به گزارش کودک پرس ،حمیدرضا شاهآبادی با بیانکه یک پای نوجوانان در کودکی است و یک پا در بزرگسالی میگوید: به هیچوجه نباید کودکان و نوجوانان را از مواجهه با دنیای بزرگسالی دور بدانیم، این یک ضرورت است که بچهها به تدریج باید تمامی واقعیتها را بشناسند و خودشان را برای مواجهه با آنها آماده کنند.
شاه آبادی درباره مفاهیم بزرگسالانه در ادبیات کودک و نوجوان اظهار کرد: معمولا اعتقاد بر این است که اصلیترین هدف ادبیات کودک نظامیافته کردن معصومیت کودکانه در دوره بزرگسالی است؛ کودکان با معصومیتی به دنیا میآیند و زندگی میکنند و نوع نگاه کودکانه، نوعی نگاه حاکی از معصومیتی است که هنوز به آلودگیهای بزرگسالی آغشته نشده و جهان را بهگونهای تفسیر میکند که از معصومیت او برمیخیزد.
او افزود: منتها این بچه باید بزرگ شود و در مناسبات بزرگسالانه برای خود جایی پیدا کند و بتواند به حیات خود ادامه دهد، بتواند امرار معاش و تولید ثروت کند، ازدواج کند و با همنوعان خود ارتباط برقرار کند و در عین حال ما دلمان نمیخواهد آن معصومیت کودکی از بین برود. اما به این هم فکر میکنیم که اگر با همان نگاه معصومانه وارد دنیای بزرگسالانه شود قطعا لطمه میبیند. فلسفه ادبیات کودک و آموزش و پرورش این است که معصومیت اولیهای را که بچهها دارند به معصومیت ثانویه تبدیل کنیم و در عین اینکه توانایی زندگی در میان بزرگسالان را به کودک میدهد، آن معصومیت را هم حفظ میکند.
شاهآبادی خاطرنشان کرد: فلسفه ادبیات تبدیل معصومیت اولیه به معصومیت ثانویه نظامیافته، تعریفشده و آگاهانه است و در عین حال توانایی مواجهه فرد را با مسائل بزرگسالانه نمیگیرد. با این حساب ما (نویسندههای ادبیات کودک) باید نگاهی به معصومیت داشته باشیم و نگاهی هم داشته باشیم به جهان خارج از معصومیت و ایجاد یک هماهنگی میان این دو و سعی کنیم تا از جهان معصومیت خودمان خارج نشویم و در عین حال بتوانیم آن معصومیت را نظاممند کنیم و به آن جهت بدهیم. با این حساب به هیچ وجه نمیتوانیم کودکان و نوجوانان را از مواجهه با دنیای بزرگسالی دور بدانیم. این یک ضرورت است که بچهها به تدریج باید تمامی واقعیتها را بشناسند و بدانند و خودشان را برای مواجهه با آنها آماده کنند. در عین حال باید حواسمان باشد تا نگاه دیگرمان به معصومیت آنها باشد و نوع ارائه محتوای مرتبط با این مسائل نباید بهگونهای باشد که معصومیت را برای همیشه از بین ببرد، بلکه باید آن را منظم، نظامیافته و جهتدار کند.
نویسنده «دروازه مردگان» و «لالایی برای دختر مرده» درباره گرایش نوجوانان به خواندن کتاب بزرگسال نیز اظهار کرد: اینکه نوجوانان به کتاب بزرگسال علاقه نشان دهند یک امر کاملا طبیعی است و برای همه ما پیش آمده و در آینده هم برای همه پیش میآید، اصلا هم چیز مذموم و بدی نیست. نوجوان یک پایش در بزرگسالی است و یک پایش در کودکی، به همین دلیل همیشه دوست دارد به جهان بزرگسالان سرک بکشد، و در عین حال دوست ندارد از جهان کودکی خیلی سریع خارج شود. ممکن است تظاهرات اولیه یک نوجوان نشان دهد که دوست دارد از جهانی کودکی خارج شود، اما در عمل نمیتواند از برخی مواهب و شیرینیهای دوره کودکی دل بکند. فرض کنید نوجوانی کتاب بزرگسال میخواند، مثلا شعرهای فروغ فرخزاد و سهراب سپهری و دیگران را بخواند، اما همان نوجوان احتمالا انیمیشنهای کودکانه را همچنان میبیند و لذت میبرد و نمیتواند بین این دو فرق بگذارد، زیرا یک پایش در کودکی است و یک پایش در بزرگسالی. در عین حال بزرگسالان زیادی هم هستند که میتوانند از خواندن آثار نوجوانان لذت ببرند، چرا؟ چون نوجوانی ویژگیای است که تا ابد در وجود انسانها باقی میماند و برخلاف تصور، دوره نوجوانی اینگونه نیست که بر اساس سن و تقویم دوره تمامشدهای تلقی شود؛ عملا در وجود همه ما هست. به همین دلیل ممکن است همه ما در بزرگسالی هم از خواندن کارهای نوجوانان لذت ببریم، حالا یک نویسنده حرفهای و توانا که برای نوجوانان قلم میزند، باید آنقدر توانایی داشته باشد که همه این ویژگیها و علایق را در یک کتاب جمع و ارائه کند. الان نویسندههای موفق دنیای نوجوانان در سراسر دنیا همین کار را میکنند. بخشهایی از کارهایشان کاملا بزرگسالانه است، بخشهایی به وجه نابالغ نوجوانان اشاره دارد و بخشهایی هم به وجه بالغش و از عناصری مانند طنز، خشونت، هیجان، معما، ماجرا، عشق و محبت و همه اینها به صورت همزمان استفاده میکنند و حاصل کارشان خوراکی میشود با طعمهای متنوع که ذائقه نوجوان را کاملا ارضا میکند.
او همچنین درباره ماجرای دختر 14 ساله که چندی پیش فیلم رفتار خشونتآمیز او پخش شد، اظهار کرد: بحث مدیریت و کنترل احساسات بحث مهمی است که متأسفانه در آموزش و پرورش ما به هیچوجه به آن بها داده نمیشود، شاید اگر زمان اختصاصیافته به این موضوع را در کل دوران تحصیلی بچهها در نظر بگیریم، زمان اندکی در حد صفر باشد. ما عشق ورزیدن و محبت کردن را به عنوان یک مهارت به کودکان خود آموزش نمیدهیم، کنترل خشم و کنترل احساس و حتی مهربانی و مهرورزی و مدیریت کردن آنها را به بچهها آموزش نمیدهیم، هرگاه نوجوانان در غلیان احساس قرار میگیرند، اعم از احساسات منفی و مثبت، احساسات خودخواهانه و دگرخواهانه، احساسات دگرستیزانه و حتی خودستیزانه هیچگاه آموزشی درباره این موضوع ندیدهاند و در مواجهه با چنین شرایطی کاملا سردرگم هستند و توانایی هیچگونه مدیریتی ندارند، حاصل آن هم این است که به رفتارهای نامناسب رو میآورند. اگر به این موضوع فکر کنیم که دوره نوجوانی، دوره غلیان احساسات و شور عاطفی است طبیعی است در چنین شرایطی و زمانی که بچهها آموزش نمیبینند دیدن صحنههای اینچنینی میتواند بارها و بارها تکرار شود.
ارسال دیدگاه