به گزارش کودک پرس ، این پرونده از روز ۱۵ خرداد سال ۹۴ و زمانی گشوده شد که والدین پسری ششساله به نام علیاصغر که ساکن شهرستان کوار هستند، نزد کارآگاهان پلیس استان فارس رفتند و گفتند پسرشان گم شده است. مادر این کودک توضیح داد: پسرم اول برای خرید نان از خانه بیرون رفت و بعد گفت در کوچه بازی میکند. بعد از مدتی در حالیکه نگران او شده بودم به کوچه سر زدم اما خبری از او نبود. هرچه دنبالش گشتم فایدهای نداشت و در نهایت تصمیم گرفتیم پلیس را مطلع کنیم».
کارآگاهان همان زمان تحقیقات گستردهای را آغاز کردند و ابتدا به محل سکونت این خانواده رفتند اما از آنجا سرنخی به دست نیاوردند به همین دلیل فرضیه ربودهشدن علیاصغر ر ا مطرح کردند. آنها در جریان تحقیقات خود فهمیدند پدر علیاصغر با چند نفر اختلاف داشت؛ به همین دلیل تجسسها را روی این افراد متمرکز کردند ولی مدرکی علیه هیچیک از این افراد به دست نیامد و مشخص شد آنها در این ماجرا نقشی ندارند.
تحقیقات در حالی ادامه داشت که هیچ تماسی نیز مبنی بر آدمربایی با خانواده علیاصغر گرفته نشده بود. در همین اثنا اهالی محل سکونت این خانواده به پلیس گفتند چندروزی است زن و مردی را میبینند که سوار بر خودرو به محل میآیند و بعد آنجا را ترک میکنند.
پلیس که این رفتار را مشکوک میدانست، شاخه دیگری از تحقیقات را پی گرفت و توانست زن و شوهر جوان را شناسایی کند اما مشخص شد آنها ارتباطی با آدمربایی ندارند.
هرچه زمان میگذشت، احتمال زندهپیداشدن علیاصغر کمتر میشد به همین دلیل والدین او عکس این پسربچه را در شبکههای اجتماعی منتشر و از مردم درخواست کمک کردند. پس از آن فردی با پدر این کودک تماس گرفت و گفت پسربچه را ربوده و برای آزادیاش پول میخواهد.
پدر علیاصغر بلافاصله پلیس را در جریان قرار داد اما مأموران وقتی این مظنون را شناسایی و بازداشت کردند، فهمیدند او از ماجرای گمشدن پسرک اطلاعی ندارد و با دیدن عکس او و اطلاع از سرگذشتش تصمیم گرفته از خانواده او اخاذی کند.
بهاینترتیب بار دیگر تحقیقات به بنبست رسید تا اینکه بعد از گذشت حدود پنج ماه از مفقودشدن علیاصغر یکی از دوستان او سرنخی مهم را در اختیار پلیس قرار داد. او گفت: «ما سه نفر بودیم و داشتیم در کوچه بازی میکردیم. مردی که قبلا هم او را دیده بودیم، سراغمان آمد و گوشی موبایلش را به علیاصغر داد تا با آن بازی کند. بعد به من و دوست دیگرم گفت میخواهد برایمان موتور گازی بخرد به همین دلیل از ما خواست دوچرخههایمان را به خانه ببریم. من که خیلی ذوق کرده بودم سریع رفتم و برگشتم اما آن مرد گفت چرا اینقدر زود آمدی؛ برو و دوباره دوچرخهات را بیاور.
من هم به حرفش گوش کردم اما دفعه بعد که به خانه برگشتم، دیدم آن مرد سوار ماشینش شده بود و داشت میرفت اما ندیدم علیاصغر هم همراهش باشد».مأموران بعد از دریافت این اطلاعات توانستند جوان مظنون را شناسایی کنند. او که ابتدا ادعا میکرد از ماجرای گمشدن علیاصغر بیاطلاع است، وقتی در برابر دوستان این پسر قرار گرفت، بهناچار اعتراف کرد پسرک را فریب داده و ربوده است. او گفت علیاصغر را به مردی در شهرستانی دیگر تحویل دادم. اینگونه بود که مظنون بعدی بازداشت شد. او هم ابتدا سعی داشت خودش را بیگناه معرفی کند اما مدارک زیادی علیهاو به دست آمده بود و این مرد در نهایت مجبور شد اعتراف کند علیاصغر را کشته و جسدش را در چاه انداخته است.
مأموران در گام بعدی به چاه موردنظر رفتند و استخوانهای پسرک را یافتند. در این میان متهم هر دفعه درباره علت و چگونگی قتل ادعایی تازه مطرح میکرد. در نهایت قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه او به جرم قتل عمدی صادر و این مرد بعد از محاکمه در دادگاه کیفری استان فارس با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. متهم به رأی دادگاه اعتراض کرد و این پرونده در دیوان عالی کشور مورد بررسی دوباره قرار گرفت تا اینکه چند روز پیش حکم صادره تأیید شد و بهاینترتیب متهم در فهرست مرگ قرار گرفت.
منبع: رکنا
ارسال دیدگاه