روایت مهرورزی مادری با ۴۲۱ کودک بدسرپرست و بیسرپرست+ تصاویر
خانم مظفری داروسازی است که حالا علاوه بر تأمین هزینه زندگی صد کودک بیسرپرست و بدسرپرست، مدیر مؤسسهای خیریه در استان گیلان است که در مجموع ۴۲۱ کودک نیازمند را تحت پوشش قرار داده است.
به گزارش کودک پرس ، زندگی فراز و نشیبهای بسیاری دارد. گاهی وقوع برخی حوادث سبب ساز تصمیمات بزرگی در زندگیمان میشود و راهی برویمان میگشاید که چراغ راه زندگی جمع زیادی از افراد به شکل مستقیم و غیر مستقیم میشود.
اگر با دیده عمیق تری به مشکلات و حوادث ناگوار زندگی بنگریم، به خوبی مشاهده میکنیم که بعضی از این وقایع ناخوشایند زندگی که در ظاهر خیری در آن دیده نمیشود و موجب آزردگی خاطرمان میشود، خود زمینه ساز خیر و برکت کثیری است.
روایت امروز ما داستان یک داروساز است که در ابتدای زندگی خود با تولد فرزندی با ضایعه فلج مغزی روبه رو میشود اما همین حادثه ناگوار جرقه امید بخشی برای زندگی صدها کودک ناامید و آسیب پذیر میشود؛ به شکلی که با ایجاد مؤسسهای خیریه کار حمایت از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست را در استان گیلان انجام میدهد.
«مهرناز مظفری»، مدیر مؤسسه «مهر خواهران بزرگ، برادران بزرگ» استان گیلان در گفتوگو با خبرنگار فارس، درباره فعالیتهای این مؤسسه و تحت پوشش قرار دادن کودکان بیسرپرست و بدسرپرست این طور توضیح میدهد.
بنده یک داروساز هستم که در شهر رشت داروخانه شبانه روزی دارم. مؤسسه فرهنگی و هنری در منطقه سیاهکل گیلان با عنوان «قلم، دامون، مهر» تأسیس کردم و توانستم در سال 93 پنج کتاب از اشعار و مطالب تحقیقی پدرم استاد «محمدولی مظفری» که شاعر و ادیب و از نخبگان استان گیلان است را منتشر کرده و به عنوان مؤلف برگزیده این استان انتخاب شوم.
*در 12 سالگی از نعمت پدر محروم شدم/سرپرستی 100 کودک را پذیرفتم
بنده از 12 سالگی پدرم را از دست دادهام. از سال 78 تا 95 صد کودک بیسرپرست را تحت پوشش قرار دادم. هیچ وقت دوست ندارم کلمه یتیم را به چنین کودکانی نسبت بدهم؛ چرا که این موضوع در دوران کودکی باعث آزردگی خاطرشان میشود و من اصطلاح کودکان بیسرپرست را برای آنها انتخاب کرده و بیان میکنم.
*وجود 5 هزار کودک بی سرپرست و بد سرپرست در گیلان
اواخر دی 95 هنگامی که در محل کارم از بنده تقدیر شد، مسئولان اعلام کردند در استان گیلان 5 هزار کودک شناسایی شده که جزو خانوادههای بیسرپرست و بدسرپرست هستند که از این تعداد 4 هزار کودک تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) بودند و مابقی کودکان تحت پوشش قرار نداشتند.
به دلیل جایگاهی که در استان گیلان داشتم و اینکه میتوانستم از دیگران کمک بگیرم، اعلام کردم تا شناسنامه هزار کودک باقیمانده را به من بدهند و من برای آنها حامی فراهم کنم. شناسنامه این کودکان را از کمیته امداد امام خمینی (ره) تهیه کرده و آنها این کودکان را به من معرفی کردند.
شروع کار از همان روز با فعالیت در گروههای تلگرامی آغاز شد و تا 29 اسفند 95 که مقارن با تولد حضرت زهرا (س) بود، 284 کودک از مجموع هزار کودک باقیمانده تحت پوشش خیرین قرار گرفت. کودکان تحت پوشش ما اکثراً از نقاط روستایی استان گیلان هستند.
هدفم از این کار تنها کمک کردن به کودکان از لحاظ معیشتی نبود؛ چرا که این کار را همه مؤسسات خیریه انجام میدهند. دلم میخواست روی فرهنگ و هویت این کودکان اثرگذار باشم و به همین دلیل اولین جشن را در 29 اسفند 95 با حضور همه کودکان و مادرانشان برگزار کرده و برنامههای مختلف و شادی را اجرا کردیم؛ به شکلی که برای همه افرادی که دوست داشتند از چنین کودکانی حمایت کنند دعوتنامه ارسال کردیم.
بنده معتقدم کودکانی که پدر مادر ندارند، شرایط بهتری نسبت به کودکانی که بدسرپرست هستند، دارند؛ چرا که کودکان بیسرپرست و یتیم مورد محبت بیشتری در جامعه قرار میگیرند.
در خانواده کودکان بدسرپرست به دلیل مشکلاتی مانند اعتیاد یا موارد آسیب زای دیگر، اختلافات خانوادگی افزایش مییابد و این موضوع باعث میشود چنین کودکانی آسیبپذیرتر باشند.
*جشنی با حضور 800 کودک
در همین راستا به این شکل برنامهریزی کردیم تا چنین کودکانی به خوبی در جامعه دیده شوند و این در شرایطی بود که اکثر این کودکان از روستاها و مناطق دورافتاده گیلان جمعآوری شده بودند و در آن جشن باشکوه 800 کودک شرکت کردند.
*از کودک دو ماهه تا دانشجوی پزشکی تحت پوشش قرار داشتند
در آن موقع که کار پوشش فرزندان بی سرپرست و بد سرپرست را آغاز کردم، از کودک 2 ماهه که پدرش را 5 ماه قبل از به دنیا آمدن در اثر تصادف از دست داده بود تا دانشجوی پزشکی تحت پوشش داشتیم.
چند روز بعد از عید فطر سال 95 جشن بزرگی را در یکی از بهترین سالنهای پذیرایی رشت برگزار کردیم؛ چرا که معتقدبودم این کودکان هیچ وقت نمیتوانند به این جشنها و سالنهای مجلل بروند؛ ضمن اینکه جشن دیگری را با حضور هزار کودک در پایان سال تحصیلی گذشته با عنوان جشن فارغالتحصیلی برگزار کردیم تا به نوعی خستگی کودکان از دوران تحصیل از تنشان بیرون بیاید.
در ادامه کار درخواست دریافت مجوز و افتتاح مؤسسه خیریه را دادم و اسم مؤسسه را مؤسسه «مهر خواهران بزرگ، برادران بزرگ» گذاشتم. در چنین شرایطی با اساتید دانشگاه مشورت کردیم و به فکر استعدادیابی این کودکان افتادیم و با توجه به نزدیک شدن آغاز سال تحصیلی برای این کودکان لوازمالتحریر و پوشاک تهیه کردیم. کودکانی که بعضی از آنها کفش هم نداشتند و با دمپایی به مدرسه میرفتند.
*پوشش 421 کودک در استان گیلان
در کنار ارائه خدمات به این کودکان و دریافت مجوز از سازمان بهزیستی، تعدادی از کودکان معلول هم به جمع ما اضافه شدند و در 18 اسفند 96 که مصادف با روز تولد حضرت زهرا و روز مادر بود، جشنی را برگزار کردیم و در آن جشن هدایایی برای کودکان تهیه کردیم تا آنها که خود توان خرید هدیه برای مادرانشان را نداشتند، بتوانند این هدایا را به مادران خود بدهند.
*به تنهایی هزینه زندگی 100 کودک را میپردازم
در حال حاضر در مجموع 421 کودک را تحت پوشش خود داریم که بنده 100 کودک را به تنهایی تحت پوشش قرار دادهام. بنده در ماه در حدود 13 میلیون تومان برای 100 کودکی که تحت پوشش دارم،هزینه میکنم.
در این مؤسسه هرکسی میتواند با توجه به توانایی خود به این کودکان کمک کند و سقف حداقلی با مبلغ 30 هزار تومان را برای کمک به این کودکان قرار دادیم و توانستیم حدود 130 خیّر را که از مبلغ 30 هزار تومان به بالا کمک میکردند را گرد هم آوریم.
برخی از کودکان نیاز به جراحی و درمان داشتند و من به دلیل ارتباطی که با پزشکان منطقه گیلان داشتم، کار ویزیت و درمان آنها را انجام میدهم و در برخی موارد که نیاز به تأمین هزینه درمان وجود دارد از طریق مؤسسه این هزینهها تأمین میشود.
*فرزندی 25 ساله فلج مغزی دارم
از این خانم نوع دوست میخواهم از چگونگی گرایش به این کار برایم بگوید، که ادامه میدهد: بنده خودم یک فرزند فلج مغزی 25 ساله دارم که از سال 78 درگیر آن هستم و وقتی موضوع بیماری فرزندم را با همه شرایط و سختی قبول کردم، یک دختر بیمار 5 ساله را از سال 78 تحت پوشش قرار دادم. البته فرزند دیگرم پزشک است.
همیشه با خود فکر میکردم که مادری هستم که با وضعیت درآمدی خوب آرزو دارم یک فرزند سلامت و موفق را تحویل جامعه دهم اما با وجود فرزند بیمارم چنین شرایطی وجود ندارد و در مقابل مادرانی هستند که فرزندان سالم دارند اما توان تأمین هزینههای فرزندشان را ندارند.
در نتیجه خودم را در جایگاه چنین مادرانی قرار دادم و این موضوع باعث ایجاد انگیزه مضاعفی در من شد تا چندین کودک را تحت پوشش قرار داده و تحویل جامعه دهم.
بالاخره کار به اینجا رسید که الان 421کودک را تحت پوشش دارم که بیش از 200 نفر از آنها بی سرپرست هستند؛ به شکلی که بارها مادران این کودکان با من ارتباط گرفتهاند و همیشه دعاگوی من هستند.
*ماجرای نوشتن نامه دو کودک بی سرپرست
خاطره جالبی که از این دوران دارم این است که علاوه بر اینکه این کودکان هنگام رسیدن سال نو برای بنده پیامهای تبریک میفرستادند، دو تن از این کودکان نامهای را برای من نوشتند که برایم بسیار جالب بود.
در آن نامه این طور نوشته بودند که «ما دوست داریم وقتی بزرگ شدیم همانطور که شما ما را تحت پوشش قرار دادید و دلتان میخواهد آینده ما را تغییر دهید، ما نیز مثل شما باشیم و آینده دیگران را تغییر دهیم.»
این جمله برایم بسیار خوشایند و به یادماندنی بود. همیشه به این موضوع اطمینان کامل دارم که اگر در مسیر زندگی هر مشکلی برایم ایجاد شود با ارائه خدمات به این کودکان و از برکت آنها مشکلات حل شدنی است.
برنامه کاری من به این شکل طراحی شده است که تلاش میکنم هزار کودک را تحت پوشش قرار دهم؛ البته در حال حاضر مجموع کودکان و مادرانی که مورد حمایت ما قرار دارند بیش از هزار نفر است اما قصد دارم هزار کودک را در استان گیلان که تحت پوشش و حمایت کسی قرار ندارند را حمایت کنم. از همه مردم نوع دوست و نیکوکار میخواهم در صورت تمایل با این مؤسسه همکاری کنند.
منبع: فارس
ارسال دیدگاه