به گزارش کودک پرس ، ادبیات کودک و نوجوان پیش از آن که بخواهد از نظر ساختاری و محتوایی مورد بررسی قرار گیرد، در ذات خود چالش برانگیز است. عده ای بزرگسال نشسته اند و برای بچه هایی کتاب نوشته اند که سال ها با آن ها اختلاف سنی دارند. وقتی نویسنده بزرگسال رمانی برای بزرگسالان می نویسد در حقیقت با مخاطبان خود دغدغه های مشترک دارد اما وقتی نوبت به نویسندگان کودک و نوجوان می رسد، سخن از غدغه مشترک بی معنا به نظر می رسد. حتی وقتی نویسنده ای متبحر داستان کودک و نوجوان می نویسد، نمی توان از اختلاف نسلی میان او و مخاطبانش صرفنظر کرد. در زمانه ای که سرعت تحولات فکری و اجتماعی افزون از گذشته است، این مساله بغرنج تر هم می شود. برای آگاهی بیشتر از این چالش پیش روی نویسندگان کودک و نوجوان و راه های برون رفت از آن با «مسعود ناصري»، عضو هيات مديره شوراي كتاب كودك گفتگویی ترتیب دادیم و متن آن در پی می آید:
ادبیات کودک مشخصا بازتاب چه چیزی باید باشد؟
ادبيات کودک مشخصا بازتاب زندگي كودكان است و نويسندهها بايد به این نکته به طور ویژه توجه كنند. نویسندگان کودک ما به زندگی روزمره کودکان در جامعه امروز توجه چندانی نشان نمی دهند. مثالی ساده ميزنم: نويسندگان ایرانی كمتر به موضوعاتی مثل كودك در محيط آموزشي و كودك در كلاس درس می پردازند؛ درحالي كه بچههای ما زمان زيادي را در محيط آموزشي و در کنار دوستان هم مدرسه ای خود ميگذرانند.
آیا کتاب های خارجی به این موضوعات می پردازند؟
وقتي كتابهاي ترجمه کودک را نگاه ميكنيد ميبينيد كه آثار بسیاری پديد آمده كه كودك را در محيط آموزشي قرار داده است. نویسنده از این طریق و در قالب داستان خود می تواند كودك، محيط آموزشي، معلم و سيستم آموزشي را نقد ميكند و ضعف ها و قوت های آن را نمایان سازد. در این گونه آثار، داستان در آن محیط آفريده ميشود. حال این محیط می تواند هریک از فضای زندگی کودکان جامعه باشد.
این ضعف در ادبیات کودک ما ناشی از چیست؟
علت این امر را باید در کمبود تجربه زیسته نویسندگان جستجو کرد. از شما می پرسم: در ايران چند نویسنده می توان نام برد كه وارد فضاي آموزشي كودكان شوند و بکوشند آن فضا را به طور کامل و با جزئیات بشناسند. این ضعف ادبیات کودک و نوجوان ماست. بچه های ما در محیط های نفس می کشند كه نويسندهها اصلا وارد آن نميشوند وشناختی نسبت به آن ندارند.
راه شناخت کودک امروز برای خالق ادبیات کودکان چیست؟
نزديك شدن پديدآورندگان به دنياي كودكان. بايد كودكان را شناخت. يكي از راههای پیش رو برای ما نویسندگان رجوع دوباره به دنياي كودكي خودمان است. البته می پذیرم كه دنياي كودكي ما با دنياي كودك امروز بسیار متفاوت است و ممکن است در این راه به شتباه بیافتیم اما این روش حداقل یک خوبی دارد. این که ما را با كودك همدل ميكند.
مطالعه درباره کودکان امروز چه طور؟
بله، دومين راه پیش روی خالقان ادبیات کودک، مراجعه به منابعي است كه شناخت درستی از كودك امروز ارائه می کنند. اما سومین راه که مهمترين و مستقیمترین آن هم به حساب می آید، مشاهده كودكان است. كودكان بسياري پيرامون ما هستند، محیط های حضور اجتماعی آن ها هم کم نیست. بسياري از كتابخانهها و مراكز آموزشي میتوانند امکان این ارتباط مستقیم و بی واسطه را فراهم کنند.
تجربه سایر کشورها در این زمینه چگونه شکل گرفته است؟
در كشورهاي ديگر ارتباط ميان مخاطب و نويسنده ارتباط تنگاتنگي است. بسیاری از نويسندگان بزرگ دنيا به مدارس ميروند، كتابهايشان را خود برای کودکان ميخوانند، از بچه ها درباره کتاب می پرسند و از نظر آن ها مطلع ميشوند و به طور کلی بازخوردها را ميگيرند. اما در كشور ما ارتباط بين نويسنده و مخاطب تقریبا گسسته است.
منبع: شبستان
ارسال دیدگاه