نقطه تلاقی عرفان، موسیقی سنتی و شعر کودک در ایران/ یادداشت زهره قایینی
زهره قایینی نویسنده و از پایهگذاران موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان معتقد است پروین دولت آبادی نقطه تلاقی عرفان، موسیقی سنتی و شعر کودک در ایران بود، او به مناسبت 27 اردیبهشت، سالروز درگذشت پروین دولتآبادی در یادداشتی به زوایای پنهانی از زندگی این شاعر توانا پرداخته است.
به گزارش کودک پرس ، زهره قایینی: پروین دولت آبادی در سیر تاریخ فرهنگ کودکی ایران، یکی از پایهگذاران شعر کودک است و کمتر کسی در این مورد تردید دارد. پروین در خانوادهای ریشه دارد که بخشی از فرهنگ ایران را از دوره مشروطه به بعد پیش بردهاند و غنا بخشیدهاند، کسانی مانند میرزا یحیی دولتآبادی یا صدیقه دولتآبادی از خانواده بزرگ دولتآبادیهای اصفهان هستند. در این مورد هم کسی نمیتواند تردید داشته باشد.
اما زوایای پنهانی از زندگی پروین دولت آبادی است که همچنان کار نشده، مانده است که باید در آینده به درستی و با دقت به آن پرداخت. گوشههایی از اینها را باز میکنم تا شاید مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. نخست منش و سبک زندگی پروین دولتآبادی بود. پروین زنی آزاده به معنای واقعی کلمه بود. یعنی برای آزادی و به ویژه حقوق برابر زنان با مردان همیشه میکوشید و برای آن مبارزه میکرد. اگرچه ممکن است این نکته در سنجش با کسی مانند سیمین بهبهانی چندان به چشم نیاید. زیرا پروین به سبب افتادگی در منش و نگرش با بسیاری از زنان هم نسل و هم عصر خود متفاوت بود. سبب آن را نیز باید در گرایش عرفانی پروین به مولانا و شمس دید. مولانا شیفته شمس شد، و پروین شیفته این دو بود. پروین هنگامی که از جایگاه شعری مولوی سخن میگفت، چنان چشمانش میدرخشید و حالش دگرگون میشد که نمیتوان این حالت را با کلام توصیف کرد. بنابراین از جنبه شخصیتی ما با شاعری سروکار داریم که خود را ذرهای از فرهنگ عظیم و تنومند عرفانی ایران میدانست. برای همین جایگاه شعر بزرگسال او را هم باید در چنین بستری دید. یعنی نمیتوان پروین را در شعر بزرگسال جدای از این نقطه وصل دید و تحلیل کرد.
نکته دیگر ارتباط او با موسیقی سنتی ایران است. پروین از هنگامی که جوان بود، با برجستهترین موسیقیدانهای ایران نشست و برخاست داشت. او به گفته نزدیکان و البته به گفته فروتنانه خودش، همیشه در میان این گروه از موسیقیدانان ایران حلقه وصل بود. پروین پیوندهای میان موسقیی سنتی ایران و عرفان را به خوبی میشناخت و به شدت به آن پایبند بود. برای نمونه در شعر «چنگ و چنگی» که در کتاب «بلورین جامه انگور» آمده است، پروین در بخشی از این شعر میسراید:
«زخمه زخمه چنگ در آوازشد
نغمه ساز بزم اهل راز شد
مطرب آشفته حالان خواندمش
شورها در تار جان افشاندمش
نرم نرمک قصه جان میسرود
تاره مویش عقده دل میگشود
آن سخن پرداز دیرین هر نفس
قصهای جان آشنا میگفت و بس…»
که در این شعر بزرگسال به روشنی تأثیر پروین از عرفان و موسیقی سنتی ایران را میشود دید.
اما پروین که جدای از عرفان و موسیقی ایرانی، دغدغه کودکان را هم داشت، در اوج جوانی و زیبایی و دختر شهردار تهران بودن، همه اینها را به کناری میگذارد و میرود به یتیم خانه امینآباد و بهگونهای زندگیاش را پای کمک و یاری به این کودکان میگذارد. این سبک از زندگی او را متوجه میکند که دوره تحول زیستی و اجتماعی برای کودکان ایرانی فرارسیده است و البته او در این راه زنان دیگری از نسل خود را دارد که در تعامل دوسویه از آنها میآموزد و به آنها نیز میآموزاند.
در این جایگاه پروین از دهه 1330 و البته به طور مشخص از دهه 1340 با انتشار نشریات پیک شعر کودکش را منتشر میکند. بنابراین در اولین نگاه میتوان تأثیر یک نگاه پخته به زندگی که بارکش فرهنگ غنی عرفانی ایران است در شعر کودکش دید. عشق به طبیعت یکی از نمودهای آن است. در شعر کودک و نوجوان پروین دولت آبادی جایی نیست، که مظاهر طبیعت ستایش نشده باشد. چرا؟ برای اینکه از نگاه شاعری مانند او، انسان یا کودک انسان در همسازی و همراهی با طبیعت معنا مییابد.
«پروانه رنگ رنگ زیبا
باز آمدهای به خانه ما
در گوشه پنجره نشینی
تا باغِ قشنگ را ببینی
مهمان قشنگِ رنگ رنگم
همبازی کوچکِ قشنگم
امروز که غنچههای زیبا
لبخند زند به صورت ما
من میکنم این دریچه را باز
پروانه من درآ به پرواز»
در اینگونه شعرهای کودکانه به روشنی دیده میشود که پروین نه تنها کودک انسان را خوب میبیند، بلکه جلوههای طبیعت و هستی را هم به زیبایی دیده است. پروانه همیشه برای کودک یک پدیده جذاب بوده است چه از نظر رنگ و چه از جنبه حرکات و پرواز. هردوی اینها در شعر او میآید. از نگاه دیگر شعر کودک و نوجوان او استعلایی است. یعنی کودک یا نوجوان را به سوی سطح بالاتری از هستی میکشاند.
شعر او کمتر به موضوعهایی مانند فقر و بیعدالتی میپردازد، شاید در زمانهای که او میزیست، یعنی دهه 1340 که زمانه شکلگیری ادبیات کودکان در نثر و شعر بود، شعرهایی که تیره بختی زندگی و کودکان تیره بخت را به نمایش میگذاشتند، بهتر دیده میشد، اما پروین چنین دیدی نداشت و باور داشت آن چیزی که همه ما را از کودک و بزرگسال به اسارت میبرد، نداشتن نگاه است. برای همین تلاش پروین در همه شعرهایش این بود که کودکان و نوجوانان را به این سو بکشاند که با نگاه و چشمهایشان زیباییها و ارزشهای طبیعت و هستی را کشف و درونی کنند. این درونی کردن همان پیوند و نقطه تلاقی شعر کودک و نوجوان پروین با عرفان است.
و اما پروین چه میراثی برای شعر کودک و نوجوان ما گذاشت. به نظرم برای اینکه شاعران بعد از پروین، راه پروین دولتآبادی را بروند، باید ابتدا ریشههای فرهنگی خودشان که عرفان و موسیقی سنتی هست، بشناسند. بدون این دو عامل ناممکن است که شاعری بتواند از شعر پروین بهره بگیرد و آن را در شعر خودش امتداد دهد.
ارسال دیدگاه