عدم درک و شناخت نیازهای کودکان بر ضعف بازار کتاب افزوده است

به گزارش کودک پرس ، فریبا کلهر (نویسنده) درباره ی آخرین داستان‌ها و رمان‌هایش گفت: یک رمان بزرگسال آماده انتشار دارم که در حال بازبینی نهایی آن هستم تا نظراتی که از دوستان گرفته‌ام را روی آن اعمال کنم. در حوزه کودک و نوجوان هم کارهای بسیاری در دست دارم. ازجمله یک مجموعه داستان را که شامل ۱۵ قصه است برای نشر هوپا آماده کرده ام. نام فرعی این قصه‌ها «قصه‌های خبیثانه» و نام اصلی آن «قصه‌های شیرین شده» است. همچنین در حال نگارش یک رمان نوجوان هستم که هنوز اسم ندارد و تقریبا نوشتنش از نیمه رد شده است. فکر می‌کنم تخصصم در فانتزی نوشتن است و این رمان هم یک داستان فانتزی برای نوجوانان است.

این نویسنده سپس درباره میزان توجه نویسندگان کودک و نوجوان به خلق آثاری در ژانر فانتزی که می‌تواند عادت به مطالعه را در کودکان و نوجوان شکل دهد، بیان کرد: اتفاقا این روزها کسانی که فانتزی می‌نویسند خیلی زیاد شده‌اند. یک دوره‌ای  دور و برم را که نگاه می‌کردم کسی نبود که داستان فانتزی بنویسد. در اوایل انقلاب نوشتن در این ژانر زیاد  مرسوم نبود و شاید من با نوشتن رمان «امروز چلچله من» فانتزی نوشتن برای نوجوان در ایران را شروع کردم. فکر می کنم قبل از من کسی در این ژانر ننوشته بود و به نظرم حتی قبل از انقلاب هم ما رمان نوجوان فانتزی نداشتیم.

اصولا در دوره شروع نویسندگی نسل من  رئال نوشتن ارزش بیشتری داشت و نویسنده‌ها فانتزی را وارد موضوعاتی مثل  جنگ و انقلاب نمی کردند. ولی امروز نویسنده‌های جوانی که وارد حوزه نوشتن برای کودک و نوجوان شده‌اند تا حدودی به فانتزی روی آورده‌اند. چندان کارهای این جوانان را نخوانده‌ام ولی از نقدهایی که این طرف و آن طرف دیده‌ام به نظرم کارهای خوبی در بینشان دیده می‌شود که قابل قبول است و باید ببینیم این نسل و نسل‌های بعدی در این زمینه چه می‌کنند.

 

کلهر همچنین گریزی به رمان «مرد سبز شش‌هزار ساله» زد و اظهار داشت: من ببشتر از ۲۰ رمان کودک و نوجوان دارم ولی «مرد سبز شش‌هزار ساله» را بیشتر دوست دارم و معتقدم از هر جهت که به آن نگاه کنیم کم عیب و نقص است و   یک سر و گردن از کارهای خودم بالاتر است چون با تمام حس و وجودم نوشتم. در سنی هم بودم که خیلی انگیزه داشتم و دلم می‌خواست برای اثرم سنگ تمام بگذارم. مرد سبز را  بعد از هوشمندان سیاره اوراک نوشتم. در واقع هوشمندان موفقیت زیادی بین خوانندگان به دست آورده بود و من سعی کردم همان راه را ادمه بدهم.

او در پایان با اشاره لزوم توجه نویسندگان کودک و نوجوان به سلیقه و نیاز نسل جدید تاکید کرد: نویسندگان نسل امروز کودک و نوجوان باید کارهایشان را با آثار ترجمه شده‌ای که امروز قفسه‌های کتابفروشی‌ها را پر کرده مقایسه کنند و ببینند چرا بچه‌ها به طرف آثار ترجمه کشیده می‌شوند و این داستان‌ها را می‌بلعند. با اینکه میزان خرید کتاب و مطالعه بسیار پایین آمده اما در همین وضعیت هم اگر  بچه‌ای قرار باشد کتابی بخواند از داستان‌های ترجمه شده استفاده می‌کند و کمتر به سراغ داستان تالیفی می‌رود. مگر با ضرب و زور یا جایزه و مسابقه انگیزه‌هایی ایجاد شود که به نظرم چندان ارزشی ندارد. اگر یک کتاب ایرانی را کنار کتاب ترجمه شده و خارجی گذاشتیم و بچه‌ها کتاب ایرانی را انتخاب کردند، می توانیم خوشحال باشیم که اتفاق‌های خوبی دارد برای ادبیات کودک و نوجوان ما می‌افتد.

 

اما هنوز تا آن روز راه زیادی در پیش داریم. خلاصه‌اش این است که نتوانسته‌ایم بچه‌ها را بشناسیم و براساس نیازها و علاقه‌مندی‌هایشان  کتاب بنویسیم. شاید قدم‌های کوچکی برداشته شده باشد ولی اتفاق بزرگی نیفتاده است.