به گزارش کودک پرس ،مرحلۀ سنی 9-11 سالگی، دوران حیات عقلانی نامیده می شود. دورهای است که کودک تجاربی را مورد بررسی و آزمـایش قـرار داده و بـا نیک وبدهای بسیاری آشنا شده اسـت. او بـا افراد و گروه های مختلفی مأنوس است و برای خود دید و بینش وسیعتری به دست آورده است. در شرایطی اسـت کـه مـیداند در زندگی باید چه کند و چه کاری را باید ترک کند و یا انجام دهـد. حـال،رفـتار و شرایط روانی کودک را در این دوره بدین گونه میتوان توصیف کرد:
برهان پذیر است. یـعنی اسـتدلال و بـرهان دیگران او را قانع میکند، اگر چه خود نتواند فردی مستدل قانع کننده باشد. به عـبارت دیـگر شاید او نتواند برای امری دلیل و برهان بیاورد،اما دلیل دیگران را میفهمد و میپذیرد..
از روابـط عـلّت و مـعلولی امور نسبتا به خوبی سر در میآورد، مگر دربارۀ مسائلی که از سطح فکر و درک او بـالاتر بـاشند و مسائلی که نیازمند به استدلال و برهان عقلی و فلسفی هستند.
نوع روابط خود را بـا دیـگران تـنظیم کرده، میداند با هرکس چگونه برخورد کند. حتی پیش از آنکه معلمش او را امتحان کرده باشد،او مـعلمش را امـتحان کرده و از کمّ و کیف احوال و مواضعش، از جدّی بودن یا بیحساب بودن سخن و رفـتارش نـیکو سـر در میآورد.
جهان و پدیده هایش را تا حدودی میشناسد که این خود در کار خداشناسی او مؤثر است و چه بـسیارند شـگفتی های آفـرینش که او را به حیرت وا میدارند و بیاختیار به تعظیم در برابر خدا وادارش میکنند.
عادات پدیـد آمـده در گذشته با جنبۀ ارزیابی او همراه است و در مییابد که فلان عادت خوب است یا بد، و آیا بـاید فـلان خلق و خوی را ادامه داد و یا به ترکش پرداخت.هنوز بسیاری از رفتارها در او استقرار روانـی پیـدا نکرده و به همین علت پارهای از خوب های نـابهنجار را مـیتوان از او زدود.
دیـد و بینش کودک نسبت به پدر و مادر در نحوۀ مـوضعگیری او، مـخصوصا در عبادات امر شده از سوی آن ها مؤثر است. مثلا اگر از پدرش ناراضی باشد آن را بـا تـرک نماز تلافی میکند و یا اگـر بـا خواست و تـوقع او مـبارزه شـود او هم به خود حق میدهد کـه نـماز نخواند (گویی او همۀ اعمال و عبادات خود را به خاطر والدین انجام میدهد!!).
فـعلا او در شـرایطی است که میتوان در بارهء نماز بـا وی سخن گفت و بیش یـا کـم به او تفهیم کرد که چـرا بـاید عبادت کنیم.میتوان برای او دلایل قابل قبولی راجع به نماز عرضه کرد و او را بـه پذیـرش آن قانع نمود. در این راه ذکـر داسـتان بـندگان خالص خدا و عـبادت آن ها در او برانگیزاننده است؛ به ویـژه اگـر بتوانیم چهرۀ مطلوب و کودک پسندی را از آن ها برای فرزندان خود تصویر کنیم. ذکر داستان های مـربوط بـه قهرمانان عبادت و بندگی سبب میشود کـه آن ها در دل کودک جـایی پیـدا کـنند، بدان شرط که در بـیان مسائل مربوط به آنان جنبههای فکری، روانی و عاطفی آن ها را مورد نظر داشته باشیم و به داسـتانهای رنـگ و بعد عاطفی داده، آن ها را برای کودک مـلموس سـازیم.
وضـع و شـرایط مـذهبی
از پایان 9 سـالگی بـراساس شرایط رشد، نوعی معرفت نسبت به خدا و مذهب در کودکان عادی پدید میآید، به گونهای که قـادر بـه جـذب آگاهیهای دینی میشوند. مثلا اگر دربارۀ نـماز بـا کـودک بـحث شـود مـیتواند آن را دریابد و باور کند و یا اگر از پاداش و کیفر خداوند برای او سخنی بگوییم، به خاطر وصول به لذات بهشتی و دوری از عقابهای احتمالی خـداوند حاضر است نماز بخواند. البته او هنوز در آن موقیعت و شرایطی نیست که عبادت و نیایشی ناشی از عرفان داشته باشد و یا به مانند یک فرد بزرگسال ایمان و باوری ریشهدار برای او پدید آید. اغلب عـبادات او از نـوع تجارت با خدا و نوعی بده و بستان به حساب میآیند و او در واقع با نماز و روزهء خود نوعی معاملهگری را مطرح میسازد.
شور مذهبی مخصوصا در ارتباط با جنبۀ الگویی والدین در کودک پدید مـیآید و ایـن شور در سنین بلوغ میتواند با شعور درآمیزد و پایه و مایهای برای تمام عمر باشد و همین شورهاست که کودک را سرمت شعائر مذهبی میسازد و در ایام مـحرم و عـاشورا او را به ماتمداری وا میدارد.
وضع عـبادت و نـماز کودک در این سن به گذشتهاش وصل است که والدین در گذشته چگونه عمل میکردند و چه عاداتی را در او پدید میآوردند. اینکه بخواهیم جدیدا و به تازگی او را به نـماز وا داریـم، کاری نسبتا سخت و دشـوار اسـت اگر چه جای امیدواری بسیار است.
تا سنین 21 میتوان اقداماتی سازنده در این مسیر داشت و نتایج خوبی گرفت. او هنوز چون نهالی است که بدنهای سخت و غیرقابل انعطاف پیدا نکرده است؛ امـا اصـولا این نکته را به یاد داشته باشیم که پایه گذاری های اولیه، مخصوصا در 6 سال اول زندگی، نقش اساسی و سرنوشتسازی در زندگی کودک دارند و عرض خواهیم کرد که تربیت برای نماز در همین سنین باید پیـریزی شـود، البته نـه به صورت جدی و بازخواست کردنی، بلکه به صورت جذبی و لذّت آفرین و توأم با شادی و بازی. این نکته هـم باید مورد نظر باشد که رابطهای است معکوس بین سن و تـربیت پذیـری.هـرچه سن کودک کمتر باشد، امکان تربیت بیشتر است و این از آن بابت است که جنبۀ انفعالی و تلقینپذیری در کودک شـدیدتر اسـت.
به فرمودۀ امام موسی بن جعفر (ع) کودک چون شاخه ی تر است و به هرگونهای کـه بـخواهی مـیتوانی او را بپیچانی. (این مسأله امروز مورد اتفاق اکثریت قاطع روانشناسان است و آنان هم در سایۀ بررسی ها و آزمـایش ها به همین نتیجه رسیدهاند).
منبع:فرزند پرتال
ارسال دیدگاه