قتل مرد پولدار در آبسرد دماوند / اعتراف تلخ 2 نوجوان

سه پسر که مرد میانسال را کشتند و جنازه اش را به آتش کشیدند دیروز حرف های ضد و نقیضی را در دادگاه مطرح کردند.

به گزارش کودک پرس ، در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی Judge بابایی برگزار شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی گفت:عزیز و محمد ۱۷ ساله با همدستی نظیر ۲۱ ساله متهم هستند اردیبهشت ماه سال ۹۶ یک مرد ۵۰ ساله به نام غلامرضا را در روستای آبسرد دماوند کشتند وجنازه اش را به آتش کشیدند. متهمان که به اردوگاه افاغنه در ورامین گریخته بودند تا به کابل فرار Escape کنند ردیابی و بازداشت شدند و به قتل Murder مرد میانسال اعتراف کردند. متهمان انگیزه قتل را سرقت Stealing علام کردند. اکنون با توجه به مدرک های موجود در پرونده برای عزیز و نظیر به اتهام مشارکت در قتل و برای محمد به اتهام معاونت در این جنایت Crime اشد مجازات می خواهم.

 

سپس اولیای دم در جایگاه ویژه ای دادند و برای متهمان حکم قصاص خواستند .

سپس عزیز ۱۷ ساله که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود روبه روی قضات ایستاد و گفت :من به همراه محمد به عنوان کارگر در یک ساختمان کار می کردیم .نظیر هم دوست صمیمی ما .بود. آن روز نظیر به اتاق ما آمد و پیشنهاد داد تا با هم حشیش بکشیم. او از ما خواست تا به او در کشتن Killing غلامرضا کمک کنیم.نظیر با حرف هایش ما را تحریک کرد.او می گفت مدتی قبل غلامرضا او را ازار داده است. من و محمد که نوجوان هستیم تحت تاثیر حرف های نظیر قرار گرفتیم .

 

وی ادامه داد: ما غلامرضا را به بهانه ای به باغی در پایین محله استراحتگاه مان کشاندیم .سپس در فرصتی مناسب من و نظیر او را با چاقو زدیم. محمد نیز بند کفشش را دور گردن غلامرضا انداخت تا او را خفه کند.ما بعد از قتل هزار تومان پول نقدی را که غلامرضا در جیب داشت برداشتیم. می‌خواستیم با ماشین مدل بالای او فرار کنیم اما چون خودرو اتوماتیک بود نتوانستیم آن را روشن کنیم .ما با یکی از دوستانمان تماس گرفتیم و او گفت برای خلاص شدن از جنازه بهتر است ان را به اتش بکشیم. ما روی جنازه هیزم ریختیم و آن را با فندکی به آتش کشیدیم.

 

سپس نظیر به اتهام مشارکت در قتل به دفاع پرداخت. وی گفت: عزیز و محمد از قبل غلامرضا را می‌شناختند و می‌دانستندمرد پولداری است.آنها با انگیزه سرقت نقشه قتل را کشیدند اما حالا به دروغ می‌گویند من با حرف هایم آنها را اغفال کرده ام.من قبول دارم چند ضربه چاقو به غلامرضا زدم و در آتش زدن جنازه به دوستانم کمک کردم.

 

وقتی نوبت دفاع محمد رسید حرف های عزیز را تایید کرد و گفت: من و عزیزبه خاطر نظیر به این ماجرا وارد شدیم .نظیر حرف هایی زد که مجبور شدیم او را همراهی کنیم. او می گفت چون غلامرضا قبلا او را آزار داده مستحق مرگ است.

 

وی ادامه داد: من آن روز چاقویی در دست نداشتم. عزیز و نظیر پیرمرد را با چاقو کشتند. من فقط بند کفشم را دور گردنش پیچیدم.

سپس وکیل متهمان به دفاع پرداخت و برای دو متهم نوجوان خواست تا طبق ماده ۹۱ قانون Law مجازات اسلامی امتیازی ویژه برای محکومان زیر ۱۸ سال قائل شده است با آنها برخورد شود.

در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور را صادر کند