تغییر گرایش فرهنگی و ملی کودکان با وارد کردن اسباب‌بازی خارجی

به گزارش کودک پرس ،چند سالی است که دغدغه صنایع فرهنگی و زیرمجموعه‌های آن در کشور داغ شده و پرداختن به آن جزئی از اتفاقات، رویدادها، فستیوال‌ها شده است. مسئله اهم و قابل تأمل در این زمینه، حوزه اسباب‌بازی است، حوزه مهمی که به خاطر مهم بودن از درجه اهمیت فرهنگی ساقط شده و به سمت روتین و رکود رفته است. به نوعی صنعت اسباب‌بازی شده سرگرمی برای مسئولانی که حوزه بکر پیدا کردند و ترجیح دادند متفاوت‌تر گام بردارند.

فعالان و تولیدکنندگان این حوزه هم دست‌به کار شدند و به سمت تقلید و اقتباس از غربی‌ها و اروپایی حرکت کردند راهی که همچنان ادامه دارد و حتی بسیاری از کارشناسان، فعالان و منتقدان صنعت اسباب‌بازی را صنعتی نوپا در مرحله آزمون و خطا می‌دانند و نقدشان در این موضوع به مسئله کپی کردن محصولات نیست بلکه کپی‌کردن در این مرحله را نیازمند پیشرفت در این حوزه می‌دانند و اذعان دارند که کپی کردن محصولات خود به نوعی خلاقیت به حساب می‌آید. نباید این توقع را داشت که بدون علم و دانش و حتی نبود رشته‌های آکادمیک دست به خلق محصولات اسباب‌بازی بزنیم و کپی کردن محصولات را ایراد بدانیم.

کپی کردن محصولات اسباب‌بازی مهره جدانشدنی در این صنعت شده است زیرا گردش مالی خوبی در این زمینه ایجاد می‌شود و این مسیر موفقیت است اما مسئله و سوال اصلی که وجود دارد این است که آزمون و خطا توسط «کپی‌کردن» تا کی ادامه‌دار خواهد بود و درصد خطا در کپی کردن پیوست فرهنگی را چگونه می‌توان جبران کرد. کپی کردن ایده اولیه محصولات تفکر غلطی نیست اما کپی‌برداری از فرهنگ غربی خطراتی و عواقب ناگواری دارد پس باید برای احیای فرهنگ ایرانی خودمان بکوشیم.

کپی کردن محصولات اسباب‌بازی مهره جدانشدنی در این صنعت شده است زیرا گردش مالی خوبی در این زمینه ایجاد می‌شود و این مسیر موفقیت است اما مسئله و سوال اصلی که وجود دارد این است که آزمون و خطا توسط «کپی‌کردن» تا کی ادامه‌دار خواهد بود و درصد خطا در کپی کردن پیوست فرهنگی را چگونه می‌توان جبران کرد

بهنام زنگی، رئیس انجمن علمی پژوهش‌های هنری ایران و پژوهشگر در حوزه صنایع فرهنگی با مثالی درباره نظرات کودکان درباره طراحی اسباب‌بازی‌ها می‌زند؛ می‌گوید: در همایشی از کودکان خواسته شد تا درباره اسباب‌بازی‌ها نظرات و دیدگاه‌هایشان را بیان کنند، خیلی جالب بود تفکر بچه‌ها دو گروه شده بود. برخی‌ها می‌گفتند وضعیت موجود در حوزه اسباب‌بازی خوب است. و اسباب‌بازی‌هایی که وارد می‌شود جذاب هستند و ما از بازی کردن لذت می‌بریم. برخی دیگر که کمی عمیق‌تر نگاه می‌کردند مدعی بودند هر چند خوب است ولی باید از ارزش‌های فرهنگی خودمان در اسباب‌بازی‌ها داشته باشیم تا با آن‌ها سروکار داشته باشیم.

او درباره قهرمان‌سازی و معرفی اساطیر ملی به کودکان بیان می‌کند: کودکی حین بازی می‌گفت من به‌عنوان کودک باید اساطیر و قهرمان‌های ملی ایران را در اسباب‌بازی‌های خود ببینم که نمی‌بینم و ناخودآگاه بدون اینکه متوجه شوم به سمت اسطوره‌های غیرواقعی سایر فرهنگ و ملت‌ها کشیده می‌شوم.

این پژوهشگر با اشاره به این موضوع که با شنیدن نظرات کودکان تحولی در نگرش ما ایجاد شد و همچنین کسانی که در این حوزه فعالیت دارند و اسباب‌بازی وارداتی را مطلوب می‌دیدند با این طرز نگرش مواجه شدند، رویکردشان تغییر کرد، ادامه می‌دهد: وقتی ما این‌ها را به دقت گوش کردیم. کسانی که وضعیت موجود و اسباب‌بازی‌های وارداتی را مطلوب می‌دیدند صرفاً تفکرشان این بود که باید چیزی باشد ما بازی کنیم و سرگرم شویم. ولی آن طیف دیگری که فکر می‌کرد تنها لذت بردن از اسباب‌بازی کافی نیست و باید یک رویکرد ملی در آن وجود داشته باشد که ما آموزش ببینیم به نظر می‌رسید که تفکرش خیلی عمیق‌تر است.

او می‌گوید: گروه اول می‌گفتند تولیدکننده داخلی نمی‌تواند تولید کند ما چه کار کنیم؟ گروه دوم می‌گفت درست است نمی‌تواند تولید کند ولی علتش این است که ما حمایت نمی‌کنیم اگر ما ۱ سال یا ۲، ۳ سال هر چند اسباب‌بازی‌های ضعیف داخل را خرید کنیم آن تولیدکننده به اشتیاق می‌آید ما محصولش را دوست داریم سراغ تولید بهتر می‌رود؛ یعنی حتی تا اینجای کار را هم دیده بود که چند سالی یک دوره زمانی اسباب‌بازی شاید کمتر جذاب داخلی را بخرد بلکه این تولیدکننده داخلی قوی شود تا سراغ نمونه‌های بهتر تولید برود.

کودکی حین بازی می‌گفت من به‌عنوان کودک باید اساطیر و قهرمان‌های ملی ایران را در اسباب‌بازی‌های خود ببینم که نمی‌بینم و ناخودآگاه بدون اینکه متوجه شوم به سمت اسطوره‌های غیرواقعی سایر فرهنگ و ملت‌ها کشیده می‌شوم

این پژوهشگر حوزه صنایع فرهنگی با اشاره به دلبستگی کودکان به فرهنگی بومی و اصیل ایرانی می‌گوید: تمام این توصیفات نشان می‌دهد در جوهره فکری بچه‌ها این موضوع مسئله‌مند است. این دل‌بستگی به ایران و فرهنگ بومی امکان ندارد وجود نداشته باشد. شما یک انسانی را به شکل غریزی بدون مداخله فرهنگی در یک محیطی بگذاریم تا تربیت شود حتماً علاقه‌مندی‌های فرهنگی، ناسیونالیستی و ملی خودبه‌خود درونش وجود خواهد داشت و این غریزی است. بدون مداخله به سرزمین، کشور، شهر، خانه و کوچه‌اش دل‌بستگی پیدا می‌کند.

زنگی درباره اسباب‌بازی‌های وارداتی می‌گوید: اسباب‌بازی‌هایی که الان وارد می‌کنیم نوعی مداخله است و مداخله‌ای در تشخیص کودک انجام می‌دهد حتی شاید داریم گرایش‌های ملی و فرهنگی او را دست‌کاری می‌کنیم. مسئله اینجاست اگر شرایطی فراهم کنید یک شرایط بی‌طرفی باشد که کودک بتواند انتخاب کند حتماً نمونه‌های داخلی را انتخاب می‌کند. نمونه‌هایی که اسمش ایرانی است وقتی می‌گوئیم این قهرمان، بارها اسمش را در خانواده در داستان‌ها شنیده است در فرهنگش شنیده است یا همین‌که احساس می‌کند در تاریخش بوده، شک نکنید این را ترجیح خواهد داد و در دایره ترجیحات آن کودک قرار خواهد گرفت. منوط بر اینکه این مداخلاتی که ما داریم کمتر شود، به نظرم بحث ترویج بیش از اینکه روی کودکان ما باید پیاده شود و به سمت ترویج بازی‌های سازنده برای کودکان برویم باید به تولیدکنندگان، والدین، مدارس و مربیان آموزش دهیم که پی به اهمیت موضوع ببرند.