غربت «قصه» و «قصه‌گویی» در فضای جامعه امروزی

به گزارش کودک پرس ، «علی خانجانی»، مؤسس و مدیر پیشین مرکز پژوهش و ترویج قصه‌ها و افسانه‌های ایرانی است و مدتی را هم به عنوان مشاور مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت داشته اشت. او از نویسندگان و پژوهشگرانی است که بخش اعظم تلاش خود را در ترویج قصه و قصه‌گویی و قصه‌خوانی متمرکز کرده و اعتقاد دارد قصه محل مهمی برای انتقال ارزش‌های فرهنگ و هویت بومی ما به کودکان است. به بهانه روز جهانی کودک با این پژوهشگر گفت‌وگویی داشتیم که در آن به برخی از جوانب فعالیت‌های مرتبط با کودکان در زمینه قصه‌گویی پرداخته شده است.

در تقویمها روزی را به کودکان اختصاص داده‌اند، ولی عموماً نیازسنجی مناسبی برای کودکان در طول سال صورت نمی‌گیرد و روز جهانی کودک هم عموماً به انجام اموری فانتزی و نمایشی می‌گذرد و تقریبا اهمیت این موضوع فراموش می‌شود تا سال بعد و روز کودکی دیگر! شاید برای تاثیرگذاری فعالیت‌های این روزها و رواج آنها در طول سال اولا باید پرسید که اساسا کودکان از ما چه می‌خواهند و چرا باید روزی برای آنها اختصاص داده شود؟

خواسته‌ها و نیازهای کودکان محدود به روز جهانی کودک نبوده و نیست و علت اصلی نامگذاری روزی به نام کودک در واقع جلب توجه جهانیان به کسانی است که به دو دلیل عمده باید مورد توجه قرار گیرند؛ یکی به جهت ناتوانی در بروز خواسته‌ها و نیازمندی‌های خود و دیگر، به دلیل رسالت و مأموریتهایی که کودکان در آینده باید انجام بدهند.

عمده نیازهای کودکان تحت عنوان «حقوق کودک» در پنجاه و چهار ماده در پیمان نامۀ کنوانسیون حقوق کودک درج شده و به تصویب رسیده است. اما گاه در دنیای امروز و با گذشت نزدیک به شصت سال از تصویب حقوق کودک، شاهد برخوردها و اتفاقاتی هستیم که دل هر انسان علاقه‌مند به کودک را می‌آزارد. از جملۀ این برخوردها باید به استفادۀ ابزاری از کودک در فعالیتهای تبلیغاتی اشاره کرد که در خوشبینانه‌ترین حالت، از روی غفلت صورت می‌گیرد و کودکان نه به خاطر خود، بلکه به جهت جذابیت گفتار، لطافت رفتار و یا نقشی که در انگیزش رحم و شفقت دارند، بی آن که ارتباط مستقیمی با موضوع مورد نظر داشته باشند، مورد توجه سوداگران قرار می‌گیرند. نوع دیگر این قبیل استفاده‌ها، جایگزین کردن دختران خردسال در گونه‌ای از تبلیغات است که ممنوعیت نشان دادن زنان وجود دارد.

نقش قصه‌گویی در شکل‌گیری شخصیت و هویت کودکان چیست؟

قصه‌گویی اقدامی است که صرف نظر از محتوا نیز می‌تواند در شکل‌گیری شخصیت کودکان نقش داشته باشد. وقتی که شما تصمیم می‌گیرید برای کودکی قصه بگویید، در واقع به او می‌فهمانید که تو برای من آن قدر مهم هستی که من بخشی از وقتم را برای گفتن قصه به تو اختصاص دهم. قصه گفتن بویژه اگر از طرف مادر باشد، کمک بسیاری به ایجاد صمیمیت بیشتر بین آنها کرده و کودک که با چهرۀ مادر به عللی چون مشغله‌های بیرونی و فعالیت‌های مرتبط با خانه‌داری کمتر رو به رو می‌شود، این فرصت را پیدا می‌کند که در یک فرصت چند دقیقه‌ای با خیالی راحت چشم در چشم مادر بدوزد و به یکی از حقوق مسلّم خود دست پیدا کند.

گاه در دنیای امروز و با گذشت نزدیک به شصت سال از تصویب حقوق کودک، شاهد استفادۀ ابزاری از کودک در فعالیتهای تبلیغاتی هستیم و کودکان نه به خاطر خود، بلکه به جهت جذابیت گفتار، لطافت رفتار و یا نقشی که در انگیزش رحم و شفقت دارند، بی آن که ارتباط مستقیمی با موضوع مورد نظر داشته باشند، مورد توجه سوداگران قرار می‌گیرند.

افزون بر این، محتوای قصه‌گویی یا همان «قصه»، سرشار از حوادث و اتفاقاتی است که تصویری از زندگی و رویارویی افراد با مسائل و موضوعات زندگی و چگونگی برخورد شخصیت‌های قصه با آنها را بیان می‌کند و کودک ضمن همذات‌پنداری با قهرمان قصه، خود را در کامیابی‌های آنها سهیم می‌داند و در کنار لذت بردن از قصه و اوقات خوشی که در کنار مادر دارد، درس زندگی می‌آموزد.

بچه‌هایی که از نعمت مادران قصه‌گو برخوردارند و یا کلاً به قصه و محافل قصه‌گویی دسترسی دارند، در مقایسه با کودکانی که از این نعمت محرومند، رفتاری پخته‌تر دارند و در روابط اجتماعی هوشمندانه‌تر و موفق‌تر عمل می‌کنند. آنها به واسطۀ دایرۀ واژگان وسیعی که به برکت شنیدن قصه برایشان ایجاد می‌شود، اصلی‌ترین ابزار ارتباط یعنی کلمه را در اختیار می‌گیرند و در ارتباط کلامی با هم‌نوعان و اعلام خواسته‌ها و نیازهای خود کمتر دچار مشکل می‌شوند.

جایگاه قصه‌گویی در مطبوعات و رسانه های کشور را چطور ارزیابی می‌کنید و چه نقدهایی به آن وارد است؟

قصه‌گویی در مطبوعات و رسانه‌های کشور به لحاظ کیفی متأسفانه جایگاه مطلوبی ندارد، چون مادۀ اصلی آن یعنی «قصه» علی‌رغم جایگاهی که قصه در فرهنگ دینی و ملی ما دارد، از تعابیری است که در مطبوعات و رسانه‌ها با کم‌وجهی و بی مهری مواجه است. برای اثبات این ادعا از شما خواهش می‌کنم که برای مدتی به کاربرد واژۀ قصه در محاورۀ افراد با یکدیگر دقت کنید. در اکثر قریب به اتفاق گفتگوهای روزمره کلمۀ «قصه» به معنای دروغ، یاوه، خیالبافی، رویاپردازی و سخن بی‌ارزش و کم‌اهمیت به کار برده می‌شود. در بسیاری از سریالها و برنامه‌های نمایشی رادیو و نیز روزنامه‌ها شاهد برخوردهای مشابه هستیم. در چنین اوضاعی وقتی از قصه‌گویی یاد می‌کنیم ذهن افراد ناخواسته و به جهت کثرت استعمال به سمت یک فعالیت صرفاً تفننی و غیرضروری کشیده می‌شود و من نمونه‌های فراوانی سراغ دارم از برخوردهایی که برپایی جشنواره‌های قصه‌گویی را با نگاهی ناباورانه نگریسته‌اند و با عباراتی چون «قصه دیگه چیه که جشنواره‌ش چی باشه!» از آن استقبال کرده‌اند.

حال آنکه قصه و قصه‌گویی یک سنت الهی است و بیش از نیمی از سوره‌های قرآنی حاوی نکات داستانی است و خداوند سبحان به دفعات از خود به عنوان قصه‌گو یاد می‌کند و عبرت‌آموزی از قصه‌ها را به بندگان خود سفارش می‌کند. در فرهنگ ملی و باستانی ما نیز قصه‌گویی جایگاه ارزشمندی در بسیاری از آیینها داشته و شیوه‌های مختلف آن محملی برای حمل ارزشهای حماسی هر نسل به نسلهای بعد از خود بوده است.

 

 

به لحاظ کمّی و پوشش خبری رویدادهای مرتبط با قصه‌گویی، بستگی به این دارد که برپاکنندگان توان مالی داشته باشند یا نه! یعنی بسته به این است که متولیان قصه‌گویی چه سهمی را برای پوشش خبری اقداماتشان هزینه کرده باشند. به عنوان کسی که سالها شاهد برپایی جشنواره‌های قصه‌گویی بوده‌ام می‌توانم به جرأت اعلام کنم که تلاش برای جلب رسانه‌ها و پوشش خبری برنامه از دغدغه‌های جدی مسئولان چنین جشنواره‌هایی بوده و در کنار تنگدستیهای مالی همیشه به این مهم پرداخته‌اند. هر چند که این وضعیت تاکنون راضی‌کننده نبوده، ولی در جشنواره امسال در این خصوص شاهد اتفاقات نسبتاً خوبی هستیم که امیدوارم ادامه پیدا کند.

یکی از مسائل فرهنگی ما بحران هویت است که باید از کودکی مورد توجه والدین قرار بگیرد، به نظر شما وظایف والدین در هویت‌بخشی به کودکان چیست؟

والدین اصلی‌ترین، مؤثرترین و پذیرفته‌ترین معلمان کودک خود هستند. جزئی‌ترین رفتار و کردار والدین با دقت از طرف کودکان دنبال می‌شود و به جهت علاقه‌مندی کودک به آنهاها، خیلی زود الگو و سرمشق می‌شود. در چنین شرایطی رفتار حساب شده با کودک، در شکل‌گیری شخصیت و هویت دادن به او از اهمیت فراوانی برخوردار است. هویت دادن به کودک یعنی باور کردن او با عنایت به شناختی منطقی و روانشناسانه. یعنی این که به کودک بفهمانیم که عضوی است از خانواده که رأی و نظرش در بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

هویت‌بخشی به کودک گاهی در وقت‌گذاری‌هایی که برای او انجام می‌دهیم، معنا پیدا می‌کند. وقتی که او از دوستانش می‌گوید؛ وقتی که خواسته‌هایش را بر زبان می‌آورد و قتی که ما را به کمک می‌خواند همه و همه مستلزم رفتاری دقیق و حساب شده است که به کودک بفهمانیم خود و خواسته‌هایش را دوست داریم.

مایۀ تأسف بسیار است برای ایرانیان مسلمانی که در فرهنگ دینی و ملی خود بارها به قصه‌گویی سفارش شده و از نظر دسترسی به منابع داستانی یکی از غنی‌ترین مردمان جهان هستند، ولی هنوز در تقویم ملی خود روزی را به نام «روز ملی قصه‌گویی» ثبت نکرده‌اند و از این حیث یک عقب‌افتادگی بسیار زیاد نسبت به کشورهای صنعتی و پیشرفته دارند.

گاهی ممکن است غفلت از اثرات یک رفتار، هویت و شخصیت کودک را در معرض آسیب قرار دهد. برای روشنتر شدن موضوع مثالی می‌زنم. رفتار دو مادر را در نظر بگیرید که در یک شرایط نسبتاً نزدیک از نظر تواناییهای مالی قصد مسافرت دارند. مادر اول کودک خردسال خود را برای صرفه‌جویی در انجام هزینه‌ها روی پای خود نشانده و کرایۀ یک نفر را می‌پردازد و مادر دوم برای کودک خود هزینه می‌کند و او را به عنوان یک نفر، روی صندلی می‌نشاند. در این رفتار، کدام یک سود می‌برند؟ بدون شک باید گفت مادری که به هویت کودک خردسال خود می‌اندیشد و او را روی صندلی می‌نشاند، در حقیقت با پرداخت کرایه برای هویت‌بخشی و تشخص او سرمایه‌گذاری می‌کند و شک نکنید که فرزندان با شخصیت و دارای هویت مستقل در تعاملات اجتماعی کمتر آسیب می‌بینند و هزینه‌های کمتری در قیاس با افراد آسیب دیده بر خانواده تحمیل می‌کنند.

نقش رسانه‌ها و فضای مجازی را در ایجاد فاصله بین کودک و والدین چطور ارزیابی می‌کنید؟

رسانه و فضای مجازی اگر از طرف والدین به طور خاص و اولیای تربیتی به طور عام شناخته نشود، به سرعت و بیشتر از حد می‌تواند فاصله ایجاد کند، ولی اینها مثل هر ابزار دیگری از فن‌آوریهای نوین کارکردی دوسویه دارند. به اعتقاد من باید والدین نگاهی مهربانانه‌تر به فضای مجازی مورد علاقۀ کودکان خود داشته باشند. بسیاری از برنامه‌ها و بازیهای آنلاین در بالابردن سرعت تصمیم‌گیری بچه‌ها نقش دارند. بسیاری از آنها کودکان را با مسائل و موضوعات مشترک آشنا کرده و آنها را برای حضور در دنیای فردا آماده می‌کند. اگر برنامه‌های فراغتی و تفریحی خانواده با حضور و مشارکت تمامی اعضا طراحی شود، نباید نگران این فاصله و جدایی باشیم. انجام فعالیتهای مشترک و بازی‌های مجازی با فرزندان یکی از راههای مؤثر در دنیای فرزندان بوده و این توجه می‌تواند با احترام از طرف فرزندان پاسخ داده شود.

نقش نهادهای فرهنگی و فرهنگسراها و کنشگران فرهنگی را در ترویج قصه‌گویی و قصه‌خوانی برای کودکان به منظور آموزش رفتارهای صحیح شهروندی چطور دیده‌اید؟

خوشبختانه خاطرات خوبی از همکاری فرهنگسراها در ترویج فرهنگ قصه‌گویی دارم و هیچوقت مشارکت چهل و پنج فرهنگسرای شهر تهران را در آموزش قصه‌گویی به شش هزار مادر را از یاد نمی‌برم. حرکتی زیبا و ارزشمند که منتج به یک حرکت سراسری در شهر مشهد و چند شهر دیگر شد و امیدوارم که همچنان ادامه یابد. فعالیتهایی در حوزۀ آموزش مهارتهای اجتماعی توسط بعضی از فرهنگسراها دنبال می‌شود که جای تقدیر و تشکر دارد.

به نظر شما چه موانع و کمبودهایی در زمینه رواج قصه و قصه‌گویی در فرهنگ ما و برای کودکان ایرانی وجود دارد؟

مایۀ تأسف بسیار است برای ایرانیان مسلمانی که در فرهنگ دینی و ملی خود بارها به قصه‌گویی سفارش شده و از نظر دسترسی به منابع داستانی یکی از غنی‌ترین مردمان جهان هستند، ولی هنوز در تقویم ملی خود روزی را به نام «روز ملی قصه‌گویی» ثبت نکرده‌اند و از این حیث یک عقب‌افتادگی بسیار زیاد نسبت به کشورهای صنعتی و پیشرفته دارند. دردآور است که از دیار «شهرزاد» باشیم و یکی از قطبهای قصه‌گویی جهان، اما سهمی بسیار ناچیز در مؤسسه گوتینگتن که چهارصد هزار روایت از قصه‌های جهان را در خود جا داده است، داشته باشیم.

جا دارد که شورای فرهنگ عمومی در اقدامی سریع نسبت به این مهم وارد عمل شود و با در نظر گرفتن روزی مناسب چون اول دیماه (دیگان) به عنوان روز ملی قصه‌گویی راه را برای ورود قصه‌ها و ارزشهای رفتاری آنها به محافل بین المللی باز کند و به واسطۀ قصه شکوه و عظمت فرهنگ ایرانی اسلامی را به جانیان بشناساند.