به گزارش کودک پرس ، گزارشی به پلیس ماهشهر و دادستانی شهرستان اعلام شد مبنی بر اینکه سه کودک 5 تا 12 ساله در یکی از شهرکهای ماهشهر از سوی پدر و نامادریاش تحت شکنجههای شدید قرار گرفتهاند.
با توجه به حساسیت موضوع، بلافاصله مأموران و قاضی کشیک به محل اعزام شدند. مأموران در بررسیهای مقدماتی دو دختر 7 و 12 ساله و یک پسر 5 ساله را پیدا کردند که دست و دهانشان بسته بود و بر اثر ضرب و شتم بشدت مجروح شده بودند.
سه کودک به بیمارستان انتقال یافتند و پس از انجام تحقیقات تخصصی پدر آنها نیز یک روز بعد دستگیر و بازجویی از او آغاز شد.
دادستان عمومی و انقلاب بندر ماهشهر گفت: «بررسیهای مقدماتی نشان میداد دختر 12 ساله فرزند همسر اول متهم بوده که پس از جدایی والدینش با پدرش زندگی میکرد. این مرد 45 ساله مدتی پس از جدایی بار دیگر ازدواج کرده و دختر و پسر 7 و 5 ساله فرزندان زن دوم او بودند که آنها نیز با مرگ مادر تنها شده بودند. این مرد میوه فروش با داشتن سه فرزند بار دیگر ازدواج کرده بود و از همسر سومش نیز یک دوقلو دارد. براساس تحقیقات و دلایل به دست آمده مشخص شد این سه خواهر و برادر ماهها توسط نامادریشان مورد آزار و شکنجه قرار میگرفتند و در حال حاضر نیز این زن متواری شده است.»
دادستان افزود: «متهم دستگیر شده که میوه فروش است، در همه جلسات بازجویی ادعا کرده همسر سومش در شکنجه و آزار بچهها بیتقصیر است.» وی گفته: همسرم برای کمک به خرج خانواده با داشتن دو فرزند دوقلو کارگری میکند و در شکنجه بچهها نقشی ندارد. این مرد مدعی است که در طول روز دختر و پسر کوچکش را به خواهر بزرگشان میسپرده و چون او آنها را اذیت کرده مجبور به تنبیهاش شده است اما این اظهارات با شواهد و مدارک ما سازگاری ندارد و دخالت نامادری فراری در این اتفاق هولناک قطعی است.
دادستان با اشاره به اینکه دوقلوهای این زن هر دو در سلامت کامل هستند، ادامه داد: «پرونده با موضوع کودک آزاری با جدیت در دست بررسی قرار دارد. پس از اعلام گزارش حادثه، نهادهای حمایتی وارد عمل شدهاند و من نیز بهعنوان مدعی العموم پیگیر این پرونده هستم. خودم به ملاقات بچهها رفتم و با آنها صحبت کردم در حال حاضر هر سه کودک پس از تکمیل پرونده تحویل عمویشان شدهاند. تحقیقات برای دستگیری نامادری و تعیین علت دقیق این حادثه تلخ ادامه دارد.»
ظاهرشان ژولیده و صورت و دستهای کوچک شان مجروح و متورم شده بود. وقتی مأموران دستهای نحیف و لرزان دخترک را که میان طنابهای ضخیم به هم گره خورده بود از هم باز میکردند دردی عمیق چهره اش را درهم پیچید اما هنوز هم میترسید نالهای سر دهد. فقط اشک های سه کودک بیصدا روی گونه میغلتید، به محض رهایی به گوشه دیوار پناه بردند. چشمان خیسشان با وحشت اطراف را میکاوید. آشکارا میلرزیدند و باورشان نمیشد کابوسهای وحشتناک اسارت و شکنجه پایان یافته باشد.
ارسال دیدگاه