به گزارش کودک پرس ،جواد محقق معتقد است: نظام آموزشی فعلی با کتاب درسی، نمرهمحوری، کنکورمداری، بیتوجهی به آموزشهای عملی و استعدادهای ادبی و هنری و امثال آن، قادر به کتابخوان کردن بچهها نیست. مهمترین دلیل کتاب نخواندن بچهها، بیمطالعگی و کتابخوان نبودن اولیای خانه و مدرسه است؛ وقتی پدر و مادر کتاب نخوانند، بچهها با توصیهی تنها کتابخوان نمیشوند. فضا و محتوای کلاس و مدرسه هم که متاسفانه طوری طراحی و اجرا نمیشود که رغبت به مطالعه ایجاد کند. به مناسبت روز معلم با جواد محقق گفتوگویی گفت:
مردم، شما را به عنوان یکی از چهرههای شاخص ادبیات کشور میشناسند؛ اما شاید خیلیها نداند معلم هستید. اگر امکانش هست درباره این موضوع بیشتر توضیح دهید و اینکه چی شد که معلم شدید؟
معلمی، دغدغه و انتخاب اولم بود. یعنی از سالهای مدرسه به هیچ چیزی به جز معلمی فکر نمیکردم؛ با وجود علم و اطلاع از مشکلات معیشتی معلمان، این شغل را با رغبت تمام انتخاب کردم و تا زمان بازنشستگی هم از آن پشیمان نشدم و هنوز هم آن را بیش از هر شغلی دوست دارم.
زمانی که کار نویسندگی شروع کردید، معلم بودید یا نه؟
من از دوران دانشآموزی به سرودن، نوشتن، مطالعه کتاب و مجله علاقه داشتم؛ بیش از آنکه کتاب درسی بخوانم، مطالعه آزاد میکردم؛ حتی شبهای امتحان هم، خیلی وقتها رمان میخواندم؛ بعضی سالها حتی پول کتاب درسیام را هم صرف خرید کتابهای غیردرسی میکردم؛ از این کارم هم پشیمان نیستم و حتی توصیه میکنم که بچههای دیگر هم چنین کنند! چرا که مطالعات آزاد، دانشگاه واقعی آدمهای عاشق فرهنگ و تمدن است و از انسان به جای کارمند، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و دانشمند میسازد.
من کار مطبوعاتی را هم از همان سالهای نوجوانی و تحصیل در مدرسه آغاز کردم؛ علاوه بر همکاری با بعضی نشریات مخصوص کودکان و نوجوانان، خبرنگار افتخاری آنها هم بودم؛ یعنی کار شاعری، نویسندگی و تحقیق را قبل از معلمی شروع کردم.
معلمی قبل از اینکه یک شغل و منبع درآمد باشد یک مسئولیت اجتماعی است. چقدر این موضوع دغدغه معلمهاست؟ از کار کردن در دنیای کودکان بگویید.
کم نیستند معلمانی که با دغدغه تعلیم و مخصوصاً تربیت نسل امروز، برای فهم فردای جهان، معلمی را نه به عنوان شغل که به مثابه تکلیف ملی و مذهبی خود انتخاب کردهاند؛ عاشقانه به آن دل دادهاند؛ تعداد این نوع معلمان مخصوصا در دوره ابتدایی زیاد است، اما به تجربه دریافتهام که هرچه به مقاطع بالاتر میرویم، این شور و اشتیاق عاشقانه، متاسفانه کم و کمتر میشود.
یعنی دبیران دبیرستان با وجودی که ساعات کمتری درس میدهند و حقوق بیشتری هم میگیرند، غالباً رضایت شغلی معلمان ابتدایی را ندارند.
شما دو کار معلمی و نویسندگی را با هم انجام میدادید. این دو چقدر بر روی هم تاثیر مثبت و منفی گذاشتند؟
فعالیتهای شاعری، نویسندگی و تحقیقاتیام مقبولیت و جایگاه معلمیام را افزایش میداد ولی کار کلاس و تدریس فرصتهای قلمزدن و پژوهشیام را تنگتر میکرد.
خیلی میشنویم که بچههای ما کتابخوان نیستند. کمی از آن مربوط به سیستم آموزشی است. دلیل آن چیست؟ پیشنهاد شما برای سیستم آموزشی که بچهها را به سمت کتابخوان شدن بکشاند، چیست؟
مهمترین دلیل کتاب نخواندن بچهها، بیمطالعگی و کتابخوان نبودن اولیای خانه و مدرسه است؛ وقتی پدر و مادر کتاب نخوانند، بچهها با توصیهی تنها کتابخوان نمیشوند. فضا و محتوای کلاس و مدرسه هم که متاسفانه طوری طراحی و اجرا نمیشود که رغبت به مطالعه ایجاد کند. بعضی از معلمها هم که همان پدر و مادرهای کتاب نخوانند و به قول شاعر، ذات نایافته از هستی، بخش / کی تواند که شود هستی بخش؟
به نظر من نظام آموزشی فعلی با کتاب درسی، نمرهمحوری، کنکورمداری، بیتوجهی به آموزشهای عملی و استعدادهای ادبی و هنری و امثال آن، قادر به کتابخوان کردن بچهها نیست.
من به عنوان کسی که هم در دبستان و مدارس راهنمایی و هم در دبیرستان و مراکز تربیت معلم درس دادهام و تجربه معلمی در مدارس دخترانه و پسرانه روستایی و شهرهای مختلف ایران و حتی بعضی از کشورهای دیگر را هم داشتهام، به صراحت عرض میکنم که بیش از دو دهه است که از انسانسازی در نهادهای آموزشی اثری نیست.
ارسال دیدگاه