به گزارش کودک پرس همانگونه که میدانید قرآن تنها نسخه نجات بخش بشریت است که از طرف خداوند به صورت وحی به پیامبر خویش نازل شده است.
قرآن در بیان احکام و مسائل شرعی نوعاً به جزئیات نپرداخته و تفسیر و توضیح آن را بر عهده پیامبر و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ نهاده است. مسئله حضانت و تربیت و نگهداری کودک و نیز حق شیردادن مادر از جمله اموری است که قرآن کریم به صورت کلی به آن پرداخته و در تشریح احکام آن نیازمند مراجعه به معصومین ـ علیهم السّلام ـ و در زمان غیبت کبرای حضرت حجة ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ به نوّاب عام و مراجع عظام تقلید می باشد.
قبل از هر چیز لازم به ذکر است که ظاهراً در قرآن مطلبی که در سۆال ادعا شده است وجود ندارد؛ هر چند از آیه 233 بقره، در مورد حضانت مطالبی استفاده میشود که به اختصار بیان می شود.
1) مادر و پدر هر دو به یک اندازه در به وجود آمدن فرزند شریکند، و او فرزند هر دوی آنهاست، این مطلب از جمله «أوْلادُهُنَّ» که فرزندان را اولاد زنان به شمار آورده و از جمله «مولود له بولده» که فرزند را منسوب به پدر کرده و گفته فرزند پدر، به خوبی استفاده میشود. این حکم و نسبت دادن از نظر تکوینی و حقیقی و برای همیشه است و طلاق و … در آن تأثیری ندارد.
2) به علت این که تمام مخارج زندگی و لوازم تربیت و از آن جمله خوراک و پوشاک و نفقه مادری که او را شیر میدهد به عهده پدر است، فلذا از نظر اسلام (از نظر تشریعی) فرزند ملحق به پدر میشود. این مطلب نیز از اطلاق «مولود له» بر پدر، استفاده میشود؛ چرا که معنی جمله این است که فرزند برای پدر متولد شده است.
3) حضانت و پرورش کودک و شیر دادن به او تا دو سال حتی در صورت طلاق حقّ زن است و میتواند از این حق بگذرد. این مطلب نیز از جمله «لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ» استفاده میشود. جمله قبل از این به این صورت است: «وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ كَامِلَیْنِ» یعنی مادران بچههای خود را میتوانند (حق دارند) دو سال کامل شیر بدهند، بعد جمله «لمن اراد ….» آمده یعنی این شیر دادن تا دو سال حق زن است و هر زنی که بخواهد تا دو سال بچه پیش او میماند.
مطالب ذکر شده از قرآن استفاده میشود، اما در فقه مطالب زیادی در این مورد بیان شده که در این نوشتار به بعضی از آنها اشاره میشود:
1) حضانت کودک ولو بعد از طلاق تا دو سالگی (در پسرها) و تا هفت سالگی (در دخترها) حق زن بوده و بنابراین میتواند از این حق بگذرد و یا اینکه، حتی برای این حضانت همانند شیر دادن از مرد تقاضای پول بکند. البته اگر بعد از طلاق ازدواج مجدد صورت بگیرد این حق او ساقط نمیشود.
2) بعد از اتمام مدت حق حضانت زن، حضانت «وظیفه مرد» است نه «حق انحصاری» او.
3) کودکان (دختر یا پسر) بعد از بلوغ و رشد، مدت حضانتشان پایان یافته و کسی بر او حق حضانت ندارد، بلکه اختیارش به دست خود اوست.
گذشته از مطالب یاد شده، ازدواج مجدد برای زنی که فرزند همراه اوست مشکل بوده و کمتر مردی قبول میکند با چنین زنی ازدواج بکند. همچنین تأمین مخارج خودش برای او سخت است چه برسد به تأمین زندگی کودک.
البته با وجود تمام مطالب یاد شده باید دانست، علل همه احکام بر ما به طور کامل روشن نیست؛ و ما بعد از آنکه اسلام عزیز را به عنوان دین انتخاب کردیم، میبایست احکام و دستورات او را از آنجا که از طرف خدایی حکیم و علیم و عادل میباشد اجرا بکنیم.
از آنچه ذکر شد مشخص می شود که، فرزند بین پدر و مادر مساوی بوده و او فرزند هر دوی آنهاست. بعد از طلاق نیز هر دو در حقوق والدین نسبت به فرزند یکی هستند و همانگونه که قبل از طلاق زن، مادر او بوده بعد از طلاق هم همین گونه بوده و وظایف و حقوق مادری باز بر گردن فرزند میباشد و در صورت عدم توجه فرزند به مادر، مادر حقّ عاق کردن او را دارد، و همین طور است پدر.
تنها فرق این است که بعد از طلاق فرزند پیش پدر میماند تا زن در مضیقه تأمین مخارج او قرار نگیرد و صرف اینکه فرزند پیش پدر است حقی اضافی بر پدر ثابت نمیشود.
این مطلب همانند این است که زن و مرد از هم با طلاق جدا نشده باشند، ولی فرزند بخواهد به مسافرتی چندین ساله (مثلاً برای تحصیل) برود، در اینجا هم، زن مادر و مرد پدر فرزند است، منتهی مخارج فرزند بر عهده پدر خواهد بود.
نتایج بدست آمده به قرار زیر خواهد بود:
1) زن و مرد در حق نسبت به فرزند مشترکند.
2) ماندن فرزند نزد پدر «وظیفه آور» برای مرد و حق انحصاری برای مرد نیست.
3) زن میتواند برای حضانت اجرت بگیرد.
4) حقوق مادری تا آخر عمر بر گردن فرزند بوده و فرق از این جهت، بین قبل و بعد طلاق نیست.
5) الحاق کودک از نظر شرعی به پدر و به خاطر به زحمت نیفتادن زن در تأمین مخارج و ازدواج مجدد است.
6) به خاطر تعبد، دستورات خدا را میپذیریم چون میدانیم از طرف خالقی مهربان، عالم، حکیم و … است.
منبع: تبیان
ارسال دیدگاه