزندسالاری است، اما اولویتهای فرهنگی ما این را نشان نمیدهد.
شرایط کودکان امروز بسیار نسبت به گذشته متفاوت است و توجه بیشتری را شاید بطلبد. این توجه چقدر در حال حاظر دیده میشود؟
احمد علیپور:من احساس میکنم بچهها دارند به فراموشی سپرده میشوند. با اینکه همۀ ما مدعی هستیم عصر، عصرِ فرزندسالاری است، اما اولویتهای فرهنگی ما این را نشان نمیدهد. حتی اگر کیفیت را نادیده بگیریم، از لحاظ کمی شاهد هستیم که سال به سال دریغ از پارسال است. اگر نمودار دههای 60-70-80 و 90 را مرور کنیم، شاهد خواهیم بود که تولید فیلم، سریال، برنامه، انیمیشن هیچ کدام نمیتواند نمودارِ رو به رشدی را به ما القا کند. وقتی اولویتها تغییر میکند، شرایطی میشود که امروز دچار آن هستیم. مگر میشود هر وقت که دلمان خواست جشنواره کودک را برگزار کنیم؟ یا اینکه مکان برگزاری آن را دائم تغییر دهیم یا اصلاً هر وقت فیلم داشتیم برگزار کنیم؟
همه چیز باید سیاسی باشد تا مهم جلوه کند. این است که اهمیتِ کار کودک پایین میآید.
در گذشته تولیدات در گروه کودک و نوجوان در تلویزیون خیلی گسترده بود. وضعیت امروز رسانه ملی در این حوزه چگونه است؟
احمد علیپور: من حداقل دو دهه است که در تلویزیون فعالیت دارم و حوزه فعالیتم هم کودک و نوجوان بوده است. یک زمانی افتخار میکردم که دارم برای این گروه سنی در تلویزیون کار میکنم. چرا که به اندازۀ کافی دیده میشدیم. این دوران خیلی هم دور هم نیست، به اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 شروع مجموعه عمو پورنگ از شبکه 1 بر میگردد. در آن زمان گروه کودک برای خودش تشکیلاتی بود و اعتبار زیادی داشت. منتها الان سال به سال که میگذرد ما شاهد هستیم که تولیدات همینطور کمتر میشود. این بحث تخصصی کردن شبکهها به نظرم آفت بزرگی بود که به جان تلویزیون افتاد. چرا که شبکهها تعداد بینندههای خود را در بخش کودک کمکم از دست دادند. از طرف دیگر مسائل اقتصادی که به وجود آمد و بودجۀ سازمان تقلیل پیدا کرد، عملاً همۀ تولیدات مجبور به تامین مالی شدند و برای کار کودک البته فراهم کردنِ اسپانسر خیلی کار سخت و حساسی است.
از طرفی خیلی محدودیتها زیاد است و امروز در تلویزیون چیزی تولید نمیشود مگر اینکه اسپانسر مالی داشته باشد و برای کار کودک هم آوردن هر اسپانسری جایز نیست. اینکه بچهها صدایشان به جایی نمیرسد، خیلی حرف درستی است. یک مقدار این موضوع مربوط به آن است که نمیشود بچهها را سیاسی کرد. به نظرم همه چیز باید سیاسی باشد تا مهم جلوه کند. این است که اهمیتِ کار کودک پایین میآید.
تولیدات امروز صدا و سیما در حوزه کودک آیا میتواند پاسخگوی نیازهای کودکان باشد؟
احمد علیپور: من خیلی به حال کودکان افسوس میخورم چون خودم یک پسر 10 ساله دارم. چون میبینم تشنه است و میبینم من نمیتوانم پاسخگوی نیازهای فرهنگی او باشم. من که خودم به نوعی متولی و مسئول هستم نمیتوانم بر روی انواع و اقسام انیمیشنها، سیدیهای مجاز و غیرمجازی که در بازار وجود دارد، انواع شبکههای ماهوارهای، اینترنت و غیره کنترل درستی داشته باشم. امثال پسر من در جامعه زیاد هستند نه اینکه در این راه تلاش نکنیم، داریم تلاش میکنیم و شاید یکی از دلایلی که محله گل و بلبل دیده میشود و قدری قابل تامل است، همین دغدغهمندی عوامل آن است.
از مدیران تلویزیون خیلی گلهمند هستم. به هیچ وجه ما را نمیبینند.
محله گل و بلبل توانست با نظر مردمی به عنوان بهترین سریال سال 95 در نظرسنجی برنامه سین مثل سریال انتخاب شود. بخشی از این موفقیت قطعاً به خاطر متن این مجموعه است. آیا این روند در سریهای آینده عمو پورنگ ادامه خواهد داشت؟
محمد علیپور: من به عنوان یک نویسندۀ کار کودک خیلی گلهمند هستم. این گلهمندی را بارها گفتم و باز هم میگویم. انگیزههای من به خاطر نوع نگاه مدیران به کودک گرفته شده است و دیگر دوست ندارم کار کودک انجام دهم در این سالها هم این مردم بودند که به من انگیزه میدادند. وقتی میدیدم یک کودک در برنامه ماه عسل میگوید تنها آرزوی من این است که عمو پورنگ را ببینم، آن زمان من بغض میکنم و میگویم خدایا شکرت. ولی از مدیران تلویزیون خیلی گلهمند هستم. به هیچ وجه ما را نمیبینند. به غیر از مدیریت شبکه2 که از ما حمایت کرد.
حتماً دیدهاید هر کاری در تلویزیون تمام میشود، برای آن چه مراسمی میگیرند ولی ما هیچ وقت دیده نشدیم. به ما سر نمیزنند. در سیاستهای کلانِ تلویزیون، اصلاً کودک دیده نمیشود. معاونت سیما در برنامه شما و سیما صبحت میکرد و میگفت ما 120 سریال در دست ساخت داریم ولی به هیچ کار کودکی اشاره نکرد. به همین خاطر ما که پرچمدار کار کودک هستیم امروز در تصمیمگیری ساخت مجدد برای این کار هنوز تصمیم نگرفتهایم. چرا که هیچ حمایت و قدردانی از ما نمیشود. ما به عنوان بهترین سریال سال 95 با رای مردمی انتخاب میشویم اما تمام خبرگزاریها فقط یک خبر 10 کلمهای درباره ما منتشر میکنند. آیا رسانهها با کارهای دیگر هم چنین برخوردی دارند؟
این نگاه به ما تحمیل شده است که کار کودک دیده نشود. برای همین بزرگان این کار همه جدا میشوند
هیچ تریبونی از کار کودک حمایت نمیکند. نه تلویزیون نه هیچ رسانه دیگر، به همین خاطر ما روز به روز از این که هستیم یتیمتر میشویم. در نگاه کلان هم چیزی برای کودک در نظر گرفته نمیشود. مثلاً متاسفانه وزیر آموزش و پرورش مانند وزاری دیگر قدرتمند نیست. وزارت نفت چه میکند و وزارت آموزش و پرورش چه میکند! این مظلومیت کار کودک است. نتیجهاش این میشود که کسانی که در حوزۀ کار کودک هستند ماندگار نیستند و میروند.
این نگاه، نگاهِ امروزی نیست، نگاهِ 50 ساله است. یک طوری این نگاه به ما تحمیل شده است که کار کودک دیده نشود. برای همین بزرگان این کار همه جدا میشوند و به سمت کارهای دیگر میروند. برای نمونه عطاران هم کارش را از کار کودک شروع کرد یا آقای بیضایی، کیارستمی، آقای نادری، اینها بزرگان این کار هستند و همه از کار کودک شروع کردند. ولی چه شدند؟ همه جدا میشوند میروند. الان من هم که نویسندۀ کار کودک هستم میگویم دیگر دوست ندارم کار کودک انجام بدهم، نه اینکه کار کودک را دوست ندارم، بلکه چون دیده نمیشوم و اصلاً به ما اهمیت نمیدهند برای من دردناک است.
مرجع: تسنیم
ارسال دیدگاه