به گزارش کودک پرس زندگی بدون “سازندگی” مفهومی عاری از تلاش و مسئولیت دارد و برای چنین زندگی نمی توان هدفی متصور شد در این صورت قطعا جامعه مبتلا به “روزمرگی” شده و به ناچار اهداف خیالی و پوچ چون قارچ های سمی در آن رشد و نمو می کنند.
یک جامعه سالم، متأثر از خانواده سالم، پرورش دهنده افرادی سالم است. حال و روز یک جامعه برداشت ماحصل تلاش گذشتگان است و آینده نه چندان دور آن بستگی به حال جوانانی دارد که اکنون میراث دار داشته ها هستند، جوانانی که در کنار سازندگان جامعه امروز، راه روش زندگی و سازندگی را فرا می گیرند.
وقتی والدین ” بد سرپرستان فرهنگی” می شوند!
این که نیروی انسانی متخصص، متفکر و متعهد، سرمایه ای بزرگ و در عین حال قدرتی بس عظیم برای استقلال همه جانبه و ثبات قدم به سوی پیشرفت یک جامعه است، بر کسی پوشیده نیست و دشمنان نظام ما هم به خوبی دریافته اند که موفقیت جامعه کنونی ایران برگرفته از( استحکام کانون گرم خانواده است) از این رو در قدم نخست، تمامی اعضای تشکیل دهنده یک خانواده را اعم از والدین و فرزندان و پل های ارتباطی بین آنها که همان انتقال صحیح فرهنگ، سنن، اعتقادات مذهبی و ارزش های بومی است، مورد هدف قرار داده اند با تا والدین را به “بدسرپرستان فرهنگی” و فرزندان را به ” مهاجران فرهنگی” تبدیل کنند.
این “بد سرپرستی فرهنگی” والدین و از طرفی “مهاجرت فرارگونه ” جوانان از فرهنگ بومی مذهبی خود، شکاف عظیمی در راه پیشرفت جامعه به سوی آرمان های ملی باز می کند، چرا که آنها “بیگانگان فرهنگ خودی” خواهند شد که در پی کسب حداکثر هویتی اند که از آنان نه استقلال می خواهد و نه پیشرفت …بلکه داستانش ، خواسته اش… وابستگی است و بهای آن چیزی جز از دست رفتن نیروی جوانی، حراج هویت و سستی اراده نخواهد بود.
حال که در عصر ارتباطات و رسانه هستیم، مهم ترین ابزار دشمن برای سلطه فرهنگ بیگانه که ما از آن به عنوان ” فرهنگ غربی” یا ” فرهنگ مهاجم” یا می کنیم، ابر رسانه ها یا همان شبکه های ماهواره ای هستند.
کودکان قربانیان بی گناه رسانه های مهاجم
اگر برنامه های شبکه های ماهواره ای برای همه اعضای خانواده تورهای فکری پهن کرده و با پیام های ضدفرهنگی به دنبال اهداف خود هستند، بیشترین سرمایه گذاری را بر روی فکر کودکان انجام کرده و فطرت پاک فرزندان را مورد آماج حملات خود قرار داده اند و این امر به گونه ای طراحی شده است که والدین نیز در این میدان بیشترین نقش را ایفا کنند.
پدر یا مادری که بدون توجه به سن کودک و عدم تشخیص و تمیز او بین داستان پردازی و واقعیت، کنترل تلویزیون را در دست گرفته و شبکه های مختلف را آنقدر می کاوند تا فیلمی مهیج و اکشن ببیند یا اینکه بنابر تصور خود با انتخاب یک سریال خانوادگی اوقات فراغت خوشی را برای همه اعضای خانواده فراهم کند و یا خیلی سطحی تر با گوش دادن به یک شوی موسیقی حال و هوای خانه را تغییر دهد ؟ خواسته و ناخواسته آب در آسیاب دشمن می ریزد.
… اما آنچه می تواند که دشمنان برای آن برنامه ریزی کرده اند، فراتر این بحث هاست. باید با کودکان با زبان خودشان صحبت کرد تا انگیزه هایشان را برای همراهی بیشتر جلب کرد، به همین خاطر است که شاهد رشد قارچ گونه برنامه های ویژه کودکان در شبکه های ماهواره ای هستیم، حتی می بینیم که برخی از برنامه های بزرگسالان در فانتیزی های انیمیشن کودکانه جای گرفته اند، چرا که دیدن کارتون و خارج شدن از دنیای واقعی لذت بیشتری دارد!
حالا این را اضافه کنید به این حقیقت که کودک تا سنین 5 یا 6 سالگی قدرت تشخیص یا تفکیک واقعیت از افسانه را ندارد و آنچه می بیند برایش حکم یک”آموزش” را دارد و ماهواره آموزشگاهی که به او ارزش های جدید، سبک زندگی جدید ، علایق جدید و ارتباط جدید را یاد می دهد در این جاست که کودک با دیدن و شنیدن صحنه ها و دیالوگ هایی که در محیط پیرامونش نبوده است، در دنیای قرار می گیرد که به زیبایی ! در قالب داستان و بازی، ارزش های دنیای واقعی او را دستخوش تغییر می کند.
زوال دوران کودکی با برنامه های ماهواره ای
باید در نظر داشت که کودک اثر محتوایی یا داستانی سریالها را نمی گیرد، اما بسیاری از ظواهر و ماجراها برایش عادی میشود و بعد نمیتوان او را قانع کرد که اینها در اخلاقیات ما نیست.
از آنجایی که بیشترین تمرکز برنامه های رسانه های غربی توجه به مسائل جنسی در غالب موسیقی، نمایش،سریال و حتی کارتون … است نخستین چیزی که توجه کودک را جلب می کند، تفاوت های جنسیتی و ارتباطاتی است که در تمام ابعاد برایش مجهول است و باید آن را کشف کند!
این امر باعث ایجاد بلوغ زودرس در کودکان می شود. در تعریف علمی بلوغ زودرس (early puberty ) پدیدهاى فیزیولوژیک است که هم در پسران و هم در دختران دیده مى شود که فرد زودتر از هم سالان خود علائم و آثار بلوغ را ظاهر مى سازد و البته شیوع آن در دختران بالاتر است.
جامعه ایده آل، جامعه ای است که پسرها و دخترها در سنینی با مفهوم غریزه جنسی آشنا شوند که حس نیاز به آن را درک کنند و تا ازدواج فاصله زیادی نداشته باشند، اگر شرایطی ایجاد شود که دخترها و پسرها زودتر از زمان طبیعی با غریزه جنسی آشنا شوند و سال ها بعد از آن، زمینه ازدواج برایشان فراهم نشود، چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟
در ایران میانگین سن بلوغ جنسی پسرها 16 و دخترها 14 بوده است و این درحالی است که در سال 89 این میانگین سنی برای پسرها به 12 و برای دخترها به 14 سال کاهش یافته است!
کودک 12 ساله ای که به بلوغ جنسی می رسد، اما هنوز به سن رشد عقلی نرسیده است، چگونه می تواند آتش تند غریزه را در خود کنترل کند؟ آیا آتش کنترل نشده کودک، حال و آینده و شخصیت او را نمی سوزاند! چه میزان می توان پیش بینی کرد چنین کودکی دست به خطاهای بزرگ نزند ، خطاهایی که زشتی آن برایش قابل درک نخواهد بود و یا اینکه راهی برای رفع آن جز انجام خطرهای جبران ناپذیر وجود نداشته است؟
اینچنین کودکانی به راستی قربانیان بی گناهی هستند که از نظر عقلانی آمادگی پذیرش چنین وضعیتی نیستند و پدر و مادر بدون توجه آنها را به سوی رفتارهای پر خطر سوق داده اند.
تقلید رفتارهای جنسی، بدون درک درست از این عریزه
بدون شک تماشای صحنه های جنسی مانند تماشای زنان نیمه برهنه و … یکی از اصلی ترین عوامل بلوغ زودرس در کودکان است، کودکی که ساعت ها پای تلویزیون نشسته و حرکات خارج از عرف و زشت را در کمترین پرده پوشی می بیند، در ضمیر ناخودآگاه خود نه تنها هوس رانی را زشت نخواهد پنداشت بلکه آن را قسمتی از زندگی دانسته و به آنها روی آورده و در بزرگسالی هم به آن معتاد خواهد بود.
گاهی تقلید کورکورانه و کودکانه آنچه در فیلم ها می بینند، بدون درک صحیح از غیریزه جنسی، آرام آرام، کودکان را به سمت لذت هایی می برد که نتیجه اش همان ” بلوغ زودرس” خواهد شد. حتی گاهی موسیقی هایی که شاید در نظر اول چیزی به جز آهنگ تند و رقص آور نباشد!چنان با با تصاویری که همراه است مخاطب را نوجوان را تحریک می کند که انگیزه و جسارت دست زدن به اعمال جنسی را در او زیاد می کند.
غرب در آتشی که خود به پا کرده است
مشاهده آثار اینگونه فیلم ها و موسیقی ها را می توان در نوع رفتار و مشکلات نوجوانان کشورهای غربی دید و آن را دست مایه عبرت قرار داد، به طوری که متفکران غربی چون ” نیل پست من” از استاتید دانشگاه نیویورک درباره آثار رسانه بر اندیشه، اخلاق و رفتار کودک، کتابی با عنوان ” زوال دوران کودکی” نوشته است و در آن به بالا رفتن میزان جرایم اشاره کرده است و می گوید: (در فاصله بین سال های 1950 تا 1979 فاصله و شکاف بین میزان جرائم خردسالان و بزرگسالان کم تر شده و این نشان دهنده افزایش ارتکاب جرائم توسط کودکان و اطفال خردسال است تا جایی که افزایش تعداد کودکان مجرم و مرتکبین به جرائم سنگین مثل قتل، سرقت مسلحانه، تجاوز جنسی منجر به قتل و … رقمی معادل 110000 درصد را نشان می دهد! افزایش تعداد جرائم سبک تر نظیر سرقت اتومبیل، دزدی از مغازه ها و منازل در همین فاصله ، حدود 8300 درصد بوده است.
…وی در بخشی دیگر از کتابش می نویسد: (امروزه نوجوانان و اطفال ده تا سیزده ساله را می بنیم که به گونه ای بی سابقه در ارتکاب جرائمی که ویژه بزرگسالان بوده بی محابا وارد شده اند. در سال 1981 پلیس نیویورک چهار نوجوان را به دلیل تجاوز جنسی به یک دختر هفت ساله بازداشت کرد این پسر بچه ها یکی سیزده ساله، دو نفر یازده ساله و چهارمی نه ساله بود!! در شهر ” ورمونت” دستگیری دو خردسال، به اتهام تجاوز جنسی به عنف و شکنجه و سپس قتل یک دختر بچه دوازده ساله! دستگاه قانون گزاری ایالتی را بر آن داشت تا قوانین خشن تر و شدید تری را در مورد گروه های سنی پایین تر تصویب کنند!
آری خود صاحبان این تفکر و فرهنگ در آتشی که به پا ساخته اند می سوزند و هر از گاهی نخبگان آنها دمی میزنند اما حریق گسترده تر از آن است که بشود به راحتی خاموش کرد.
راه کارها …
اما خوشبختانه جامعه ما هنوز درگیر این مسئله به صورت حاد نشده است در حالی که برنامه ریزی دشمنان برای ما کمتر از آنچه در کشورهای خود رخ داده است، نخواهد بود از این رو والدین باید در انتخاب برنامه ها و موسیقی هایی که نوجوانانشان به تماشای آن می نشینند گزینشی درست داشته باشند تا علاوه بر اینکه از دوران کودکی بیشترین استفاده را می کنند، نیروی جوانی را برای زندگی سالم و موفق به کار گیرند.
بلوغ زودرس علاوه بر موارد یاد شده می تواند به عنوان یک بیماری که شاید بیشترین نمود و بروز را در عصر ما دارد مورد توجه قرار گیرد و والدین و خانواده ها می باید در این زمینه اطلاعات کافی داشته باشند و تحت هر شرایطی اگر کودکشان با آن مواجه شد بدانند عوارضش چه خواهد بود و چگونه آن را کنترل کنند.
پرفسور علی گرجی در این زمینه معتقد است که: افرادی که دچار بلوغ زودرس میشوند از نظر روانی دچار مشکلات زیادی خواهند شد. رشد اندامها و بروز علائم بلوغ در نوجوانان کم سن در مقایسه با سایر همسالان، باعث ایجاد اضطراب شدید در این کودکان و والدین آنها میشود.همچنین مشکلات رفتاری و هیجانی همچون تغییر در تعاملات اجتماعی و عدم تمرکز در مدرسه در افرادی که بلوغ زودرس را تجربه می کنند؛ مشاهده می شود.
اختلالات خلقی و شخصیتی در افرادی که دچار بلوغ زودرس میشوند بیشتر مشاهده میشود، بلوغ زودرس فرد را زودتر از موعد با استرسهای مربوط به دوره جوانی روبه رو میکند، ارتباطات اجتماعی او را تحت تاثیر قرار میدهد و حتی در برخی موارد موجب انزوای نوجوان میشود.
اینکه وجود حریم های بیش از حد و خجالت باعث می شود که فرزندانی که به بلوغ زودرس دچار شده اند نتوانند مشکلات خود را با والدین خود در میان بگذارند اضطراب مضاعفی را بر آنها تحمیل میکند.
نوجوانانی که بلوغ زودرس را تجربه می کنند احتمال مبتلا شدن به اضطراب و افسردگی نسبت به همتایان خود را بیشتر دارا هستند. آنها حتی ممکن است دچار آزار جسمانی دیدن، سیگار گشیدن، تجربه های جنسی زود هنگام شده و همچنین با کاهش عملکرد تحصیلی مواجه شوند.
در دخترانی که بلوغ زودرس داشته اند عزت نفس پایین و تصویر بدنی نادرست نیز مشاهده می شود. بلوغ دیررس نیز مشکلاتی را از جمله کاهش دوستی های آنها در مدرسه و اعتماد به نفس پایین را برای فرزند ما ممکن است ایجاد کند.
وی در درباره نحوه برخورد والدین با چنین عارضه ای آورده است: والدین باید انتظار چنین علائمی را داشته باشند و آن را پیگیری کنند و قبل از اینکه فرزندان این اطلاعات را از همکلاسیها و دوستان خود بهطور ناقص و نامفهوم دریافت کنند والدین با آنها ارتباط بگیرند و همه آنچه لازم است بدانند به شکل درست در اختیار آنها قرار دهند.
ایجاد رابطه صمیمانه با فرزندان از سوی والدین و همچنین توجه به نقش معلمان در جلوگیری از بروز رفتارهای نابهنجار و مخرب میتواند به کاهش چنین آسیبهایی در نوجوان کمک کند. اطمینان دادن به فرزندان در مورد طبیعی بودن آنان نقش کلیدی در پیشگیری از اضطراب دارد.
منبع: مهدپرتال
ارسال دیدگاه