به گزارش کودک پرس ، اواخر دهه 70، سریال «آژانس دوستی» یکی از محبوبترین کارهای تلویزیون بود. اولین تجربه بازیگری پژمان بازغی در سریالی در چنین درجه از اقبال مردمی با حضور تیم هنری توانمندی شروع شد. بازیگری که روز به روز رشد کرد و قوت بازیگریاش را در فیلم سینمایی «دوئل» به تصویر کشید. اگرچه بازغی در سالهای بعد از «دوئل»، آنچنان که باید در سینما دیده نشد ولی بازیگری و تلویزیون هیچوقت برای او تمامشدنی نبود. او از دو سال قبل، اجرای برنامه «کودکشو» در شبکه نسیم را بر عهده گرفت و این برنامه بعد از پخش چند قسمت، توانست به یکی از محبوبترین برنامههای صداوسیما تبدیل شود. فصل دوم این برنامه پیش از ایام محرم به پایان رسید، درحالی که گفته میشود فصل سوم «کودکشو» به خاطر مسائل مالی، با اما و اگر در تولید مواجه است.
با پژمان بازغی برای اجرای دو فصل از برنامه «کودکشو» گفتوگویی ترتیب دادیم. بازغی خودش هم همان ابتدای کار استقبال کرد که درمورد این موضوع صحبت کند. بین صحبتهایش هم گاهی از رابطه خودش و دخترش مثال میزند و از علاقه زیاد و رسیدگیای که به دخترش دارد، مشخص است که چقدر عاشق بچهها است. به قول خودش اجرای «کودکشو» را قبول کرد تا بتواند برای بچههای الان کاری انجام دهد و کودکی و بازیهای کودکی را به آنها هدیه دهد.
اجرای برنامهای که تا بهحال نمونه مشابهی در تلویزیون نداشته به اندازه کافی سخت است. چه دلیلی باعث شد پژمان بازغی که بیشتر درحوزه بازیگری فعالیت هنری داشته است، اجرای «کودکشو» را قبول کند؟
اجرا بخش دیگری از زندگی من و تجربه جدیدی برایم بود. اما اینکه چرا برنامه «کودکشو» را پذیرفتم باید بگویم فقط به خاطر بچهها بود. چون احساس میکنم بزرگترها به فکر بچهها نیستند. وقتی شما به دهه 60 نگاه میکنید اصلا اینطور نبود و خیلی کارهای کودک ساخته میشد. کانون پرورش فکری خیلی پویا بود و کارهای خوبی برای کودکان ساخته میشد، کارگردانان بزرگی مثل عباس کیارستمی، محمدعلی طالبی و مرضیه برومند کارشان را با فیلمهای کودک و نوجوان شروع کردند و توانستند تا امروز در سینما باشند.
بازیگران هم همینطور بودند، اکبر عبدی، فردوس کاویانی، حسین پناهی، رضا رویگری، آتیلا پسیانی، حمید جبلی، ایرج طهماسبی و حسین محباهری با کارهای کودک شروع کردند. اما الان وقتی به یک نفر پیشنهاد میشود برای کار کودک بیاید و بازی کند، قبول نمیکند و میگوید: «این چه کاری است؟» ظاهرا الان سینمای کمدی ما اینقدر سوار بر موج سینما شده که کار برای کودک از نظر همه سینماییها بد شده است، اما من همیشه فکر میکنم خمس و زکاتی که باید در سینما پرداخت کنم، درکار کودک است و کسانی هم که با من کار کردهاند میدانند که همان اندازه برای کار کودک توان میگذارم و برایم فرقی نمیکند.
به نظر شما «کودکشو» برنامهای برای بچههاست یا شما برای پدر و مادرها ساختهاید؟
خب نکته مهم این است که ذات برنامه مسابقهای است و یک مسابقه تلویزیونی را میبینیم. طبیعی است که بچهها با دوره سنی دو تا پنج سال که ما برای برنامه در نظر گرفتیم، خیلی نمیتوانند درست مسابقه دهند برای همین، پدر و مادرها درگیری بیشتری در این برنامه دارند. در برنامه ما قرار است بچهها بازی کنند و پدر و مادرها مسابقه دهند و در کنار آن تفریحی را برای بچهها ایجاد کنیم و پدر و مادرها با هم در رقابت باشند. ضمن اینکه مردم با نگاه به رفتارشان به آنها رای میدهند.
نکتهای که خیلی دوست دارم بر آن تاکید کنم اینکه ما تنها مسابقه تلویزیونی هستیم که با صدای بلند میگوییم هیچ پولی در آن جابهجا نمیشود. وقتی تمام مسابقههای تلویزیون را ببینید اگر تلفنی باشد باز هم پول در آن جابهجا میشود یا در همین مسابقههای تلویزیونی که از شبکه سه یا پنج پخش میشوند، پول و جایزه به میزان قابلتوجهی جابهجا میشود اما ما تنها مسابقهای بودیم که هیچ پولی در آن جابهجا نمیشود.
با وجود اینکه هیچ جایزه نقدی در کار نیست، پس چرا مردم باید این مسابقه را نگاه کنند؟ چه ویژگیای باید داشته باشد که مردم بپذیرند و یک برنامهای را ببینند که هیچ منفعت مالی برایشان ندارد؟ همه اینها برمیگردد به ساختار برنامه. ما سعی کردیم مسابقه را در حاشیه بگذاریم و بخشهای آموزشی و پرورشی و ارتباط خانوادهها را با همدیگر نشان دهیم. خودم همیشه سعی کردم در این برنامه اخلاق و ادب را در اجراها رعایت کنم و هیچوقت از مقام مجریگری جوری استفاده نکنم که به کسی بخندم تا مثلا برنامهام بگیرد.
این را به این دلیل میگویم که وقتی خانوادهها برای شرکت در برنامه ثبتنام میکنند از همه آنها، اطلاعاتی استخراج میشود. خیلی وقتها بوده که یک موضوع خندهداری در اطلاعات آنها وجود داشته اما من به دوستانم در پشت صحنه گفتهام که این موضوع را جلوی دوربین نمیگویم.
مثلا چه موضوعاتی بوده؟ برایمان یک مورد از این موضوعات خاص را بگویید؟
مثلا آقایی بود که در اطلاعاتش گفته بود روز عروسی زمین میخورد و شلوارش پاره میشود خب من گفتم شاید موضوع خندهداری باشد اما در مرام و اخلاق برنامه ما نیست که گفته شود که فرد بعد از پخش برنامه فکر کند بیعرضه است. در کنارش داشتیم کسی را که مثلا ماشین عروسیاش را گل زده بود و با یک گاز بعد از راهافتادن از جلوی گلفروشی همه گلهای ماشین ریخته بود، خب این موضوع بامزه بود و به کسی هم توهین یا بیاحترامی نمیشد؛ سعی کردیم نقاط مثبت خانوادهها را بگوییم.
کارهای دیگری هم انجام میدادیم. اگر خانوادههایی بودند که هنوز به شکل سنتی فکر میکنند و به همسرشان اجازه فعالیت اجتماعی را نمیدهند، سعی کردیم در برنامه بیان کنیم که الان زن و مرد با هم کار میکنند و پول درمیآورند. از این کارها هم انجام دادیم و اگر بخواهم مثال بزنم، از این موارد زیاد است.
بعد از پیشنهاد اجرای این برنامه، چون برنامه برای بچهها بود و بالاخره مهم است که کسی که این کار را انجام میدهد، اطلاعات زیادی هم داشته باشد مطالعه داشتید یا اینکه با کسی که کار کودک کرده است مشورت کردید؟
من یک دختر 11 ساله دارم که او هم همه این مراحل را طی کرده است. من با شببیداری، دلدرد، سرماخوردگی و واکسنزدن بچه آشنا هستم. خیلی از این خانوادهها که در برنامه شرکت میکنند، در خاطراتشان میگویند دختر ما تب شدید داشته و ما نمیدانستیم چه کاری انجام دهیم و برای همین به مادرمان زنگ میزدیم. این اتفاقات برای خود من هم افتاده، درنتیجه با مسائل بچهها غریبه نیستم. البته مطالعه هم دارم و روانشناسی کودک هم خیلی برای این برنامه مهم است. وقتی در رسانه ملی یک مانیفستی صادر میکنید باید یک پشتوانه علمی داشته باشید، نباید اینطور باشد که من بخواهم تجربیات شخصی خودم را بهعنوان یک نگاه علمی به مردم عرضه کنم، چون کار درستی نیست و نمیتوان اثبات کرد. پشت برنامه ما کارشناسی محکمی وجود دارد و همه این اتفاقاتی که درکنار هم قرار میگیرد باعث این مساله میشود که مردم هم دوستش داشته باشند.
درمورد طراحی برنامه صحبت کردیم، بالاخره ساختار برنامه طوری است که بچهها نگاه میکنند، طراحی اولیه برای تولید این برنامه چه چیزی بود؟ اینکه چه طراحیای داشته باشید که مردم برنامه را دوست داشته باشند و مورداقبال واقع شود؟
برنامه ما برای مردم است، برای همین از اول سعی کردیم چهره یا ورزشکار معروف به برنامه نیاید، اگر هم قرار است این اتفاق بیفتد با شرایط خاصی باشد. قهرمان برنامه ما مردم هستند، مردمی که میتوانند همسایه من و شما هم باشند. سعی کردم با آنها ارتباط برقرار کنم و همه آن همذاتپنداریهایی که میتوان با یک خانواده جوان داشت را داشته باشم. سعی کردم از مردمی هم که برای تماشای برنامه میآیند، استفاده کنم و همه اینها چیزهایی است که مخاطب را جذب میکند. مخاطب ما هم این شعور را دارد که هدف برنامه را بفهمد. مثلا انتقادی بود که میگفتند بازیها را نمیتوان انجام داد اما چند نمونه آمدند و بازیها را انجام دادند که قابلاثبات باشد که میشود. این اتفاقاتی را که گفتم اگر کنار هم بگذاریم، یک طراحی و زمانبندی دارد که در کنار هم به «کودکشو» تبدیل میشود.
استحکام خانواده یکی از اهداف مهم این برنامه تعریف شده است و طبیعتا مخاطبان چنین برنامهای بزرگسالان هستند. پس برنامهای تولید شد که نقش اصلی آن را کودکان ایفا میکنند تا بزرگترها آموزش ببینند. اتفاقی که اینجا شکل میگیرد اینکه بچههای حاضر در برنامه تبدیل به مدلها و حتی بازیچه اهداف یک اجرای نمایشی شوند. چقدر نسبت به این مساله حساسیت داشتید که کودکشو از این جهت تاثیرات منفی بر کودکان نداشته باشد.
به هرحال همه این برنامهها و آیتمها از لحاظ روانشناسی کودک طراحی شده بود و استانداردهای لازم را داشت. اما نکته مهم چیز دیگری است، ما در این برنامه خواستیم به خانوادهها خیلی از مسائل را یادآوری کنیم مثلا در برنامه از خانوادهها میخواستیم تا برای ما آواز بخوانند و هدف این بود که لالاییهای قدیم را زنده کنیم؛ این هم از مواردی بود که میخواستیم یاد بدهیم، اما میدیدیم که پدر و مادرها ترانهای از فلان خواننده موسیقی پاپ را میخواندند. نمیخواهم بگویم این ایراد بود که چرا موسیقی پاپ میخوانند ولی این سوال پیش میآید که آیا شما بهعنوان پدر و مادر فکر میکنید این شکل ترانه مناسب ذائقه بچههاست؟ بالاخره ما پدر و مادرها هستیم که میتوانیم به بچه بگوییم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. بچه نمیتواند ذائقهاش را تغییر دهد و ما او را شکل میدهیم. هر آیتمی که تدارک دیده شد، سعی کردیم در راستای اهدافی باشد که برنامه دارد و بچهها آسیبی نبینند. یادم میآید دریک قسمت یک خانواده آمده بود و بچه نمیتوانست ماهی بگیرد و شروع کرد به گریهکردن. همان زمان به همه کسانی که بودند، گفتم این بچه باید بازی کند و نباید به او فشار آورد. سعی میکنیم همه این مسائل را در برنامه لحاظ کنیم که بچه دچار اضطراب و ناراحتی نشود.
«کودک شو»، در طراحی آیتمها و حتی بازیها، قالبی از پدر و مادر و تربیت را برای بچهها شکل میداد که با دنیای واقعی خیلی از پدر و مادرهای ایرانی فاصله داشت. طبیعی است که خیلی از بچهها با الگوهای متفاوتی در جامعه و شهرهای مختلف ایران تربیت میشوند که با این الگوی تربیتی برنامه شما متفاوت است. چقدر نسبت به این مساله و نوع تربیتهای متفاوت بین بخشهای مختلف جامعه تحقیق و پژوهش شده بود و آیا در فصلهای بعدی این مساله را هم لحاظ میکنید؟
در طراحی خیلی سعی کردیم که بتوانیم برنامه را در شرق، غرب، شمال و جنوب کشور هم اجرا کنیم اما امکانات عملیاتی و اجرایی آن وجود ندارد و دچار هزینه میشویم و اینکه خانوادهای هم بخواهد از راه دور بیاید برایش هزینه دارد، به همین دلیل بحث رایدادن را گذاشتیم که اگر نمیتوانند حضور فیزیکی در برنامه داشته باشند، رای بدهند. برای همین چهار خانواده را در هفته معرفی میکنیم که یکی با آرای مردمی برنده میشود و بخشی هم تلاش خودشان است.
ما برای اینکه به شهرهای دیگر برویم هم فکر کرده بودیم حتی خواستیم اتوبوس «کودکشو» طراحی کنیم که بتوانیم به جاهای دیگر هم برویم اما خیلی سخت است و عملا امکانپذیر نبود و همه به خاطر هزینه است. به خاطر همین هزینهها فعلا ساخت فصل سوم «کودکشو» دچار اما و اگر است.
در مصاحبهای درمورد خطقرمزها صحبت کردید که نمیتوانید در مورد یکسری موضوعات اجتماعی صحبت کنید، فکر میکنید لازم است در برنامهای که برای بچهها ساخته میشود در مورد موضوعات اجتماعی هم صحبت شود؟
ببینید، نکته مهم این است که برنامه نمیتواند خنثی باشد، وقتی پوشک و شیرخشک نایاب میشود ما نمیتوانیم در موردش حرف نزنیم یا وقتی قیمت ملک بیرویه بالا میرود تاثیر مستقیم روی خانواده جوانی دارد که در برنامه ما آمدهاند. اما اینها را هم بگویم که من آدم سیاسی نیستم و هیچ فعالیت و پست سیاسی ندارم اما سعی میکنم در مورد موضوعات اجتماعی در حد توان و شعور خودم اظهارنظر کنم اما همه این مسائل هم نباید بهگونهای باشد که برنامه خراب شود، من هم در این کشور زندگی میکنم و نمیتوانم بیتفاوت باشم نسبت به فشاری که به دیگران میآید، چون این فشارها به من هم وارد میشود، درست است که فرق دارد اما باز هم گرفتار سختیهایی میشویم. من دوست دارم برنامه پویا داشته باشیم و پدر و مادرها با هم راحت باشند. تنها برنامهای هستیم که دست همدیگر را میگیرند و با هم دعوا میکنند؛ تمرین و مشارکت دارند، این جذابتر از این است که برنامه را به سمتوسوی سیاسی ببریم. ما میخواهیم مخاطب برنامه را با جان و دل ببیند و بیشتر مخاطبان ما خانوادهها هستند.
کدام برنامه در این دو فصل، خیلی به دلتان نشسته و در ذهنتان باقی مانده است؟
برنامه نیمه شعبان امسال بود که سههزار کودکشویی از برنامه قبل آمده بودند و من را به یک استیج دیگری برده بودند. همهچیز برایم غریبه بود و آن برنامه کمی برایم سخت بود و خیلی فشار روی من داشت، انگار از خانه خودت بیرون آمده باشی و در خانه دیگری بخواهی برنامه اجرا کنی.
یکی از انتقاداتی که خیلی از مجریهای صداوسیما در این چند وقت اخیر داشتهاند، به بازیگرانی است که برای اجرا به تلویزیون میآیند، شما بهعنوان کسی که بالاخره کار اصلیتان بازیگری است و الان اجرا هم دارید، نظرتان درمورد این موضوع چیست؟
به نظرم هر آنچه در حوزه صدا و تصویر وجود دارد، هرکسی که توانایی دارد، میتواند انجام دهد؛ آغوش هنر آنقدر باز است که هرکسی احساس کند که باید بنویسد، مینویسد؛ در بقیه حوزهها هم همینطور است. هنر بسیار فراتر از ذهن و صنعت است، پس این دلیل نمیشود؛ همان کسانی هم که این حرفها را میگویند، میتوانند بیایند در حوزه سینما و تلویزیون و… بازی کنند؛ این خطکشیها را اصلا قبول ندارم.
یک حرفی که میزنند در مورد دستمزدهاست. میگویند ما با اینکه دستمزدمان کمتر است اما باز تهیهکننده به سراغ بازیگری میرود که دستمزد بیشتری میگیرد؟
نه دستمزدها اصلا آنقدر نجومی نیست، ما هم براساس عرف تلویزیون میگیریم. واقعا دستمزد خود من آنقدر زیاد نبوده درمقابل وقتی که میگذارم. اگر همان زمان را برای بازیگری بگذارم مطمئنا پول بیشتری درمیآورم.
برخی معتقدند یکسری از آیتمهای «کودکشو»، شبیه به خندوانه است، آیا نگاهی به آن برنامه داشتید تا بتوانید جذابیت برنامه را برای مخاطب بیشتر کنید؟
نه چون با بچهها سر و کار داریم سعی کردیم یک گروه پشتصحنهای داشته باشیم که بتوانیم از همه این اتفاقات بچهها فیلمبرداری کنیم. نگاه ما درخصوص مثلا آیتم پشتصحنه به آن برنامه نبود.
آرزویتان برای بچهها چیست؟
دلم میخواهد و آرزو دارم بچهها در استرس و اضطراب نباشند. ایران همیشه در صلح باشد و همه بچهها بتوانند تحصیل کنند و از حداقل امکانات بهرهمند شوند، چون نسل بعدی ما هستند و باید سرزمینمان را به دست کسانی بدهیم که در آرامش بزرگ شده باشند.
ابوذر پورمحمدی/ تهیهکننده
سرنوشت فصل سوم «کودکشو»
فصل سوم کودکشو صددرصد ساخته میشود و تغییرات زیادی خواهد داشت؛ از آیتمها تا کارگردانی و دکور و همه اینها برای این است که برنامه ارتقا پیدا کند، ما نظرات همه بینندگان و منتقدان را جمع کردیم تا فصل سوم بهتر از فصل اول باشد. همانطور که فصل دوم نسبت به فصل اول خیلی بهتر بود.
برای ساخت فصل اول پیش خیلی از کارشناسان حوزه کودک رفتیم. حتی سراغ ایرج طهماسب برنامهساز کودک هم رفتیم و ایشان با کمال تواضع چند قسمت از برنامه را دیدند و مفصل با هم صحبت کردیم و راهنماییهای خوبی داشتند. از همه مهمتر مردم هستند که کار را میبینند و همیشه بهترین نظرات را میدهند. برای ساخت این برنامه از تجربیات موفق برنامههای دیگر در دنیا هم الگوبرداری کردیم.
قطعا من تهیهکننده هم نسبت به خودم و کارم انتقاد دارم. باید بدونتعارف بگویم اگر برآورد برنامه کم بوده است به شخصه از مردم عذرخواهی میکنم. به هرحال، نسبت به هر برنامهای انتقاد وجود دارد و نمیتوانیم نظر همه را جلب کنیم. این شکل برنامهسازی برای تلویزیون واقعا سنگین است، درطول یک روز فقط میتوانستیم یک برنامه را ضبط کنیم، آن برنامه هم که ضبط میشود عقبهای دارد از انتخاب خانواده تا جمعکردن 300 تماشاچی.
کودکشو تنها برنامه تلویزیونی است که در آن خانواده با بچه شیرخوارهشان حاضر میشود. ما اصلا هیچ محدودیتی نداریم. باید برنامه جوری ساخته شود که طبق نظر کارشناسان بچههایی که حاضرند، احساس رقابت نکنند. باید احساس کنند که درحال بازی هستند و همین کار را سخت میکند. مثلا فرض کنید اینکه پژمان بازغی به پدر و مادر میگوید اجازه هست که من فرزند شما را بغل کنم یا ببوسم، همه اینها با نظر کارشناس است. تا بچه همه این مسائل را یاد بگیرد و نکات مهمی است. اجرا در فصل سوم هم با آقای بازغی خواهد بود. هزینههای برنامه هم شبکه گفته به عهده تهیهکننده باید باشد و این کار را سخت میکند چون پیدا کردن اسپانسر سخت است. بعضی وقتها اسپانسر نظراتی میدهد که ما نمیتوانیم آن را انجام بدهیم. همه سعی و تلاشمان بر این است که بعد از اتمام ماه صفر و آغاز ولادت پیامبر در 17 ربیعالاول پخش فصل سوم «کودکشو» را شروع کنیم.
منبع: تسنیم
ارسال دیدگاه