به گزارش کودک پرس ، قصه طنز نوجوان «روزی که حیوانات جنگل شکایتنامه تنظیم کردند» داستان حیوانات جنگلی است که به دلیل توسعه شهرها و ساختمان سازی بیرویه در حریم جنگل، بخشی از محل زندگی شان را از دست دادهاند و میخواهند برای حل این مشکل از انسانهای خاطی شکایت کنند.
این داستان به زبان طنز تلاش کرده به گونهای اغراقآمیز و کنایهای برخی روالهای اداری جوامع انسانی را مورد نقد قرار دهد.
سید سعید هاشمی در توضیح دلایل پرداختن به مقوله برورکراسیهای اداری در این داستان گفت: طنزنویسی با موضوع اقتصاد مقاومتی روی لبه تیغ حرکت کردن است. پرداختن به موضوع اقتصاد مقاومتی از طرفی سفارش بزرگان است و از طرف دیگر مطرح شدن اقتصاد مقاومتی به خاطر این است که ایران اقتصاد خیلی ناسالمی دارد و به نظر بنده یکی از دلایلی که مقام معظم رهبری بحث اقتصاد مقاومتی را مطرح کردند همین ناسالمی هاست. من هم این خط ناسالم بودن را گرفتم و طنز را ادامه دادم.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «شیر رفت توی دادگاه. از اطلاعات طبقه اول پرسید: «آقا ببخشید! من شکایت دارم.»
توی اطلاعات، اتاق اول را به او نشان دادند و گفتند باید برود و شکایتش را آنجا ثبت کند.
شیر، خوشحال از اینکه تا پسگرفتن حق حیوانات جنگل زمان زیادی نمانده، رفت سمت اتاق اول.
توی اتاق اول خانمی پشت کامپیوتر نشسته بود. شیر گفت: «ببخشید خانم! من شکایت دارم.»
خانم انگشتهایش را روی کیبورد کامپیوتر تکان داد و گفت: «نام؟»
شیر!
نام خانوادگی؟
شیر با تعجب مثل مُنگُلها یارو را نگاه کرد.
خانم داد زد: «با توام… هوی! مگه نمیشنوی؟ نام خانوادگیت چیه؟»
نام خانوادگی دیگه چیه؟
یعنی تو نام خانوادگی نداری؟
من خانواده دارم. افراد خانوادهام هم نام دارند، یعنی اونارو باید دونهدونه نام ببرم؟
یارو با بیحوصلگی گفت: «شناسنامه تو بده ببینم بابا!»
کتاب «روزی که حیوانات شکایتنامه تنظیم کردند» با تصویرسازی رسول احمدی در 36 صفحه از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است.
منبع: ایبنا
ارسال دیدگاه