شعر گفتن ذاتی است

به گزارش کودک پرس ،بیست و هفتم شهریور ماه، سالروز درگذشت شهریار، شاعر ایرانی، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز ملی شعر و ادب پارسی، نامیده شده است.

در فرهنگ ما، زندگی با شعر آغاز و با شعر بدرقه می شود. کودک در گاهواره، لالایی می شنود و از همان آغاز به شعر اُنس می گیرد و پس از مرگ نیز، آرایه مزارش، شعری است که برایش می سرایند و چه بسا خود پیش از مرگ برای خویش شعری می سُراید. این آمیختگی ما با شعر و تأثیری که شعر بر فرهنگ و روحیات و رفتار ما می گذارد، ضرورت پرداختن به آن و ضرورت پاسداری از حریم این عنصر اعجاز آفرین را بیشتر روشن می سازد.

به مناسب این روز با یکی از شاعران جوان شهرستان شاهرود و برگزیده جشنواره شعر کشوری به گفتگو نشسته است که ماحصل آن در ذیل آمده است:

 لطفا خودتان را معرفی کنید؟

ستایش جعفری هستم، در روز برفی هفدهمین روز از بهمن ماه سال 79 پا به عرصه هستی گذاشتم و الان دانش آموز پایه سوم تجربی در دبیرستان نوزده دی شاهرود هستم، پدرم کارمند، مادرم فرهنگی است و خواهری ده ساله دارم.

علاقۀ شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟

اولین شعر را در شش سالگی سرودم که با توجه به سنم کودکانه بود. از همانجا وارد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدم و در کارگاه آفرینش های ادبی این مرکز زیر نظر خانم قربانی شرکت می کردم.

در دبستان به داستان نویسی روی آوردم و در ده سالگی وارد حوزه هنری شاهرود شدم و در مسابقات استانی فرهنگی و هنری آموزش و پرورش مقام دوم استانی را کسب کردم.

 آن زمان تفننی شعر می گفتم و آخر ساعت کلاس های درس مدرسه شعر می خواندم، در این بین به هنرهای دیگر هم روی آوردم که البته دوام نداشتند، از کلاس خطاطی که تنها سه جلسه رفتم، طراحی دو سه ماهه و حتی تئاتر و سرود که در دوران راهنمایی مقام دوم شهرستانی را آوردیم.

از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟

پایه هفتم (دوم راهنمایی) بودم که در حوزه هنری در کارگاه های شعر شرکت می کردم، نام کارگاه «چهارشنبه های دلنشی» بود، یک سال بعد در جلسات شعر اداره ارشاد شاهرود نیز شرکت کردم و عصر شنبه هایم را در آنجا می گذراندم.

در این بین موسسات خصوصی هم بودند که برایمان کارگاه برگزار می کردند ولی خب خیلی پایدار نبودند.

صبح های تابستان سوم راهنمایی را در فنی و حرفه ای دوره عکاسی را دیدم و در مسابقات فرهنگی و هنری آموزش و پرورش مرحله استانی مقام اول را آوردم ولی به دلیل اینکه در مقطع راهنمایی بودم نتوانستم در مسابقات مرحله کشوری شرکت کنم.

نظر خانواده دربارۀ شعر گفتن شما چه بود؟

زمانی که شعرهایم هنوز جا نیفتاده بودند مفهوم شعرم برایشان روشن بود و تشویقم می کردند، آنجا باعث شد که بنویسم، مادرم علاقه مند به ادبیات بود و نظرات مفیدی می داد. اما بعد از مدتی که شعرهایم رنگ عوض کردند برای درک و فهم شان نیازمند به اندیشیدن و تامل بود.

در چه قالبی شعر می گویید؟

سپید می نویسم.

آثار چه شاعرانی را بیشتر مطالعه می‌کنید و در سرودن تحت تأثیر کدام شاعر هستید؟

به نظم برای تقویت شعر نوشتن باید پله پله بالا رفت! در هر پله ای که هستی باید مخاطب شاعر پله بالایی خودت باشی. منم قدم به قدم آثار اکثر شاعران را دنبال کردم ولی اشعار دوستان شاعرم را به دلیل شناخت قوی که شاعر دارم و قوت شعرشان، بیشتر مطالعه می کنم، خواه ناخواه هم تاثیر می گیرم، مانند نسرین قربانی، علیرضا دهقانیان، محمدرضا یارمحمدی و … اما در حال حاضر تحت تاثیر اشعار لیلا کردبچه هستم.

 موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟

عاشقانه و عارفانه… البته گاهی هم اجتماعی (وقتایی که دلم از دردهای جامعه لبریز می شود).

به نظر شما شعر گفتن قابل یادگرفتن است یا ذاتی‌ست؟

شعر باید دارای تخیل، احساس، آهنگ، ساختمان و زبان باشد، خیال پردازی یا احساس قوی را نمی شود به کسی یاد داد! شعر گفتن ذاتیه! فقط نیازمند کشف و فرصت است.

وضعیت شعر جوان کشور به نظر شما چگونه است؟

نمی توانم نظر قطعی بدهم! ولی جوانان الان تفنّنی شعر می گویند، آنهایی که کلاسیک کار می کنند اغلب تنها با وزن آشنایند و آنان که سپید کار می کنند تنها با احساس آشنایند و فقط از احساسشان می گویند.

از نظر شما بزرگ‌ترین آسیبی که شعر جوان را تهدید می‌کند چیست؟

شاعری یک خودآزاری با لذت است، از این قضیه که بخواهیم بگذریم شاعر بسیار لطیف و شکننده است، ممکن است حرف های عجیب بزند و عقایدی متفاوت داشته باشد، واقعا نیازمند درک و تشویق است، باید به آنها فرصت داد، نکته آخر هم اینکه شاعر بودن شغل درآمدزایی نیست و برای کسب درآمد نباید به سمتش آمد.

به عنوان یک شاعر جوان انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟

شعر انتها نداره، تا اینجایش که آمدم مابقی راه را هم تا هرجا که قسمت باشد می روم.

انجمن‌های شعری چه تأثیری بر شعر شما داشته است؟

تا به حال در کلاسی به عنوان آموزش شعر شرکت نکرده ام، هر چه بوده به صورت انجمن بوده است، آنجا تمام شاعران بزرگ و کوچک شرکت می کنند و شعر خوانی و نقد صورت می گیرد. من به شخصه انجمن ها را خیلی دوست دارم و تا جایی که می توانم شرکت می کنم. کمترین فایده اش این است که به مدت یک یا دو ساعت در فضا و حال و هوای شعر قرار می گیری و با کسانی هستنی که آنها هم عاشق شعد هستند و تشویقت می کنند.

منبع:دانا