به گزارش کودک پرس ، در حوزه ادبیات کودک و نوجوان با انبوهی از کتابهای ترجمه شده مواجهایم و این موضوع از گذشته تاکنون رواج داشته و شاید آمار آن در سالهای اخیر از آثار تألیفی این حوزه فراتر رفته است. این امر میتواند آسیبهایی را به همراه داشته باشد، هر چند نباید از آثار مثبت آن در غنی کردن فرهنگ و ادبیات کشور غافل شد. در این راستا با محبوبه نجفخانی، مترجم ادبیات کودک و نوجوان، به گفتوگو نشستیم. او دارای مدرک کارشناسی رشته مترجمی زبان انگلیسی از مدرسه عالی ترجمه (دانشگاه علامه طباطبایی فعلی) و عضو شورای کتاب کودک و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است و تاکنون ۲۲۵ کتاب کودک و نوجوان را ترجمه کرده است.
شما به عنوان مترجم حرفهای و با سابقه در انتخاب یک اثر برای ترجمه چه معیارهایی را در نظر میگیرید و چه دغدغههایی دارید؟
انتخاب هر مترجم به مسائل متعددی برمیگردد، سالهاست در حوزه ترجمه فعالیت میکنم و در عین حال با دانشآموزان هم مرتبط هستم و بررسی کتاب در شورای کتاب کودک و سفرهای زیاد در این زمینه بینشی را در من ایجاد کرده است که چه کتابی برای کودکان مناسب است و آنها آن را دوست دارند. کتاب باید نکاتی را غیرمستقیم به کودک آموزش دهد و ذهن مخاطب را درگیر کند و به طور کلی باید درونمایه و جهانبینی قویای داشته باشد.
با توجه به اینکه جامعه ما خوشحال نیست؛ از این رو علاقه زیادی به ترجمه کتابهای طنز دارم و در میان آثار فراوان طنز، آثار واقعگرا، فانتزی، علمی، تخیلی و … نیز وجود دارد؛ بنابراین هر کتابی که اثر ارزشمندی بوده و دوست داشتم کودکان سرزمینم از تجربیات یک نویسنده خارجی استفاده کنند، آن را ترجمه کردم.
کتابی را که مترجم دیگری ترجمه کرده باشد، به سراغ آن میروید یا خیر؟
خودم سراغ آثار تکراری نمیروم، اما یک مجموعه اثر از «رولد دال» دارم که اولین کتاب از وی با عنوان «ماتیلدا» را ترجمه کردم و این اثر جایزه کتاب کودک را دریافت کرد و مورد استقبال کودکان قرار گرفت. پس از آن چند کتاب دیگر از این نویسنده را ترجمه کردم و نشر افق آن را منتشر کرد. این انتشارات پیشنهاد کرد که همه مجموعه آثار رولد دال را ترجمه کنم. وقتی ماتیلدا را ترجمه کردم، مترجمان دیگر هم پس از من آن را ترجمه کردند.
وقتی پرونده یک نویسنده را ترجمه میکنید، ممکن است جسته و گریخته آثاری را ترجمه کرده باشد، اما غیر از من مترجم حرفهای دیگری که سراغ این نویسنده رفت، شهلا طهماسبی بود که در این حوزه بسیار قدر است. ترجمه من زودتر از ترجمه او منتشر شد و شاید همزمان ترجمه میکردیم. اکنون نیز کتابی را در دست ترجمه دارم که ناشر دیگری منتشر نکرده است، اما تا من ترجمه و منتشر کنم، ناشر دیگری آن را منتشر میکند، زیرا ما قانون کپیرایت را رعایت نمیکنیم و این امر باعث شده، مسابقهای در بازار ترجمه ایران به ویژه در بخش کودکان ایجاد شود. حدود پانزده سال پیش مجموعهای از آثار رولد دال به همت نشر افق چاپ شد، اما دو سال پیش ناشر دیگری آن را چاپ کرد، یعنی آثاری را که من طی پانزده سال ترجمه کردهام، طی یک سال منتشر کردند. این چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ آیا غیر از این است که از روی ترجمه من نوشته شده است؟ زیرا ترجمه آثار رولد دال زمانبر است.
این مسائل در نشر کشور چه آسیبی را وارد میکند؟
ناشران نوظهوری هستند که یک کتاب پانزده فصلی را بین چند مترجم تازهکار تقسیم میکنند و یک سرویراستار آنها را تجمیع و ناشر چاپ میکند، برای مثال یک هفته پس از انتشار اثری در خارج از کشور، همان اثر در ایران ترجمه میشود. این مسئله فقط با ترجمه سطحی رخ خواهد داد. وقتی مترجم زمان لازم برای خواندن کتاب نداشته باشد، نمیتواند ترجمه قوی و غنی ارائه دهد، زیرا انتقال سبک نویسنده، استعارهها و جناسهایی که وجود دارد، برای انجام ترجمه زمانبر است و باید همه اینها به ساختار ترجمه انتقال یابد، در حالی که اغلب ترجمهها شتابزده هستند و مطابق با اصل اثر نیستند و متأسفانه کسی هم نیست که همه این آثار را مطابقت دهد؛ بنابراین ناشران از ضعف نقد ترجمه در ایران استفاده میکنند و به کار خود ادامه میدهند. مؤسساتی که نقد ترجمه میکنند به نکات جزئیتر میپردازند و از اصل نقد دور میمانند. به همین دلیل شاهد آشفتگی در بازار نشر ترجمه هستیم.
ذهن دستنخورده کودک باید با چه آثاری پرورش یابد، یعنی باید و نبایدهایی در این زمینه وجود دارد و کودک میتواند انتخابگر باشد؟
گروه کودک و نوجوان طیف گستردهای هستند که خردسال و نوپا هم در این طیف وجود دارند. آنها نمیتوانند انتخابگر باشند. از سویی والدین امروز نسلی تحصیلکردهاند و دریافتهاند که از خردسالی و نوپایی باید برای کودکان کتابهای مناسب انتخاب کنند. این والدین یا با کسانی که در این زمینه تجربه دارند مشورت میکنند یا از فهرستهایی استفاده میکنند که نهادهایی مانند مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا یا گروه لاکپشت پرنده معرفی میکند. سایت کتابک نیز در این راستا راهاندازی شده و کتابهای مناسبی که در شورای کتاب بررسی شده، فهرستی از آنها را ارائه میدهد. بنابراین کودکانی که نمیتوانند انتخابگر باشند، پدر و مادرها با انتخاب کتابهای خوب ذائقه آنها را پرورش دهند، کودک وقتی به سن انتخاب میرسد، براساس همان ذائقه تشخیص میدهد که چه کتابی برایش مناسب است.
این انتخاب میتواند از سوی مدرسه نیز اتفاق بیفتد. البته آموزش و پرورش ما از جامعه بسیار عقبتر است و نمیتواند کمککننده باشد، اما به سبب ۱۲ سال تجربه در حوزه ترویج کتاب، مروجان کتاب که در مدارس حضور مییابند، میتوانند نقش مهمی را ایفا کنند. برخی معلمان که تعدادشان بسیار اندک است نیز میتوانند هم علاقه به کتاب و کتابخوانی را در کودکان ایجاد و هم کتابهای مناسب را برای آنها معرفی کنند. تعداد مدارسی که کتابخانه یا کتابدار دارند نیز بسیار اندک است، اما در تعدادی مدارس غیرانتفاعی وجود دارد. دانش آموزانی که در چنین مدارسی هستند یا معلمان علاقهمند به کتاب دارند، رشد و پرورش بهتری داشته و در سنین بالاتر هم همین ذائقه در آنها ادامه مییابد.
قدری از تجربه خود در ترویج کتاب بگویید.
نقش مروجان کتاب در سالهای اخیر پررنگتر شده است، حدود ۱۲ سال پیش که به صورت خودجوش به عنوان مروج کتاب به برخی مدارس دولتی میرفتم، هنوز کسی این کار را شروع نکرده بود و من از مدارس خارج از کشور الگوسازی کردم و بدون اینکه یک ریال از مدارس دریافت کنم، برای تجهیز کتابخانه مدرسه نیز خودم هزینه میکردم و شاهد استقبال فراوان دانشآموزان بودم. همچنین دانشآموزان برای اینکه در مسابقات شرکت کنند یا با نویسنده و مترجم دیدار کنند، اشتیاق بسیاری داشتند و کتابهای آنها را میخواندند. من در مدارس بسیار دیدهام که دانشآموزان از همسالان خود درباره انتخاب کتاب سؤال میکنند و باید این شانس را داشته باشند که دوستشان ذائقه ادبی خوبی داشته باشد.
فکر میکنید همراهی و استفاده از یک روانشناس کودک و تهیه اصول و منشوری که سرلوحه کار مترجمان و ناشران باشد چقدر ضرورت دارد؟
این مسائل به این منظور است که کتابهایی برای حل معضلات و مشکلات کودکان و نوجوانان و یا براساس نیازشان نوشته، ترجمه و یا معرفی شوند. نشر علمی و فرهنگی که زیرمجموعه سازمان تأمین اجتماعی است، دورهای را برای نویسندگان و مترجمان برگزار کرد که موضوع آن کودکان با نیازهای ویژه بود و نتیجه این دوره داستانهایی شد که منتشر شدند.
گروههای دیگری نظیر فبک (فلسفه برای کودکان) نیز وجود دارند که کتابهایی را از میان آثار موجود معرفی میکنند. این موضوع به معنی معرفی آثار فلسفی نیست، بلکه مهارتهای اجتماعی و زندگی را ترویج میکند. به هر صورت وجود یک روانشناس کودک میتواند یاریگر نویسنده، مترجم و ناشر باشد.
آیا برخی ترجمههای نامناسب میتواند فرهنگ و ادبیات کشور را تحت تأثیر قرار دهد؟
از یک لحاظ ما مصرفکنندهایم و ناگزیریم محصولاتی مانند کتاب، انیمیشن و … را وارد کنیم، چون نمیتوانیم تولیداتی مانند آثار خارجی داشته باشیم. از سوی دیگر من بهعنوان مترجم حرفهای تعهد اخلاقی و رسالتی نسبت به کودکان سرزمینم دارم و کتابهای مناسب با نیاز آنها را انتخاب میکنم، زیرا کتابهای بسیاری برای ترجمه وجود دارد و همه کتابهای خارجی شاهکار نیستند، همانطور که همه نویسندگان ایرانی شاهکارنویس نیستند. همچنین منکر این نیستم که در میان ترجمههای بیرویه، برخی آثار نیز وجود دارند که بود و نبود آنها تفاوتی ندارد یا برخی از آنها با وجود جوایز متعدد، کارکردی برای کودکان ما ندارند و من از این کتابها میگذرم و به صرف جوایز متعدد ترجمه نمیکنم. اما برخی ناشران ایرانی با جستوجو در اینترنت، هر کتاب پرفروش و برگزیده خارجی را انتخاب و ترجمه میکنند، بدون اینکه به محتوای آن توجه کنند. در حالی که مترجمان سفیران فرهنگی بوده و بین فرهنگها ارتباط برقرار میکنند. پس باید در انتخاب اثر دقت لازم را داشته باشند.
منبع: ایکنا
ارسال دیدگاه