روزگار گمشده کودکان پیر!
به گزارش کودک پرس، شاید یکی از صحنههای دلخراش خیابانها، دیدن کودکان و نوجوانانی است که به جای پرداختن به درس و تفریح باید برای امرار معاش خود کار کنند، بزرگمردان و حتی شیرزنانی که برای تأمین نیاز خود و یا خانواده مجبور هستند بهترین لحظات عمر خود را در خیابانها و به دنبال لقمه نانی بگذرانند و البته بیشتر آنان درس خود را به امید، ساختن آینده زیباتر ادامه میدهند.
در میان پسران، مردان بسیاری میتوان یافت، مردانی که برای تأمین خرجی خود و سربار نبودن، کار میکنند و یا درصدد جبران ازکارافتادگی پدر و سرپرست خانواده هستند.
البته افرادی را هم هستند که در تابستان ترجیح میدهند برای خودشان منبع درآمدی داشته باشند و صرفاً برای گذراندن اوقات فراغت به کار کردن مشغول هستند.
در این میان دنیای رقابت و اهمیت تبلیغات در رونق کسب و کار باعث شده که کودکان بسیاری در خیابانهای شهر به پخش اقلام تبلیغاتی بپردازند و ساعتی یا روزانه دستمزد دریافت کنند.
برخی از این کودکان، بستگان مسؤولان واحدهای صنفی هستند که تابستان خود را میگذرانند و عدهای نیز کار میکنند و نانی برای خود یا خانوادهشان درمیآورند.
تبلیغات بر کف خیابان
در خیابان بوعلی همدان، انبوه کاغذهای رنگی ریخته شده در کف خیابان که قرار است به پیادهراه تبدیل و به عنوان جاذبهای برای گردشگران بدل شود، نشان میدهد واحدهای صنفی برای جذب مشتریان خود فعالیتهای تبلیغاتی را آغاز کردند.
این برگههای رنگارنگ کف خیابان پیام میدهد که افراد کم سن و سالی با یک دستمزد اندک مشغول کارند و باید این اقلام را بین مردم توزیع کنند.
اکثر مواقع نیز صاحب فروشگاه از دور فعالیت این کودکان را به نظاره مینشیند تا از توزیع این کاغذهای تبلیغاتی اطمینان حاصل کند.
البته کار چندان سادهای هم نیست، برخی از شهروندان بدون اعتنا به این کودکان و فعالیتی که انجام میدهند از خیابان عبور میکنند؛ در این لحظه هرگز قابل تصور نیست که درون یک کودک از این بیاعتناییها اغلب سهوی چه آسیبی میبیند؟ در حالی که میتوان با یک لبخند یا جملهای مودبانه برای این افراد ارزش و احترام قائل شد و در نهایت از دریافت تبلیغات خودداری کرد.
با این وجود شهروندانی نیز هستند که در همان آغاز دریافت کاغذهای رنگی تبلیغاتی دیده یا ندیده آن را در خیابان رها میکنند، در این صورت باید منتظر ماند تا مردی برای جمعآوری آنان در پایان شب جارو به دست گیرد.
این رفتارهای اجتماعی تبعاتی به دنبال خواهد داشت که البته بررسی آنها در این مقال نمیگنجد و فرصتی دیگر میطلبد، با این وجود باید به این نکته اشاره کرد که زخمهایی که در کودکی بر شخصیت افراد وارد میشود، زخمهایی که التیامیافتنی نیستند و یک لبخند زیبا میتواند از بسیاری از فجایع در آینده که گریبان جامعه و شهروندان را خواهد گرفت جلوگیری کند.
یا رها نکردن کاغذهای رنگی تبلیغاتی در خیابانهای شهر از فرهنگ بالای شهرنشینان خبر میدهد، اتفاقاتی که باید در یک جامعه توسعهیافته فرهنگی رخ دهد. جامعهای که باید خود را برای پذیرش گردشگران و در نتیجه رونق اقتصادی مهیا کند.
کار برای پسانداز
«امیر» 13 سال دارد و به کلاس هفتم خواهد رفت، او در حال توزیع تراکتهای تبلیغاتی واحدهای صنفی است، حرف زدن با او دشوار است، پاسخهای مشخصی نیز بیان نمیکند، میگوید همینطوری کار میکند و البته نمیداند چقدر درآمد دارد، پس از به گوش رسیدن جمله “بچه بیا اینجا”، او یکباره فرار میکند که دیگر به سئوالی پاسخ ندهد.
کمی آن طرفتر «متین» هم که 13 سال دارد، مشغول به توزیع تراکتهای رنگی است و البته بیسکویت کرمدار ساقه طلایی را نیز میخورد. او تابستانها کار میکند، تا پساندازی جمع کند.
متین میگوید: برخی از مغازهها میخواهند که برگههای تبلیغاتیشان صبح و برخی عصر هنگام توزیع شود.
وی ادامه میدهد: خودم به واحدهای صنفی مراجعه میکنم و اگر آنان اقلام تبلیغاتی داشته باشند، توزیع میکنم.
در میان سخنان او، اگر چه امیر سعی در مانعتراشی دارد، اما متین ادامه میدهد: بخشی از درآمدهای خود را به مادرم میدهم و بخشی از آن را برای خودم لوازمی چون گوشی تلفن همراه یا خوراکی خریداری میکنم.
وقتی از متین درباره بیاعتناییها برخی از شهروندان میپرسیم، پاسخ میدهد: برایمان عادی شده، برخی از افراد به نظر میرسد که آدم را نمیبینند.
پسانداز برای پزشک شدن
امیرحسین با بیان اینکه متولد سال 1380 است و تیشرت میفروشد، میگوید: در تابستانها کار میکنم و به دنبال جمعآوری پس اندازی برای آینده خود هستم.
وی با اشاره به اینکه برادرم صاحب یک مغازه است، میافزاید: او تعدادی پوشاک در اختیارم قرار میدهد که به فروش رسانده و برای خودم بردارم.
امیرحسین با بیان اینکه معدلش 19.75 است، ادامه میدهد: در آینده در نظر دارم پزشک شوم.
او همچنین تأکید میکند که چهار سال است که فعالیت کرده و درآمدش را در بانک پس انداز میکند.
وقتی پسر، بار مسئولیت از روی دوش پدر بر میدارد
مهدی نیز 15 سال سن دارد و برگههای رنگی تبلیغاتی را توزیع میکند، او میگوید: اگر در زمستان نیز کار باشد، انجام خواهم داد تا هزینه خودم را تأمین کنم و پدر و مادرم تنها دغدغه خودشان را داشته باشند.
وی با بیان اینکه برای توزیع تراکتها ساعتی 3 تا 4 هزار تومان دستمزد میگیرد، اظهار میکند: در روز دو تا سه ساعت کار میکنم.
مهدی با بیان اینکه یک گوشی تلفن همراه برای خودم خریدم، تصریح میکند: سه رشته را برای آینده در نظر گرفتم که پلیس، بازیگر و یا برق کش شوم.
کار برای خرید لوازمالتحریر مدرسه
حمید نیز 12 سال سن دارد، او هم اقلام تبلیغاتی عطر فروشها را توزیع میکند و میگوید: روزانه هفت ساعت کار کرده و 10 هزار تومان درآمد دارم.
وی دلیل کار کردنش را تأمین نیازهای خود به ویژه لوازم التحریر مدرسه میداند. او که اقلام تبلیغاتی عطرفروشی را توزیع میکند، نیز پس از نگاهی به صاحب کارش، حرف زدن را متوقف میکند و به کارش ادامه میدهد.
دختر اسفندفروش مشهدی در همدان
اما «نازنین زهرا» چهار سال دارد و اسفند فروشی میکند وقتی از مادرش جویا میشویم متوجه میشویم که او هم در همان نزدیکیها بساط کرده است.
نازنین زهرا همدانی نیست و از مشهد با خانوادهاش راهی همدان شده، بردار بزرگتر از خود نیز دارد که مشغول کاسبی است، او را به یک پسر 13 ساله سپردند که مشغول فروش پاکتهای پول است.
مهدی علاوه بر اینکه مدرسه میرود، در تأمین خرج زندگی سهم عمدهای دارد، پدرش به دلیل حمل بار در سالهای متمادی دیسک کمر گرفته و دیگر قادر به فعالیت نیست. حال او باید بار خانواده را به دوش بکشد.
هر یک از کودکان و نوجوانانی که در سنین کودکی به کار مشغول هستند، داستان جدایی دارند، برخی در زمان تعطیلی مدارس، کاسبی را تجربه میکنند تا در آینده با اندوخته و تجربه بیشتری وارد دنیا بزرگترها شوند، برخی به دنبال این هستند که باری بر دوش خانواده در شرایط بد اقتصادی امروز نباشند. چرا که سرپرست خانواده بیکار شده و یا توان کار کردن را ندارد.
اما نکته جالب توجه وجود کودکان کار اینست که از شهرهایی چون مشهد مقدس به همدان آمدهاند تا کاسبی کنند. برخی هم به صورت خانوادگی می آیند، نکتهای که ممکن است از دید مسؤولان مخفی مانده باشد و بهتر است که سامان یابد چرا که برخی از این افراد با رفتارهای تکدی گرایانه، چهره شهری گردشگری همدان را مخدوش میکنند.
کار کردن کودکان در ایام تعطیلات نه تنها مذموم و ناپسند نیست، بلکه سازنده هم خواهد بود تا افراد از کودکی با اقتصاد و کار کردن آشنا شوند، اما کار کردن در شرایط نامطلوب و با نگاههای سنگین و رفتارهای غلط صاحبکاران منفعتطلب میتواند زندگی کودکی را از بین برده و آینده او را تباه سازد.
کودکی که برای جبران خلأ سرپرست خانواده مجبور به کار بوده و در معرض رفتار نادرست صاحب کار قرار بگیرد، بخشی از شخصیتاش با چالش مواجه میشود که در آینده مسئلهآفرین خواهد شد.
بنابراین رسیدگی به کودکان کار به معنای خرجیدهنده خانواده از وظایف اصلی دولت برای تأمین امنیت و آرامش فردای جامعه است.
ارسال دیدگاه