والت دیزنی بزرگ‌ترین اثرگذار حوزه کودک و نوجوان

یک روز ما انیمیشن می‏‌ساختیم خودمان حتی روی مان نمی‌‏شود جایی نشان دهیم. ولیکن این فضا امروز به ما کمک کرده ما شاهزاده روم را بسازیم. مردم هم با همه اشکالات از آن استقبال کردند. این فضا را برای ما ایجاد کرده که ما بتوانیم فیلشاه را بسازیم و از آن تجربه‏‌ها استفاده کنیم.

به گزارش کودک پرس ،

انیمیشن سازی در سطح جهانی یک عنصر بسیار مهم در جهت انتقال پیام، باور و فرهنگ‏‌ها است و «دیزنی» امپراطور بزرگ فرهنگ سازی برای کودکان و نوجوانان. اهمیت والت دیزنی در دنیا بر کسی پوشیده نیست. شاید بیشتر ایرانی‌ها نیز در سنین کودکی کارتون‌های وی را دیده باشند. از سوی دیگر این روزها انیمیشن «فیل شاه» در حال اکران می‌باشد. به‌همین دلیل تصمیم گرفتیم تا ابعاد مهم انیمیشن‌سازی در کمپانی والت دیزنی مانند فرهنگ سازی در حوزه کودکان و نوجوانان را با «حامد جعفری» تهیه کننده انیمیشن شاهزاده روم و فیلشاهبررسی کنیم.


شما والت دیزنی را می‏‌شناسید، تقریبا اولین کمپانی بزرگ انیمیشن سازی در دنیا است و امروزه به خوبی، نه تنها در زمینه انیمیشن سازی فعالیت می‏‌کند، که کمپانی‏‌های مختلف سینمایی و شبکه‏‌های تلویزیونی هم زیر نظر او فعالیت می‏‌کنند.

به نظر شما کمپانی والت دیزنی طی سالیان گذشته هدف‏‌گذاری خود را چه می‏‌دانسته؟ آن هم با کارتون‏‌های ساده و دخترانه‌ای مثل «سیندرلا»، «سفیدبرفی»، «زیبای خفته» و امثال این‏‌ها؛ نه کارتون‏‌هایی که شاید خیلی مفاهیم روان کاوانه، تمدنی و فرهنگی و سیاسی داشته باشد. به نظر شما این هدف سودآوری صرف بوده، یا انتقال فرهنگ و پیام نیز بوده است؟

ببینید اگر واقعا بخواهیم ببینیم هدف آن‏‌ها چه بوده باید از خودشان پرسید؛ اما این چیزی که ما از این طرف می‏‌بینیم یک قضاوت تحلیلی داریم. ببینید در تحلیل هم می‏‌توان یک تحلیل بدبینانه داشت که در دنیا وجود دارد، که بخشی از آن فضای سیاسی و نگاه توطئه آمیز به رسانه‏‌های غربی است. من دارم فارغ از آن‏‌ها صحبت می‏‌کنم. به نظر می‏‌رسد والت دیزنی شرکتی راه اندازی کرده که کمتر از یک قرن مشغول به کار است.

 اولین انیمیشن آن‏‌ها steam boat میکی موس در سال ۱۹۲۸ بود.

اگر سال شروع به کار والت دیزنی ۱۹۲۴-۱۹۲۸ باشد تقریبا ۵ الی ۱۰ سال تا صد سالگی آن مانده. داریم در مورد مجموعه‌ای صحبت می‌‏کنیم که صد سال سابقه دارد. حالا ۵ سال را می‌‏توان در ۱۰۰ سال صرف نظر کرد. بد و خوب کار آن معلوم است. وقتی یک شرکت خصوصی راه می‌‏افتد، وجه اقتصادی آن شرط بقای او است. وقتی در مورد یک مجموعه‌ای مثل دیزنی صحبت می‏‌کنیم که در فضاهای جنگ جهانی خصوصی بوده و خصوصی شکل گرفته، به نظر می‏‌رسد حتما در آن هدف اقتصادی وجود داشته است. اما چرا دیزنی حوزه انیمیشن از سینما را انتخاب کرده است؟ به نظرم دلیل آن چیزی نبود جز اثرگذاری فرهنگی در گروه نوجوان.

این یک نکته مهمی در این ماجرا است که باید بدان توجه کرد که می‏‌توانست دیزنی در حوزه‏‌های دیگری سرمایه‏‌گذاری کند اما با رویکردی که داشته و دارد، خودش این را می‏‌گوید که من انتخاب کردم، یعنی وقتی بین دو چیز یکی را انتخاب می‏‌کند، یعنی سلیقه خود را به ما بیان می‏‌کند. این جا هم همین است. یعنی سلیقه آن‏‌ها این بوده که برای کودک و نوجوان کار کنند.

منتها از قضا سلیقه کودک و نوجوان را می‌آییم بازنگری می‌کنیم آن هم بعد از صد سال، نسل‏‌هایی پرورش پیدا می‌‏کنند که فرهنگ خود را از ما گرفتند. حالا این جا چون یک گروهی هستند که فرهنگ خود را از گروه دیگری گرفتند، محل قضاوت‏‌های بعدی می‏‌شود که آن‏‌ها یاغی بودند یا نبودند یا …. . حال آن که این قضاوت‏‌ها براساس تحلیل است، خیلی از آن‏‌ها اطلاعات نیست. وقتی ما می‏‌گوییم این سیاه است، داریم اطلاعات می‌‏دهیم، اما وقتی می‏‌گوییم این سیاه است پس باید بغل دستی آن هم سیاه باشد داریم تحلیل می‏‌کنیم، این جا دیگر بحث اطلاعات نیست.

کارهایی که دردنیا جایزه می‏‌گیرند مثلا در اسکار، خیلی از آن‏‌ها از لحاظ کیفی کارهای قوی نیستند، اما کارهایی هستند که در سطح خودشان بی‌اشکال انجام شدند. این‏‌ها مؤلفه‏‌هایی است که ناخداگاه به ذهن آدم می‏‌رسد که این آدم کار کودک را انتخاب کرده، پس هدف او فرهنگی بوده. اما چون خصوصی است، حتما هدف اقتصادی دارد.

 پس هدف آن طبیعتا اثرگذاری در حوزه کودک و نوجوانان است، و موضوع اقتصادی هم شرط بقای آن است. این کاملا موجه است. حالا حرف من این است که اثرگذاری در حوزه کودک و نوجوانان همراه با جهانی سازی! یعنی برای کودکان جهانی می‏‌سازند، این جهان شامل عناصرهایی مثل کاراکترها، داستان‌ها است که این‏‌ها خواهی نخواهی با خود مفاهیمی دارد. از بین آن تیپ کارتون‏‌های بسیار ساده و معمولی این فرهنگ سازی که می‌‏خواسته با اثرگذاری در حوزه کودکان و نوجوانان همراه باشد، چگونه ممکن بوده؟ همه حرف من این است که خیلی ساده بودند. یک داستان کلاسیک معمولی داشتند البته بعدا متحول شد و تقریبا به فضای امروز که حضور داریم نزدیک شد. چطور آن اثرگذاری با آن انیمیشن‏‌های ساده و معمولی ممکن بوده؟

ببینید انیمیشن مستقل از نظر کیفیت یک خاصیتی دارد. شما دیده‌اید کارهایی که دردنیا جایزه می‏‌گیرند مثلا در اسکار، خیلی از آن‏‌ها از لحاظ کیفی کارهای قوی نیستند، اما کارهایی هستند که در سطح خودشان بی‌اشکال انجام شدند. مثلا می‏‌بینید یک کار کوتاه در اسکار جایزه می‏‌گیرد، حالا متعلق به هیچ کدام از شرکت‏‌ها نیست و چندین میلیون نفر چنین کاری را بازدید می‏‌کنند، می‌‏خواهم بگویم این اثرگذاری ربطی به تکنیک ندارد. به محتوا و شکل صحیح اجرای تکنیک مرتبط است. یعنی اول این را باید دانست.

حالا یک تحلیل روانشناسانه هم روی انیمیشن هست، یعنی می‏‌گوید انیمیشن فضایی را برای بچه می‏‌سازد که با این فضا او زندگی می‏‌کند، یعنی از طریق تخیل با آن کاراکتری که قصه را پیش می‏‌برد، همراه می‏‌شود. همراه شدن این فرد با آن کاراکتر دارد به او کمک می‏‌کند که این فضا در ذهن او شکل بگیرد و آن اتفاق که می‌خواهد در ذهن او بیفتد. این روانشناسی این ماجراست.

اما امروز از لحاظ تکنیکی به مرحله‌ای رسیدیم که کار را می‌‏توانیم با گرافیک جذاب‌تری عرضه کنیم. ما داریم درمورد سال ۱۹۲۸ صحبت می‏‌کنیم که اگر سینمای تلویزیونی هم بوده، خیلی جاها سیاه سفید بوده، یعنی تازه وارد یک عرصه جدید می‌‏شده است. از یک مرحله سیاه سفید و صامت به مرحله رنگی وارد می‏‌شده است. پس این اتفاقات برای همان دوره است.

امروزه واقعیت دنیای انیمیشن این است که این صنعت در دنیا شکل گرفته و دارد یک سری طعم دهنده‏‌ها به آن اضافه می‏‌شود. اما صنعت آن زمان شکل گرفته. پس در پیدایش صنعت تاثیرگذاری بیش‏تر بوده، زیرا قبل از آن نبوده. یعنی خلائی وجود داشته شما خلاء را با چیزی پر کردید.

یک دوره‌ای در دنیا خلائی وجود داشته که کمپانی دیزنی این خلاء را پر کرده. یعنی شناخت زمانی داشته.

 آن خلاء چیست؟

خلاء محتوا برای کودک و نوجوان است. آن هم محتوایی که بچه با آن ارتباط عمیقی برقرار می‏‌کند، بدین معنی انیمیشن را همه جامعه شناس‏‌ها و روان شناسان می‏‌گویند مخاطب عمومی دارد، یعنی هم بزرگسال با آن ارتباط برقرار می‏‌کند هم کوچکسال. اما یک تفاوت قائل می‌‏شوند، می‏‌گویند کودک ارتباط عمیق‌تری با انیمیشن برقرار می‏‌کند. حالا ما یک بستری را فراهم کردیم که کودک می‏‌تواند ارتباط عمیقی با آن برقرار کند. آن ارتباط عمیق با یک محتوایی که از لحاظ گرافیکی و روایی داستان ساده‌‏تر بوده – خب اتفاقات کلا ساده‌‏تر بوده- برقرار می‌‏شود. اما اتفاق افتاده. یک مثال بزنم نمی‌‏خواهم مقایسه کنم.

یک روز ما انیمیشن می‏‌ساختیم خودمان حتی روی مان نمی‌‏شود جایی نشان دهیم. یعنی ده دوازده سالی که شروع کردیم کارهایی ساختیم که هنوز خودمان روی‌مان نمی‌‏شود آن را نشان دهیم. ولیکن این فضا امروز به ما کمک کرده ما شاهزاده روم را بسازیم. شاهزاده روم اشکالات فراوانی دارد و مردم هم با همه اشکالات از آن استقبال کردند، اما این فضا را برای ما ایجاد کرده که ما بتوانیم فیل شاه را بسازیم و از آن تجربه‏‌ها استفاده کنیم.

من می‏‌گویم بخشی از رشد اتفاقاتی که در کارها است به خاطر فضای تجربی که بقیه کردند می‏‌باشد. بخشی از سادگی‏‌ها به خاطر اولین بار بودن‏‌ها بوده. بخشی به خاطر این بوده که خلاء وجود داشته و با یک محتوایی پر شده. همه دست به دست هم داده که کار ساده اتفاقا اثرگذارتر بوده. الان آمار دقیق امروز را در ذهن ندارم اما تا مدت‏‌ها فیلم «شیرشاه» جزو ده تا فیلم پر فروش دنیا بوده، یعنی کلی فیلم آمده بود اما هنوز نتوانسته بود با آن رقابت کند.

اگر خاطرم باشد آن سالی که اسکار برگزار شد، چون آن زمان انیمیشن بخش مستقل نداشت، اسکار بهترین فیلم را همین Lion King برد.

اما Lion King را الان شما نگاه کنید می‏‌گویید ساده است، هزار اشکال ممکن است امروز در مقایسه با گذشته بگیرید. اما این مقایسه به خاطر این است که امروز تجربه جمع شده و این اتفاق امروز افتاده. اگر این تجربه جمع نشده بود امروز آن هم نداشتیم. یعنی پله پله‌ای بوده که بالا رفتیم. اما اگر امروز را با کار صد سال پیش مقایسه کنید قطعا خیلی فاصله داریم.

بسیار خوب. چون به موضوع کودکان اشاره شد یک سوال دیگر می‌پرسم. در گذشته مشخص بود که بیش‏تر مخاطب کودکان هستند زیرا داستان‏‌ها بسیار بچگانه و کودک پسند بودند البته امروز دیگر این طور نیست. ما امروز در انیمیشن زوتوپیا و دیگر انیمیشن‏‌هایی که می‏‌بینیم نمی‏‌توانیم بگوییم مخاطبین آن‏‌ها فقط کودکان هستند، یعنی حتی بزرگسالان هم مخاطبین انیمیشن هستند.

به نظر شما این انتقال پیام و فرهنگ سازی که موضوع مصاحبه ماست، از طریق انیمیشن برای بزرگسالان چطور اتفاق می‏‌افتد؟

ببینید این یک دقت و درایت است که کم کم اتفاق افتاده. دلیل هم دارد. ببینید مخاطب کودک، مخاطبی است که در دنیا یک ویژگی مهم دارد. به نظر شما ویژگی آن در سینما رفتن چیست؟ به نظر شما تفاوت یک بچه‌ای که به سینما می‏‌رود با یک بزرگسال چیست؟ چه شکلی است؟ یک اتفاق شکلی در آن است؟ این است که بچه خودش سینما نمی‌‏تواند برود، بزرگسال هر وقت اراده کند به سینما می‌‏رود، اما بچه باید با یک بزرگ‏تر به سینما برود. پس این وسط یک درایت اتفاق افتاده. درایت این است آن کس که دارد فیلم درست می‏‌کند، می‌‏گوید من دارم فیلم برای کودک تولید می‏‌کنم، اما همراه این کودک حداقل یکی از والدین او هم دارند می‏‌آیند، یا اولیا مدرسه هستند که با بچه دارند می‏‌روند فیلم ببینند یا پدر و مادر آن ‌ها است که دارند با هم می‏‌روند فیلم ببینند. حالا به این فکر می‏‌کند من که دارم به آن بچه پیام می‏‌دهم، یک پیامی هم برای بزرگسال بگذارم.

پس آن درایت اتفاق افتاد و بیان می‏‌کند اگر پدر و مادر از این داستان رها شوند یک فکر اقتصادی هم پشت آن است، اگر رها شوند این کار یک کار خسته کننده می‏‌شود. و اگر یک کار خسته کننده شود انجام نمی‏‌دهند. پس شما می‏‌بینید کار در چند لایه دارد اتفاق می‏‌افتد. یک لایه عادی که بچه می‏‌بیند ارتباط برقرار می‌‏کند، بعد می‏‌بینید شوخی‏‌هایی در کار است که برای بزرگسال است. پس این‏‌ها در کنار هم باعث می‌‏شود بتواند مخاطب خود را در سینما حفظ کند. پس هدف اصلی از تاثیر‏گذاری بر بزرگسال این اتفاق حفظ مخاطب بوده. و باید گفت اولین قصد هم حفظ مخاطب بزرگسال نبوده، زیرا هر دو تحلیل است.

 حفظ مخاطب یعنی به واسطه این کار بزرگ‏تر‏‌ها هم بیایند و فروش بیش تری داشته باشند.

بزرگ‌ترهایی که به سینما می‏‌آیند را ما حفظ کنیم، و از طریق حفظ مخاطب باعث شویم که دفعه بعد هم بیایند. ببینید منِ بزرگ‏تر اگر بچه خود را سینما می‏‌برم اگر خسته شوم این اتفاق ۵ سال یک بار می‌‏افتد ۵ ماه یک بار می‌‏افتد، زورمان به بچه‏‌ها این قدر نمی‌‏رسد. اما اگر من هم رفتم سرگرم شدم و از این اتفاق لذت بردم، این اتفاق می‏‌تواند تکرار شونده باشد مثلا می‏‌تواند ماهی یک بار اتفاق بیفتد.

زیرا من در سینما خسته نمی‏‌شوم. تحلیل من این است که این اتفاق در وهله اول در سینما برای این موضوع افتاده. من جنبه اقتصادی آن را می‏‌گویم زیرا نگاه من به ماجرا نگاه اقتصادی است. یعنی می‏‌گویم این کمپانی است که برای کار فرهنگی تشکیل شده اما اقتصادی باید اداره شود. پس اولین هدف این نبوده که ما برای بزرگسالان داریم این کار را می‏‌کنیم زیرا ماموریت دیزنی این نبوده، قرار بوده برای کودک کار کند. اما حالا به عنوان این که دارد بک فوروارد بیزینس خود را می‏‌بیند، یعنی می‏‌گوید من یک بیزینسی دارم من باید زنجیر کامل آن را ببینم، می‏‌گوید می‏‌خواهم بزرگسالان را حفظ کنم تا برای آن‏‌ها هم جذاب باشد.

دیزنی می‏‌گوید من برای سرگرمی کودک و نوجوان تشکیل شدم. اما شما «دیزنی لند» می‏‌روید می‏‌بینید بخش عمده‌ای آدم هستند که بزرگسال هستند. زیرا بچه دیزنی لند که می‏‌خواهد برود در حقیقت مسافرت می‌رود. بعضی وقت‏‌ها پکیج‏‌های ۵ الی ۶ روزه دارد، هتل هست، تنهایی نمی‌‏تواند برود. شما می‏‌بینید در کنار پسربچه دو آدم بزرگ هم هستند، پس نسبت آن‏‌ها بیش‏تر از این می‏‌شود. پس می‏‌بینید باید ارتباط برقرار شده باشد. تحلیل من از موضوع این است.

کمی بیشتر درباره توجه بزرگسالان به دینی لند بگویید. نمی‏‌خواهم در فضای سیاسی و توطئه قرار بگیریم. اما این یک سوال برای من است! من دیدم در دیزنی لند چند بار تجمع همجنس‌بازها در آن جا صورت گرفته؟ تصاویر آن هم هست؟ چرا این اتفاق می‌‏افتد؟ هم موضوع بزرگ‌ترها را بگویید؟ هم این که هم‌جنس‌گراها در آن جا جمع می‌‏شوند؟

ببینید در مورد آن‏‌ها تحلیلی ندارم که چرا آن‏‌ها آن جا جمع می‏‌شوند. اما به نظر می‏‌رسد این اتفاق می‌‏تواند ناشی از این باشد که آن جا یک فضای صرف برای تاثیرگذاری است، اگر ده نفر بخواهند در حوزه دیگری جمع شوند شاید نتوانند این قدر مخاطب جذب کنند که آن جا جذب می‏‌کنند. زیرا آن جا هر کدام یک اَدا در بیاورد مورد توجه قرار می‏‌گیرد.

اما راجب به این که چرا بزرگ‌ترها علاقه‏‌مند هستند باید گفت فضای دیزنی‌لند یک فضای شهربازی بزرگی است و اتفاقا هم جذاب است و بازی‏‌هایی با همین نگاهی که در ساخت اثرشان برای کوچکسال و بزرگسال است، با همین نگاه بازی‏‌هایی آن جا است که برای بزرگسال است. و سعی کرده تمام سلایق را پوشش دهد، یعنی کسی که دوست دارد کار طراحی کند برای آن جایی پیش‌بینی کردند که یک استاد طراحی شکل بکشد و طراحی کند. از آن طرف می‏‌بینید کسی که بازی حرکتی دوست دارد، جایی پیش بینی کردند که بازی حرکتی کند، کسی که دوست دارد ترن سوار شود، کسی که دوست دارد ماشین فلان سوار شود، تاریخچه دینزی را ببیند، انیمیشن دستی درست کند، سعی کرده همه این‏‌ها را بگذارد تا یک پوششی به کل این‏‌ها بدهد.

اما نکته دیگری هم وجود دارد، ببینید اگر یک مرکزیتی وجود داشته باشد که یک جامعیت از خدمات داشته باشد، شما برای این که می‏‌خواهید انتخاب کنید تا سرگرم شوید به آن جا می‌‏روید. مثال آن این است که مراجعه به فروشگاه‏‌های بزرگ در دنیا بیش‏تر از مراجعه به فروشگاه‏‌های کوچک است. خود ما هم همین هستیم. وقتی شهروند آمد، خیلی از مردم خریدهای خود را از شهروند می‏‌کردند، زیرا فرد باید ده فروشگاه می‏‌رفت، میوه فروشی، پلاستیک فروشی، سوپری می‏‌رفت، این جا می‏‌آمد همه آن‏‌ها جمع بودند که در وقتش صرف جویی می‏‌شد. دنیای امروز دنیایی است که همه گرفتار هستند، سرشان شلوغ است، وقت ندارند، کمبود وقت وجود دارد، پس یک جایی است که همه سرگرمی‏‌ها را یک جا جمع کرده، شما فیلم می‏‌توانید ببینید، چند برند مهم سینما کنار دیزنی سینما دارند، این چیزی است که دیدم، اتفاقا بلیط دیزنی گران است.

تقریبا ثروتمندان اروپا می‏‌توانند بروند.

خیر. ۹۰ یورو عدد قابل توجهی است اما پول ‌هایشان را جمع می‏‌کنند و می‌‏آیند به دلیل این که بچه‏‌ها اصرار می‏‌کنند برویم. آن جا شاید نزدیک پنجاه گیت بود که بلیط می‏‌فروختند. پشت همه این گیت‏‌ها آدم ایستاده بود مثلا من ده دقیقه طول کشید تا بلیط بخرم. تازه من وسط هفته رفته بودم. دیزی لند معمولا شنبه یکشنبه دوشنبه خیلی شلوغ است.

دیزی لند چه کشوری را شما رفتید؟

من فقط پاریس را رفتم. تازه بیرون شهر هم هست. نزدیک یک ساعت با ترن‏‌های بیرون شهری پاریس، زیرا متروی داخلی شهری دارد یک سری بیرون شهری دارد، با آن‌ها تقریبا یک ساعت راه تا آن جا بود. اما در آن جا کاملا مملو از جمعیت و شلوغ بود و این اتفاق خیلی عجیب است. اما به نظر من عجیب نیست. کل آن جا فروشگاه است. یعنی ساختمان‏‌هایی که ساختند، لوکیشنی که هست، زیر آن‏‌ها فروشگاه است. یعنی از جان مرغ تا جان آدمیزاد که می‏‌گویند در آن جا هست با کاراکترهای دیزنی. یعنی هر چیزی که بگویید مثلا قاشق چنگال با میکی موز هم هست، ماهی تابه هم هست، لوازم التحریر آن هم هست، مثلا ست خواب هست، ست جشن تولد آن هست، شیرینی فروشی است که میکی موز می‏‌زند، نان فروشی است که این اشکال را می‌‏زند. هیچ چیز باقی نمی‏‌گذارد که شما بگویید این نبود.

این دقیقا ترویج سبک زندگی است.

این کاملا درسته. منت‌ها من می‌‏گویم برای بزرگسال چرا جذابیت دارد، بزرگسال می‌‏گوید من می‏‌خواهم بچه خود را در تعطیلات تابستانی می‏‌خواهم به جایی ببرم تفریح کند، این تفریح را به آن جا می‌‏برم می‏‌گویم کنار دیزنی هفت الی هشت هتل دارد. مهم‌ترین و گران‌ترین هتل هم هتل دیزنی لند است که برای خود دیزنی است. مثلا هتل‏‌های آن جا فرض کنید که ۲۵۰ یورو است هتل دیزی لند که برای دیزنی است ۱۰۰۰ یورو است از قضا آن جا شلوغ‏تر هم هست. زیرا داخل هتل دیزی لند است. منتها دیگر ورودی نمی‏‌خواهد. اما این نکته جذاب وجود دارد. من یک دوستی داشتم می‏‌گفت ما می‏‌خواستیم بلیط بخریم، دانشجو هم بود می‌‏گفت پول نداشتیم، یک آفِر داشت که در سال مثلا بتواند ۲۰ بار بیاید، گفتیم حالا بخریم شاید دفعه بعد با کس دیگری بیاییم. می‏‌گفت من وخانمم عین ۲۰ بار را آمدیم و تمام کردیم. زیرا برای ما جذاب بود. چرا این اتفاق می‌‏افتد؟

جاهای کشف نشدنی زیادی دارد. یعنی من ساعت ۱۰ صبح وارد دیزی لند شدم ساعت ۱۶ با کسی قرار داشتم و باید می‏‌رفتم و هنوز خیلی از جاهای دیزنی لند را ندیده بودم، یعنی من هیچ بازی را بازی نکردم، هیچ لوکیشنی توقف نکردم. فقط می‏‌رفتم و می‌‏دیدم می‌‏خواستم فقط کشف کنم ببینم چیست. می‏‌خواستم بگویم با کم ترین توقف مثلا ناهار نخوردم، من کل دیزنی لند را نتوانستم ببینم.

برگردیم به موضوع اصلی خودمان.  به نظر من بچه‏‌ها با رده سنی که می‌‏دانیم و آن هم با سرگرمی‌‏‌ها و فضای مجازی غیره و ذلک که در دوران فعلی مشاهده می‌‏شود، به عمق مطلبی که در انیمیشنی مثل زوتوپیا باشد، موضوع تمدن و مدینه فاضله و حیوان و انسان توجه نمی‌‏کنند. یک واژه بخصوصی در رشته انسان شناسی، آنترو پوفورمیسم است، به معنای انسان حیوان نگاری است. شاید بچه خیلی ارتباط برقرار نکند اما قطعا بزرگ‏تر دارد با آن ارتباط برقرار می‌‏کند. در انیمیشن  inside out بچه می‌‏گوید چه فضای جالبی اما فضای روان کاوانه برای بزرگترها باشد. نکته خوبی را شما فرمودید.

ببینید من آن‏‌ها را نفی نمی‌‏کنم. نکاتی که شما می‌‏گویید قابل نفی هم نیست، زیرا بالاخره یک دم خروس‏‌هایی وجود دارد که آن‏‌ها هم به ذهن آدم می‌‏رسد.

 نمی‌‏خواهم بگویم آن‏‌ها مسائل سیاسی و تند است. من اصلا می‌‏گویم پیام و ایدئولوژی خودشان است. همان طور که شما هم شاید فیل شاه را بسازید بگویید من سرگرمی‌ آن را برای بچه‏‌ها می‌‏گذارم.

دقیقا همین طور است.

 این خیلی طبیعی است. هر کدام از کشورها و ملت‏‌ها این حق را دارند که انیمیشنی اگر می‌‏سازند حرف‏‌ها و باورهای خود را بخواهند داشته باشند

منتها من می‌‏گویم یک نکته‌ای را ما بدان توجه نمی‌‏کنیم، اگر او دارد بچه ما را با محتوای خود سرگرم می‌‏کند، این نیست که ما چهار ممیزی به آن بزنیم و این را حل کرده باشیم. زیرا دارد سبک زندگی را تعبیر می‌‏کند. یعنی شما دارید با یک کاراکتر زندگی می‌‏کنید، من یک تجربه جالبی از دیزی لند پاریس داشتم، آن جا بخش بخش است، هر کارتونی یک لوکیشنی دارد، در لوکیشن کارخانه هیولاها که می‌‏آمدند یک میکروفون گذاشته بودند شبیه همان که در فیلم بود که آن‏‌ها جیغ می‌‏کشیدند و کپسول پر می‌‏شد، آن علامت مندرجی که این کپسول پر می‌‏شد هم گذاشته بودند، من مثلا ده دقیقه آن جا ایستادم، هر بچه‌ای که می‌‏آمد، اولا دست پدر و مادر خود را رها می‌‏کرد و سمت این می‌‏دوید و شروع به جیغ کشیدن می‌‏کرد، یعنی بدون این که کسی در آن جا راهنمایی کرده باشد، یا گفته باشد که این جا جای جیغ زدن است، شروع به جیغ زدن می‌‏کرد و می‌‏ایستاد تا آن عقربه به آخر برسد و بعد می‌‏رفت.

یعنی کاملا یک رفتار عادی، یعنی این را پذیرفته بود، این بخشی از فرهنگ آن بود. شما با هزار آموزش و توضیح و درخواست از بچه، چون من خودم بچه دارم این تجربه را دارم، به بچه هزار بار هم بگویید اصلا حرف شما را گوش نمی‌‏دهد که چنین کاری کند، آن هم پنج دقیقه آن جا جیغ بزندکه این اتفاق بیفتد. اما چرا این اتفاق دارد آن جا می‌‏افتد، زیرا آن سبک زندگی را در طول یک بازه زمانی فیلم که داشته می‌‏دیده القا کرده.

بچه یک ویژگی دیگر هم دارد که این اثرگذاری را بیش‏تر می‌‏کند. البته ربطی به سوال نداشت. ویژگی دیگر بچه این است که تکرار را دوست دارد.

 تکرار چه؟

تکرار دیدن این فیلم را دارد. یک فیلمی‌ که خوشش می‌‏آید و با کاراکتر‏‌های آن ارتباط برقرار می‌‏کند دوست دارد چند بار ببیند. تحلیل روان شناسی هم در آن هست، می‌‏گویند بچه در سنین مختلف یک تایمی‌ می‌‏تواند تمرکز کند. مثلا یک تایمی‌ هست، از استاندارد کار خردسال و بزرگسال و کودک و نوجوان در می‌‏آید. می‌‏گوید کار نوجوان بیش‏تر از ۱۳ دقیقه نباشد، کار کودک بیش‏تر از ۷ دقیقه نباشد، کار خردسال بیش‏تر از ۵ سال نباشد.

دلیل این است که تمرکز بچه بیش‏تر از آن نیست. در سریال عرض کردم. اما فضای جذاب سرگرمی‌ که در فیلم ایجاد کرده بچه را در سینما نگه می‌‏دارد، بچه ۵ دقیقه از فیلم را می‌‏فهمد، با ۵ دقیقه ارتباط برقرار می‌‏کند، بقیه مسحور رنگ و لعابی است که در سینما می‌‏بیند. می‌‏رود و دوباره سینما می‌‏آید، شاهزاده روم با همه ضعف‏‌هایی که داشت -خودمان گزارش داریم، تیم مستندساز پشت در سینما فرستادیم که با آدم‏‌ها مصاحبه می‌‏کرد- متعدد گزارش داریم که چهار بار است آمدم، پنج بار است آمدم، سه بار است آمدم. یعنی وقتی ارتباط برقرار شد، کاراکتر او را جذب کرد، حالا دوباره می‌‏رود تا ببیند بقیه آن چه بود، این بار تکه دیگری از فیلم را جذب می‌‏کند اما باز آن جذابیت را برای او دارد.

مثال می‌‏زنم. فیلم پاندای کنگفوکار را من و پسرم این قدر دیدیم تا DVD آن خراب شد و رفتیم دوباره آن را خریدیم. یعنی می‌‏خواهم بگویم وقتی آن جذابیت را برای بچه داشته باشد دوست دارد مدام آن را ببیند، دوست دارد تکرار کند. این مسئله بین بچه‏‌ها عمومی‌ت دارد. شما می‌‏بینید که برای بزرگسالان هم باید شوخی‏‌هایی داشته باشد تا فیلم را ببینند. می‌‏خواهم بگویم پیوند همه این‏‌ها باعث می‌‏شود از لحاظ درآمدی در این حوزه کاملا به پارامترهای تاثیرگذار در درآمدش فکر می‌‏کند و به این نقطه می‌‏رسد که من باید پیام برای بزرگسال بگذارم، باید تصویرم برای بچه مسئول کننده باشد، باید سرگرم کننده باشد، باید جذاب باشد، و این هم نیست که برای بچه پیام نداشته باشد. شما بعضی وقت‏‌ها فیلم‏‌هایی را می‌‏بینید که در آن مانیفست می‌‏خوانند.

یک نکته‌ای که برای من جالب بود و می‌‏توانیم از منظر گوناگونی درباره آن صحبت کنیم، از منظر سیاست‏گذاری است زیرا به موضوع بین الملل اشاره دارد و آن این است که خود والت دیزنی و البته بقیه کمپانی‏‌ها انیمیشن می‌‏سازند مثل همین پاندا کنگفوکار، یا مولان یا علاالدین که در آمریکا نیست، در ژاپن است، در چین، در هند، عربستان یا در اسکاندیناوی و اسکاتلند و اروپا و…. یا در آفریقا. جالب بود که این‏‌ها سراغ حوزه‏‌هایی می‌‏روند که فرهنگ دیگر ملت ‌ها است و فرهنگ مردمان دیگری است. این از یک طرف با تعامل فرهنگی می‌‏آید، اما به نظر شاید بنظر برسد ذهن سازنده دوباره فرهنگ و سبک زندگی و تمدن سازی خود را بیان می‌‏کند.

حالا فارغ از تمام این‌ها نظرتان درباره این فضای همکاری که صورت می‌‏گیرد، چیست؟ این‏‌ها درخواستی از آن کشورهاست؟ یا به ذهن خودشان می‌‏رسد؟ کمی‌ در این رابطه توضیح بفرمایید.

یک نکته‌ای وجود دارد می‌‏توان این را از منظرهای گوناگون تحلیل کرد. یک تحلیل این است که امروز شما می‌‏بینید که بحث سفر رفتن، بحث دیدن مناطق مختلف دنیا برای تمام اقشار دنیا میسر نیست، او می‌‏گوید نگاه من و مخاطب من جهانی است، وقتی مخاطب من جهانی است، پس باید برای آن بچه که در فلان شهر در آفریقا است بتوانم مخاطب را جذب کنم، یک پارامتر جذب کننده برای او این است که یک لوکیشن جدید بسازد. دیگر لوکیشن‏‌ها تمام شد این قدر این ساختمان را نشان دادم این فضا دیگر دلزده کرده، حالا باید فضای جدیدی بروم. انگار که داریم به سفر می‌‏رویم. همان جذابیت سفر را با این نگاه دارد تحلیل می‌‏کند. تولیدکننده را درک می‌‏کنم، می‌‏گویم این که لوکیشن‏‌های جذاب و جدید ایجاد کنیم، خودش جذابیت می‌‏شود.

یعنی با این مقدمه که بچه با این کاراکتر ما همزاد پنداری می‌‏کند، از طریق قوه تخیل خود که در کودکی خیلی قوی‏تر است با آن زندگی می‌‏کند، اصلا با آن همراه می‌‏شود، انگار با آن لوکیشن می‌‏رود، مدام خواب آن را می‌‏بیند، در آن فضا زندگی می‌‏کند، پس وقتی او را در لوکیشن جدید می‌‏آوریم، انگار داریم او را به سفر می‌‏بریم، یعنی داریم این جذابیت را ایجاد می‌‏کنیم که با هم یک سفر برویم. با هم سینما برویم یعنی یک سفر برویم.

 چند کارتون در فضا و شهر خود دیده حالا به فضای دیگری می‌‏رود. یک جذابیت دیگری دارد.

بله. این یک تحلیل می‌‏شود. خب یک تحلیل دیگر این است که نگاه از لحاظ این که ما در آمریکا هستیم داریم فیلم می‌‏سازیم بگوییم این قدر کارهای ما جذاب است و این قدر جهانی هستیم که در چین هم می‌‏رویم و همان اتفاقاتی که ما می‌‏گوییم دارد رخ می‌‏دهد. ببینید این نگاه هم می‌‏تواند وجود داشته باشد. زیرا شما می‌‏بیند که همین دیزنی لند را در انگلیس هم می‌‏زنند، در چین هم می‌‏زنند، می‌‏گوید این قدر کار من جهانی است که بچه‏‌های شما در آن جا کار من را می‌‏بینند.

می‌‏خواهم بگویم این طور نگاه کنیم که انگار داریم یک تئاتر تماشا می‌‏کنیم. منتها در لوکیشن شما می‌‏آیند و آن تئاتر را اجرا می‌‏کنند، و مشتری دارند. به همین دلیل آن رویکرد جواب دارد می‌دهد، نشان می‌‏دهد حرف آن‏‌ها بی‌ربط هم نیست، یعنی موثر است. این نگاه هم وجود دارد اما من به عنوان یک تولید کننده سعی می‌‏کنم وارد آن بحث نشوم.

بله اگر من مدیر فرهنگی بودم بایستی همه تحلیل‏‌ها را بررسی می‌‏کردم و نسبت بدان آمادگی پیدا می‌‏کردم. من مدیر حاکمی‌تی نیستم، من مدیر بخش خصوصی هستم. در بخش خصوصی باید بتوانم تحلیلی کنم، خودم را جای او بگذارم که او دارد چنین کاری می‌‏کند چرا می‌‏کند. تحلیل اولم را خودم بیش‏تر می‌‏پسندم که او دارد از لوکیشن‏‌های دیگر برای جذاب کردن خودش استفاده می‌‏کند. بله تحلیل‏‌های دیگر هم وجود دارد که می‌‏خواهد بگوید دارم نفوذ می‌‏کنم یا اصلا تاثیر دارم.

شما تولیدکننده انیمیشن هستید، مهم‌ترین گزاره‏‌هایی که سعی کردید آن را در این انیمیشن ترسیم کنید، چه برای کودکان، چه برای جوانان و نوجوانان چه گزاره‏‌ها و چه باورها و مسائلی در حوزه‏‌های فرهنگی بوده است؟

آقای محمدیان (کارگردان انیمیشن) همیشه یک نکت‌های را می‌‏گفت که این باور مجموعه ما است. اگر قرار است یک موضوعی را دو نفر بسازند، ما این جا بسازیم با یکی که در آمریکا می‌‏سازد، آن که در آمریکا می‌‏سازد روی بچه‏‌های ما اثر مخرب فرهنگی خواهد داشت، آن که ما می‌‏سازیم ندارد. با این که یک موضوع است، یک داستان و یک فیلم نامه است. زیرا طبیعی است وقتی سبک زندگی ما، سبک زندگی ایرانی اسلامی‌ است، این در کار ما وجود دارد، ساری و جاری است و کارمان از خودمان جدا نیست. این نگرش ما به آن است.

این نکته را اصلاح کنم. من تولید کننده نیستم، من فقط تولید کننده تن‌ها نیستم تولیدکننده یک جمعی هستند در پروژه فیل شاه که  ۲۱۶ نفر هستند، و ما نمایندگی آن‏‌ها را داریم یعنی عنوان تهیه کننده یک برچسبی برای نمایندگی آن جمع است. بحث من این است، بخشی از این گذاره‏‌ها، گذاره‏‌هایی است که در فیلم است.

انشاء الله باید دوستان ببینند. اما وقتی ما کار می‌‏سازیم نگاه‌مان این است که داریم سبک زندگی‌مان را ترویج می‌‏کنیم. پس وقتی زندگی‌مان را ترویج می‌‏کنیم ناخودآگاه راجب به هر موضوع و با هر فیلم نامه‌ای کار بسازیم آن دارد اتفاق می‌‏افتد، همان کار فرهنگی دارد در ان رخ می‌‏دهد. حالا این غلظت کم و زیاد دارد. ممکن است این در کاری خیلی رو باشد، در کاری زیر باشد. اتفاقا ممکن است کاری که در همین کارهایی که در کشور ما اکران می‌شه که نمی‌خوام اسم ببرم یک کاری که از لحاظ شما مفهومی‌ است، مفهوم مهمی‌ را دارد می‌‏گوید و دنبال مفهوم مهمی‌ بوده، اما از لحاظ تولیدی می‌‏بینید کار ضد ارزشی است. یعنی شما می‌‏بینید در طراحی کار شما یک سری ریزه کاری‏‌هایی که بقیه دقت می‌‏کنند در این لحاظ نشده و اثرات مخرب فرهنگی در آن کار است، به هر حال نمی‌‏خواهیم مانع قضاوت بقیه شویم.

می‌‏خواهم بگویم فیل شاه را هم داریم با این نگاه پخش می‌کنیم، یعنی وقتی ما داریم تولید می‌‏کنیم این یک تاثیر فرهنگی دارد، که آن تاثیر فرهنگی حالا در لایه‏‌های مختلف، برای گروه‏‌های سنی مختلف، یعنی کار ما مخاطب ما حتما کودک و نوجوان است، اما سعی کردیم این بار برای بزرگسال هم پارامترهایی با همین نگاهی که عرض کردم در نظر بگیریم. خب برای هر گروهی یک سری نکات در نظر می‌‏گیریم.

شما خودتان اشاره کردید به این موضوع که انیمیشن‏‌های غربی با هر فرهنگ و باوری که هستند به نوعی در سبک زندگی و آن سهم گیری از ذهن بچه‏‌ها موثر هستند، پس علی القائده در گام‏‌های بعدی خود، از جهتی عمیق‌‏تر برای تاثیرپذیری در ذهن بچه‏‌ها قدم برمی‌دارید، از لحاظ تحقیقاتی و مطالعاتی، چه در فیل شاه چه در کار بعدی خود چه مطالعاتی را داشتید؟ چه مشورت‏‌هایی را گرفتید؟

ببینید این ماجرا دو وجه دارد؛ یک وجه این است که یک بحث نظری وجود دارد، تیمی‌ که به ما مشاوره می‌‏دهند، در مشاور محتوایی ما نظارت می‌‏کنند، از قشرهای مختلف هستند، یعنی ما سعی می‌‏کنیم، آدمی‌ که با حوزه روان شناسی تا حدی اشراف دارد در جمع ما باشد، یا اگر یک موضوعی برای‌مان خیلی مهم است با یک روان شناس حوزه کودک مشورت کنیم. با اقشار مختلف در حوزه‏‌های مختلف سعی می‌‏کنیم با مورخ مشورت کنیم، با جامعه شناس مشورت کنیم که کار خود را از این جهت کامل کنیم.

این دیتاهایی می‌‏شود که وجود دارد. به نظرم بخش عمده‌ای از این دیتاها، دیتاهای نظری است. یعنی این دیتا وجود دارد که اگر شمشیر دست بچه‏‌ها باشد، ترویج خشونت هست یا نیست. ممکن است گذاره‌ای دراین‌باره وجود داشته باشد. اما مهم ترین اتفاق تجربه است. مشکل ما این است. ما می‌‏بینیم آمریکا در حوزه انیمیشن صد سال جلوتر است. به همین جهت او تجربه‌ای دارد که ما آن تجربه را نداریم. و بایستی ما در خیلی از زمینه‏‌ها تجربه کنیم زیرا مفاهیم ما با آن متفاوت است. حالا در این تفاوتی که وجود دارد اگر ما تجربه نکرده باشیم نمی‌‏دانیم الان این را در دستش می‌‏دهیم چه اتفاقی می‌‏افتد. یک مثال می‌‏زنم. این مثال مشهور است. می‌‏گویند درکتاب نوشته وقتی او ناراحت شد و در بالکن رفت و سیگار کشید. از لحاظ ادبیاتی این چیز بدی نیست و تاثیر مخرب فرهنگی ندارد. اما همین را در فیلم خود نشان می‌‏دهید. این تاثیر ضد فرهنگی دارد. یعنی می‌‏خواهم بگویم یک مفهوم در یک رسانه اشکالی ندارد اما همان مفهوم در رسانه دیگری اشکال ایجاد می‌‏کند.

یعنی دارد قبح زدایی می‌‏کند. پس خیلی از چیزها باید تجربه زدایی شود که ما این را چه شکلی فهمیدیم. وقتی رفته و اتفاق افتاده فهمیدیم. بین رسانه‌ای‏‌ها این یک مثال مشهور است. ما این را کجا فهمیدیم وقتی تجربه کردیم. الان هم تا خیلی از مسائل را تجربه نکنیم نمی‌‏توانیم متوجه شویم این مسئله چه بازخوردهایی خواهد داشت.

لذا این ماجرا تجربی است، باید دید این اتفاق چه اثرگذاری دارد. اما سعی می‌‏کنیم از علمی‌ که وجود دارد غافل نشویم، یعنی آن تجربه را کنیم، تجربه کسانی که قبل از ما رفتند. اتفاقا حوزه کودک یک حوزه‌ای است که کمی‌ جهان شمول‏تر است. شما در حوزه بزرگسال از تجربه خیلی از کشورها استفاده کنید، در حوزه کودک می‌‏توانید، زیرا خیلی از ممیزهایی که شما دارید خیلی‏‌ها را آن‏‌ها هم دارند. زیرا می‌‏گویند کار کودک است. اما وقتی شما در کشور ایکسی که آن را قبول ندارید می‌روید، می‌‏بینید ممیزی‏‌هایی دارد که اگر شما می‌‏خواستید ممیزی بگذارید خیلی از این‏‌ها را رعایت می‌‏کردید.

 سوال آخر خود را بپرسم. به نظر شما فیل شاه و انیمیشن‏‌های دیگری که ساختید، در حوزه کلان تمدن سازی چقدر موفق بودند و خواهند بود و چه ملزوماتی نیاز است تا بتواند به دنیای بچه‏‌ها کمک کند تا بتوانند به فضای تمدنی ایرانی اسلامی‌ نزدیک شوند. چقدر فاصله داریم؟

ببینید خیلی فاصله داریم. چقدر نزدیک شدیم نمی‌‏توانیم بگوییم به این دلیل که این حوزه یک دیده بان می‌‏خواهد که رصد کند وخط دهی کند و این کار ما نیست.

 خب مگر شما سازنده آن نیستید؟

ببینید ما فیل شاه را می‌‏سازیم. اما نگاه ماجرا که شما می‌‏گویید نگاه کلانی است، یعنی می‌‏گویید می‌‏خواهیم تمدن ایرانی اسلامی‌ شکل بگیرد، نگاهی تمدنی داریم، می‌‏خواهد تمدن اسلامی‌ شکل بگیرد حالا ذیل آن الگوهای ایرانی اسلامی‌ قرار است اتفاق بیفتد و الا باید به راهبردهایی تبدیل شوند که اجرا شوند.

ما در حوزه راهبرد داریم عمل می‌‏کنیم. برای خودمان تا یک سطح قبل از آن الگوهایی است که ما به سمت آن‏‌ها داریم می‌‏رویم، الگوهایی است که مد نظر ما است. اما وقتی به تمدن اسلامی‌ می‌‏رسیم دیگر در حوزه ما نیست، نهاد بالاتری باید آن را خط دهی کند بگوید اگر کسی می‌‏خواهد در تصویر بزرگ نقشه فرهنگی مهندسی کشور کمک کند –عین فرمایش حضرت آقا بود- در دیدار شاعران چند سال پیش، گفتند این‏‌ها را رها کنید، چند فیلم بسازید. من می‌گویم چرا؟ زیرا ما نقشه فرهنگی مهندس را درآوردیم، به این فکر نکردیم این بعدا راهبردش چیست؟ بعدا هم که درآوردیم کسی نیست انجام دهد، نیامدیم پیگیری کنیم.

من می‌‏گویم این نیاز به یک دیده بانی دارد که کسی بگوید الان شما می‌‏خواهید فیل شاه را بسازید -ما به این ماجرا راغب هستیم- می‌‏گوید اگر می‌‏خواهید فیل شاه را بسازید این قسمت از نقشه را دارید تکمیل می‌‏کنید. پس اگر کس دیگری می‌‏خواهد بسازد می‌‏گوییم دیگر شما آن جا نروید شما این قسمت از نقشه را تکمیل کنید. این وظیفه ما نیست، ما داریم کارهایی انجام می‌‏دهیم، اما در کارهایی که انجام می‌‏دهیم نگاه ما این است که ما می‌‏خواهیم سبک زندگی ایرانی اسلامی‌ را ترویج کنیم، و در این حوزه قدم برمی‌ داریم. یعنی در انتخاب سوژه‏‌ها، داستان‏‌ها، سعی می‌‏کنیم به حوزه‏‌هایی مراجعه کنیم که تا حالا سراغ آن رفته نشده.

اما یک کار حاکمیت باید کند که اتفاقا اتفاق نمی‌‏افتد، یعنی شما می‌‏بینید نهادهای فرهنگی در کشور شکل می‌‏گیرند می‌‏آیند تولیدکننده می‌‏شوند. آن جا چرا او اشتباه می‌‏کند او قرار است کار پشتیبانی کند، جهت دهی به سلایق کند، چه شکلی است، الان در دنیا اتفاق می‌‏افتد، الان در دنیا پنج شرکت انیمیشن سازی داریم، این‏‌ها را ۱۰۰ تا کنیم. بعد کانتنت و محتوا مورد نیاز دارد تولید می‌‏شود می‌‏گوییم اگر کسی راجب به این موضوع ساخت به او اکران ویژه می‌‏دهیم. اگر کسی این طور ساخت این تعداد به او تیزر می‌‏دهیم، اگر این طور ساخت این آفر تبلیغاتی را می‌‏دهیم، این پول را می‌‏دهیم، این بیلبورد را می‌‏دهیم، این پخش را می‌‏دهیم، یعنی یک حمایت به سلیق‌های که می‌‏خواهد قالب شود برای آن در نظر می‌‏گیرد. آن حمایت باعث می‌‏شود منِ سرمایه‏‌گذاری که می‌‏خواهم سرمایه‌‏گذاری کنم به آن سمت متمایل شوم زیرا بازگشت سرمایه من را دارد کم ریسک‏تر می‌‏کند. این خود به خود در بازار اتفاق می‌‏افتد نیاز نیست شما بیایید. منت‌ها اگر من دارم در بازار عمل می‌‏کنم نمی‌‏توانم جای آن آدم بنشینم، اگر قرار باشد جای آن آدم بنشینم نمی‌‏توانم در آن حوزه عمل کنم، این‏‌ها با هم عموم خصوص مطلق هستند، کاملا از هم جدا هستند.

اما این نکته که شما می‌‏گویید، دلیل این که ما وارد حوزه فرهنگی شدیم این است که یک کمبودهایی هست که ما باید بیاییم تجربه کنیم. من، آقای جنتی، آقای اسماعیلی همه جمعی که ما در هئیت مدیره خود هستند همه با دغدغه فرهنگی سراغ این کار آمدند، پس طبیعتا یک راهبردهایی است که به سمت آن حرکت می‌‏کنیم ودنبال این هستیم که در نهایت آن سبک زندگی جا بیفتد و شکل بگیرد.

ما دنبال این هستیم که از ذهن مخاطب خود سهم بگیریم بگوییم ما هم هستیم. اما این که به سمت تمدن اسلامی‌ برای شکل گیری تمدن اسلامی‌ چه کار کردیم؟ زیرا ما نمی‌‏دانیم این کار ما کجای آن پلنی که باید باشد قرار می‌‏گیرد. یعنی آن نگاه را به طور کامل نداریم.

 این دید را فردی مثل من که تحقیق می‌‏کنند، مصاحبه می‌‏کنند وجود دارد، این که شما تولید کننده هستید و این عناصر در بیان شما باید وجود داشته باشد، بحث دیگری است که می‌‏فرمایید وجود داشته.

نگاه ما به این مسئله عام است، می‌‏گوییم در وهله اول اگر همین محتواها را به ایرانی‏‌ها بدهند بسازند فارغ از جهت گیری‏‌هایی که دارند به سبک زندگی ما کمک می‌‏کند، بیشتر با نگاه کسی ساخته می‌‏شود که در سبک زندگی ایرانی رشد کرده. این از کجا اختلاف پیدا می‌‏کند، از جایی که او می‌‏سازد و به این جا می‌‏آورد و از ذهن مخاطب سهم می‌‏گیرد، و سبک زندگی او این سمتی می‌‏شود. مثال آن کلاس زبان بود که یک دورهای این مسئله مطرح شد که شما با آموزش زبان انگلیسی دارد به ما سبک زندگی انگلیسی ترویج می‌‏شود. ناخودآگاه است اما دارد می‌‏شود.

نمی‌‏دانم آقای محمدحسین صلواتیان را می‌‏شناسید یا خیر، نویسنده و تصویرگر حوزه کودک هستند. الان مدیرمسئول کیهان بچه‏‌ها هستند. ما با ایشان کاری را جلو می‌‏بردیم، ببینید سبک زندگی این قدر شئونات مختلف دارد، در سلام کردن، در نشستن، در بلند شدن، در دستشویی رفتن، در بیرون رفتن، در خوابیدن، در کلاس رفتن بیش از ۲۰۰ موضوع است. حالا در این حوزه‏‌هایی که هست کدام یک بیش‏تر مغفول مانده ما روی آن کار کنیم.

 هدف‏مند است.

بله مرحله بعدی هدفمند می‌‏شود. بعد می‌‏گوید نگاه اولیه نگاه عام است، اگر فلان موضوعی که از نظر من و شما اولویت دورتری باشد اما همان موضوع را بسازند و کار جذابی باشد و بچه ببیند توانسته در این پازل به ما کمکی کند.

حالا نمی‌‏خواهم بدان وزن دهم، توانسته یک بخشی از ذهن مخاطب ما را این اشغال کند به جای این که انیمیشن دیگر اشغال کند. اما حالا این که اولویت دهی کدام است، این که ما خودمان یک اولویت بندی در بعضی حوزه‏‌ها کردیم اگر بخواهیم الان بگوییم ممکن است به کارهایی که بعدا می‌‏کنیم لطمه بزند.

 نه خواهش می‌‏کنم استفاده کردیم.

 

 

*رسانه انقلاب