به گزارش کودک پرس پس از شیوع دلالی اعضای پیوندی و حضور خارجیان برای عمل پیوند در ایران در سال ٩٣ و پیوند کلیه افراد ایرانی به دو نفر از شهروندان کشور عربستان و مرگ یکی از آنان، در رسانهها بازتاب بسیار و واکنشهای زیادی را درباره دلایل رویآوردن شهروندان کشورهای همسایه چون ترکیه، عراق، جمهوری آذربایجان و… به ایران بهمنظور پیوند اعضا بههمراه داشت. همین ماجرا باعث شد که به دستور وزیر بهداشت از مهرماه سال ٩٣ پیوند اعضای افراد ایرانی به اتباع خارجی ممنوع شود، هرچند اینبار مسئولان بیمارستان نمازی شیراز که حالا انگشت اتهام بهسوی آنها نشانه رفته، افغانستانیبودن لطیفه را دلیل ممانعت از انجام عمل وی نمیدانند و میگویند بدن لطیفه توانایی عمل را نداشت.
بعد از قرارگرفتن ادعای ممانعت از عمل یک کودک ١٢ ساله به دلیل خارجیبودن، روی خروجی خبرگزاریها، دوباره اظهارنظرها آغاز شد. در شرایطی که جامعه و روابط پزشک و بیمار ملتهب به نظر میرسد، شاید این ماجرا میتوانست ضربه دیگری باشد، اما کمی که گذشت، تکذیبیهها روی خروجی همان خبرگزاریهایی که ماجرای لطیفه را منتشر کرده بودند قرار گرفت؛ تکذیبیههایی که در آنها داستان ١٨٠ درجه با قصهای که پدر لطیفه برای روزنامه «شرق» تعریف کرد، متفاوت بود؛ جوابیهای که از نبود امکان شرایط جراحی روی کودک تبعه افغانستانی که خبرها از اقامت غیر قانونی او و خانوادهاش در ایران روایت میکردند، خبر داشت.
شماره پدر لطیفه را درست زمانی میگیریم که او و همسر غمگینش پیکر کوچک دخترشان را از بیمارستان نمازی تحویل گرفته بودند و برای خاکسپاری به اهواز میبردند. پدر با غم میگفت دخترم حالا آرام خوابیده… گاهی هم عصبی میشد و با فریاد خواستههایش را مطرح میکرد. اولین جملهای که آقای رحمانی، پدر لطیفه، در گفتوگو با «شرق» به زبان میآورد این است: «چرا حالا آمدید؟ اصلا چرا نباید خبر داشته باشید که من تمام شهر را زیر پا گذاشتم تا دخترم را امروز کفنپیچ تحویل نگیرم؟»
پدر لطیفه میگوید دخترش را بهخاطر مشکلات کبدی نزد پزشکی در خوزستان، محل زندگی خود و شش فرزندش، میبرد، آنجا پزشک اعلام میکند او به بیماری کبدی مبتلاست و نیازمند پیوند کبد است؛ پیوندی که در آنجا برای او ٣٥٠میلیون تومان آب میخورد… . پدر میگوید: «من کارگر افغانستانی بدبخت ٣٥٠میلیون از کجا میآوردم… . آن وسط کسی به من گفت بچهات را ببر بیمارستان نمازی شیراز. دخترم را روی دوشم گذاشتم و به شیراز آمدیم… . اینجا هم همین حرف را زدند؛ گفتند تو خارجی هستی، غیرقانونی هستی، بچهات را عمل نمیکنیم.
دخترم با پای خودش به بیمارستان رفت و جنازهاش را تحویل گرفتم… هیچکس به من نگفت دخترت را عمل نمیکنیم؛ چون مردنی است، گفتند عملش نمیکنیم؛ چون هم پول نداری، هم ایرانی نیستی…». آقای رحمانی ادعا میکند که برای این بستریشدن دوهفتهای دخترش، هشتمیلیون تومان به بیمارستان نمازی شیراز پرداخت کرده؛ ادعایی که البته مسئولان بیمارستان نمازی شیراز در گفتوگو با «شرق» آن را تکذیب میکنند. آقای رحمانی میگوید: «من هشت میلیون تومان دادم و ٢٠٠هزار تومان هم بابت داروهایی دادم که بعدا گفتند برای دخترم ضرر داشته. این اواخر شکم دخترم آب آورده بود و سه لیتر آب از شکمش کشیدند؛ اما آنقدر عملش نکردند که مرد. چرا؟ چون افغانستانی بود…».
پدر لطیفه خشمگین است و میگوید در تمام این دو هفته همسرش در کنار خیابان میخوابیده و شرایط خوبی نداشتهاند. او دخترش را در تاریخ پنجشنبه ٢٨ مرداد از دست میدهد، اما به دلیل پرداختنکردن هزینهها جسد را دیروز تحویل دادند و به خاطر سروصدای رسانهای، بیمارستان بیخیال ١٨میلیون طلبش از خانواده رحمانی میشود… . پدر لطیفه میگوید: «من به سازمان ملل هم گفتم، از بیمارستان شکایت میکنم، دخترم مشکلی نداشت و آنها او را کشتند. اگر در کشور دیگری بودیم این رفتار با ما نمیشد…».
با وجود تمام این شکایتها، صحبتهای دکتر محمدهادی ایمانیه، قائممقام وزیر بهداشت در فارس و رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز، روایت دیگری از داستان لطیفه رحمانی دارد. او به «شرق» میگوید: «خوشبختانه رشته خود من گوارش و کبد کودکان است و مسئول پیوند کبد کودکان هستم و کاملا میتوانم نظر کارشناسی بدهم.
قطعبهیقین عملنکردن لطیفه رحمانی دلیلی جز منع پزشکی نداشته است، بهطورکلی به سه دلیل ممکن است پیوند برای بیمار اتفاق نیفتد؛ یکی اینکه تبعه ایرانی نباشد، اما با قطعیت میگویم حداقل راجع به این مورد خاص چنین اتفاقی نیفتاده بود و لطیفه در بیمارستان ما بستری شد. گرچه در قانون آمده که در صورت درخواست پیوند عضو برای فرد خارجی، دهنده عضو نیز باید تابعیت فرد گیرنده را داشته باشد، ولی راجع به این مورد خاص ما چشمپوشی کرده بودیم… . مانع دوم ممکن است مسائل مالی باشد. البته برای ایرانیها پیوند رایگان است، برای خارجیها هم به شرطی که شرایط را رعایت کنند و مجوز وزیر و شورایعالی پیوند برای انجام عمل پیوند اخذ شود، آن هم مشکلی ندارد، اما مشکل لطیفه رحمانی مسائل مالی هم نبود، کل مبلغ ١٨میلیونی هم که در مدت بستری برای این کودک هزینه شده، از ایشان گرفته نشد و بیمارستان نمازی شیراز بدون آنکه مطالبهای از وی داشته باشند، او را در بخش آیسییو کودکان که میتوانم به جرئت ادعا کنم در کشور کمتر نظیرش را داریم، بستری کرده و مورد مراقبت قرار دادند».
وی دلیل سوم انجامندادن عمل پیوند را که برای لطیفه هم شامل میشده، دلیل پزشکی دانسته و میافزاید: «دلیل سوم مسائل پزشکی است. بههرحال ما در هر شرایطی بیمار را پیوند نمیکنیم، وقتی بیمار در شرایطی قرار دارد که میدانیم صددرصد فوت میکند، تیم پیوند از نظر علمی این اجازه را دارد که زیر بار جراحی نرود. بگذارید من مختصری از شرح حال این بیمار را برای شما ارائه دهم…؛ لطیفه رحمانی نارسایی شدید کبدی داشت و نام بیماری او ویلسون بود که درواقع تجمع مس در بدن است. در این بیماری، در کبد مس جمع میشود و باعث میشود کبد از کار بیفتد.
بعد از اینکه کبد از کار افتاد، بهدنبالش اختلال انعقادی ایجاد میشود و این بیمار هم دچار خونریزی شدید شده بود. گاهی وقتها بیمار خونریزی مغزی هم میکند و فشار مغزش بالا میرود و باعث ایست قلبی میشود». دکتر ایمانیه در پاسخ به این سؤال که آیا این شرایط و قطعیبودن فوت بیمار به خانواده رحمانی اعلام شده بود، میگوید: «ما نمیتوانیم چنین صحبتی کنیم. ما بیمار را بستری میکنیم و همیشه برای خانواده ایجاد امید میکنیم. از روز اول به هیچکس نمیگوییم که امیدی نیست و بیمار میمیرد».
او با تکذیب دریافت مبلغی از خانواده بیمار میگوید: «ما هیچ مبلغی دریافت نکردیم و جسد بیمار نیز روز گذشته با وجودی که ممکن بود منع قانونی داشته باشد، ولی چون وزیر بهداشت پیشتر دستور داده بود هیچ جسدی در بیمارستانها باقی نماند، آن را تحویل خانوادهاش دادیم». قائممقام وزیر بهداشت در استان فارس تصریح کرد: «این خانواده اقامت قانونی در ایران نداشتند و البته این ربطی به ما نداشت. ما موظف هستیم در هر شرایطی بیمار را بستری کنیم، اما از نظر قانونی موظف به اعلام به وزارت کشور هستیم».
وی در پایان خاطرنشان کرد: «من با قاطعیت اعلام میکنم لطیفه اگر شرایط جسمانیاش اجازه میداد، پیوند کبدی میشد، چون با وجود تمامی منعهای قانونی برای پیوند اتباع بیگانه، اما وزیر بهداشت این مجوز را به ما داده که در شرایط خاص بیمار را برای عمل پیوند آماده کنیم. اگر لطیفه دوام میآورد، از خانوادهاش برای او کبد میگرفتیم، اما خانواده او در مراحل آخر بیماری به ما مراجعه کردند و دیگر کاری از ما ساخته نبود…».
در لحظاتی که آخرین سطور این گزارش ثبت میشود، جنازه لطیفه ١٢ ساله در راه خوزستان است. پدر لطیفه غمگین و خشمگین از اتفاق پیشآمده میگوید اگر در کشوری شبیه بلژیک اقامت داشت، این اتفاق برایش نمیافتاد. هیچوقت کسی برای پدر لطیفه توضیح نداده که شرایط ایران و بلژیک با هم یکی نیست و بیمارهای ایرانی هم هستند که در صف پیوند اعضای بدن جان میدهند و چادرهای نارنجیرنگ سفری در خیابان ستارخان تهران، درست روبهروی بیمارستان کودکان، حکایت از مردمی دارد که از قضا ایرانی هستند، اما مثل پدر و مادر لطیفه افغانستانی بعد از بستریکردن فرزندشان راهی جز در خیابانماندن ندارند.
از طرفی فارغ از هر تصمیم و نگاه احساسیای باید چارچوب قوانین پیوند این کشور را بررسی کرد و به یاد آورد روزهایی را که شیوخ عرب و حاشیهنشینان خلیجفارس با مبالغ اندکی که به دلالهای پیوند پرداخت میکردند، بازار سیاه فروش کبد و کلیه راه انداخته بودند و همین بازار مکاره منجر به تصویب قانون سفتوسخت پیوند اعضا شد. بههرترتیب لطیفه، قربانی فقر و مهاجرت بود. به گفته دکتر ایمانیه، لطیفه در آخرین روزهای زندگیاش به بیمارستان آورده شده بود که ناشی از فقر فرهنگی و توانایینداشتن خانواده برای درمان اوست و به گفته پدرش، او را عمل نکردند چون ایرانی نبود. در هر صورت این یک بازی دوسرباخت برای لطیفه ١٢ ساله بود… .
منبع: برترین ها
ارسال دیدگاه