به گزارش خبرگزاری کودک پرس، استان کرمانشاه، با توجه به ۶۰ سالگی کانون و عملکرد ارزنده آن از گذشته تا به امروز، میثم رجبی و مسعود میاور مربیان خوشذوق مرکز فرهنگی هنری شماره ۳ اسلامآباد غرب استان کرمانشاه، از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این شهرستان گفتند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ۲۳ آذر ۱۳۴۴ تأسیس شد. این نهاد با هدف «پرورش ذوق و اندیشه کودکان و نوجوانان و تقویت فضایل اخلاقی و توسعه معلومات آنان از طریق مواد خواندنی و وسایل سمعی و بصری» ابتدا در قالب کتابخانهای در پارک لاله تهران شروع به فعالیت نمود و به مرور شعبههایی از آن در تهران و دیگر استانهای کشور تاسیس گردید.
کانون فعالیتهای متنوعی چون موسیقی، تئاتر، سینما، نمایش فیلم، نقاشی، فیلمسازی، نمایشنامهنویسی، داستاننویسی، نقد کتاب و غیره را جزء وظایف خود میدانست.
و در کنار کتابخانههای ثابت یکی دیگر از وظایف خود را «فراهم کردن کتابخانههای سیار برای تامین نیاز کودکان و نوجوانان روستاها و مناطق دور افتاده شهرها به کتاب و نشریات» عنوان کرد. که این بخش در همان اوایل تأسیس راه اندازی شد.
برای اینکه کانون بتواند کتابهای مورد نظر برای کودکان را در کتابخانههای خود فراهم آورد نیاز به انتشارات و دعوت از اهالی قلم بود که این کار در سال ۱۳۴۵ انجام پذیرفت.
دیگر بخشهای فرهنگی و هنری به مرور مورد توجه کانون قرار گرفت، همانطور که در زمینههای اصلی فعالیتهای کانون آمده از سال ۱۳۴۵ فیلم در کانون به نمایش در آمد و در سال ۱۳۴۹ هفت فیلم از فیلم سازان ایرانی که با حمایت کانون تهیه شده بود در جشنواره جهانی فیلمهای کودک و نوجوان که در آبان ماه برگزار میشد، روی پرده رفتند.
اما در دیار ما (اسلام آباد غرب) در سال ۱۳۵۲ با توجه به برف شدیدی که بارید و ارتفاع آن به بیش از یک متر میرسید و بارانی که بعد از آن برف سخت بارید، سیل عظیمی به راه افتاد و روستاها و قسمتی از خانههای محله سیحشمت (سیدحشمت) را ویران کرد.
مردم این محله به خاطر آسیب سیل و دور شدن از حریم رودخانه راون در پشت محله شاه عباسی که زمین خالی بود به دستور آقای شهریاری فرماندار وقت، صاحب زمین شدند و به خاطر قدردانی از او این محله به نام شهریارشهر نامگذاری شد.

با شروع ساخت و ساز در این محله جدید اولین مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یعنی در سال ۱۳۵۴ در شاهآباد ساخته شد و این شهر بعد از ۱۰ سال از اولین شعبه تهران صاحب کانون شد.
اولین مربیهای این مرکز خانمها فیروزی، دارابی و قرهویسی بودند. بعد از پیروزی انقلاب و تغییر نام شهر، کانون اسلام آبادغرب با نیروهای جدید به فعالیت خود ادامه داد و در سال ۱۳۵۹ آقای کاظم میرزایی استخدام شد و بعدها خانمها نسرین حیدری و کبری آرمند مربیهای کانون شدند.
در سال ۱۳۶۴ خانم افسانه اسماعیلزاده همسر شهید داریوش ریزوندی در کانون به فعالیت فرهنگی میپرداخت و آقایان مرتضی شریفی، سعداله مهری و خانم فرهادی نیز فعالیت داشتند. استاد کیومرث بهرامی نیز در آن سالها مدتی در کانون به آموزش خوشنویسی مشغول بود.

با افزایش جمعیت شهر در سال ۱۳۸۹ دومین مرکز کانون در محله ۱۰۳ هکتاری ساخته شد که اکنون مدیر مسئول آن خانم شیرین میاور است و کانون مرکز شماره ۳ در محله مسکن مهر شرفآباد که در حاشیه شهر قرار گرفته و دارای جمعیت قابل توجهی است، در سال ۱۳۹۶ تأسیس گردید که مدیر مسئول آن مسعود میاور میباشد و مدیریت مرکز شماره ۱ نیز اکنون بر عهده خانم شهرزاد مومیوند است.

با توجه به آنچه که گفته شد کانون به صورت سیار همزمان در همان سالهای اول شکل گرفت، اما در اسلام آباد با چند دهه تاخیر در سال ۱۴۰۴ مرکز سیار شروع به فعالیت نموده و در روستاها و مدارس حضور پیدا میکند و به فعالیتهای متنوع و مرتبط کانون میپردازد که مدیر مسئول آن آقای کیومرث ملکی میباشد.

دلنوشته
این خانه… آری، همینجا… خانه ماست.
خانهای که در آن صدای خنده کودکان، بوی کتابهای ورقخورده، و قدمهای کوچک اما رو به آینده، درهم تنیدهاند.
وقتی میگوییم «خانه»، شعار نمیدهیم؛ از حقیقتی میگوییم که سالهاست در دل هزاران کودک و نوجوان ریشه دوانده است. حقیقتی که در نگاهشان میتوان خواند:
اینجا جایی است که آرام میگیریم، یاد میگیریم و بزرگ میشویم.
در کانون، بچهها تنها نامنویسی نمیکنند؛ دلنویسی میکنند.
در هر کلاس، گوشهای از روحشان شکل میگیرد؛
در هر فعالیت، جرقهای از تواناییهای پنهانشان روشن میشود؛
در هر قصه، تصویری از جهان تازهای که میتوانند بسازند، پیش چشمشان جان میگیرد.
کانون برای آنها فقط یک ساختمان نیست؛
پناهی است که کودک با خیال راحت در آن شخصیت میسازد،
جایی است که نوجوان با امیدهایش روبهرو میشود،
و مکانی است که استعدادهای خام در آغوش مهربان مربیانش جان میگیرند و تبدیل به رؤیاهایی قابل لمس میشوند.
اینجا خانهای است که دیوارهایش با مهر ساخته شده
و سقفش با رؤیا،
و زمینش با قدمهای کودکانی که آینده را شکل میدهند، استوار مانده است.
۶۰ سال از عمر این خانه گذشته؛
۶ دههای که پر از لبخندهای کوچک، کشفهای بزرگ، نقاشیهای پر از رنگ، قصههایی که تا همیشه ماندهاند و دستهای کوچکی که در جستوجوی فردایی بهتر بالا رفتهاند.
۶۰ سال از خانهای میگذرد که هر روز، هر لحظه، به جای پیر شدن… جوانتر شده؛ چون با هر کودک تازهای که قدم در آن میگذارد، قلبش دوباره تپیدن میآغازد.
مبارکمان باد این شصتسالگی…
شصتی که فقط عدد نیست؛ تاریخچهای است از امید، از رشد، از پرورش انسان.
و چه مبارکتر از اینکه ما هم ساکنان این خانهایم؛
خانهای که قرار نیست ترک شود،
چون در دل ماست.


ارسال دیدگاه