به گزارش کودک پرس ،طفل تنها از شیر مادر استفاده نمى کند و خصوصیات شخصیتى وى همراه با محبت ها، عواطف و نوازش هاى او به فرزندش انتقال مى یابد و به رشد روانى او کمک مى کند. امام على (ع) قرن ها قبل، این ویژگى را مورد توجه قرار داده و فرموده اند: «این مادر است که به تو از عصاره قلبش غذا داد؛ قوتى که دیگرى از دادن آن امتناع مى کند. این مادر است که که با تمامى اعضاء و جوارحش با نهایت شادمانى و خوشرویى تو را از جمیع حوادث و رخدادها محافظت نمود.»
حضرت على (ع) در سیره عملى و زندگانى فردى خویش، این موضوع را مورد توجه قرار داد و چون به سوگ شهادت پاره تن پیامبر (ص)، حضرت فاطمه زهرا (س) نشست، برادرش عقیل را که از آگاهان به انساب عرب بود و طوایف و قبایل شبه جزیره عربستان و نقاط مجاور را به خوبى مى شناخت، فراخواند و از او خواست براى وى همسرى بیابد که زاده دلاوران باشد تا فرزندى شجاع به دنیا آورد؛ چرا که به طور مسلّم سرشت و خصائص اجداد در فرزند تأثیر یافته و به او منتقل مى شود.
عقیل پس از تحقیق، فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربیعه (از نوادگان عامر و منسوب به طایفه هوازن) را به برادرش معرفى نمود و خاطر نشان کرد: پدران و دایى هاى این زن از دلاوران عرب در قبل و بعد از اسلام بوده و مورّخان از آنان در هنگام نبرد، شجاعت و دلیرى و رادمردى ها نقل کرده اند؛ آن چنان که حاکمان زمان آنان در برابرشان سر تسلیم فرود مى آورده اند. در میان عرب شجاع تر و قهرمان تر از پدرانش یافت نشود. و مقصود امیرمؤمنان (ع) نیز چنین همسرى بود؛ چرا که در میان تیره فاطمه که به «امّ البنین» هم موسوم است، شخصى وجود دارد به نام عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب ـ جدّ ثمامه، مادر این زن ـ که به سبب قهرمان سالارى و شجاعتش، او را بازى گیرنده سرنیزه ها (نیزه باز) لقب داده اند.
حضرت على (ع) ضمن رعایت اصول تربیت دینى، نظارت دقیق و مداومى در مورد فرزند خود داشت و سعى وافرش بر این بود تا وى را به عنوان شخصى اهل دیانت، داراى تعهد و مسئولیت و برخوردار از کرامت هاى انسانى پرورش دهد. امام با عباس همچون دیگر فرزندانش دوست و رفیق بود و با نهایت عطوفت و محبت با او رفتار مى نمود. یار و یاورش بود و در مشکلات و دشوارى ها دستش را مى گرفت.
هرگز اجازه نمى داد کودکش در مسیر تربیت تحقیر گردد و مى کوشید زمینه هایى فراهم کند تا او احساس شخصیت کند و دوران کودکى و نوجوانى را با اصلاح و تعدیل غرائز و احساسات پشت سر بگذارد؛ چرا که وقتى فردى گرامى داشته شود و از او به عنوان انسانى صاحب هویت مستقل و کرامت نفسانى سخن گفته شود و با چنین نگرشى به سوى رشد و شکوفایى گام بردارد، براى تکمیل حالات ملکوتى در وجود خویش به فضایل و خصال نیکو روى مى آورد و در میدان معرفت و در عرصه مبارزه با نفس امّاره پیروز و سر بلند مى گردد و از ورطه هاى گناه اجتناب مى نماید و تمایلش به بوستان معارف و گلستان معنویت افزونتر مى شود.
امام على (ع)، عباس (ع) را بخصوص در سنین کودکى و دوران رشد، نصیحت و امر به معروف مى نمود و بر این امر، اصرار داشت. در هر فرصتى ذهن پاک فرزندش را با حکمت ها و مطالب سازنده و عمیق بارور مى کرد. و همچون لقمان حکیم، جان کودک خود را با مواعظ و حکمتهاى ژرف مى نواخت، و این توصیه هاى اخلاقى، یا نوازش هاى عاطفى با لحنى صمیمانه توأم بود. بر همین اساس این جوان هاشمى، انسانى برازنده، پرهیزگار، دانشور، مبارز، شجاع و اهل سخاوت بارآمد و آیینه تمام نماى جمال و کمال پدر پاک خود گردید.
در محیط پرورشى عباس (ع) چشمه توحید جارى بود و او با دلى لبریز از عشق الهى و مهر ملکوتى تربیت مى گردید. دوران کودکى او مملوّ از عنایت و لطف ابراز محبت پدر و برادرانى بود که لحظه اى از پرورش وى به عنوان انسانى والا و صاحب کرامتهاى اخلاقى، غافل نبودند.
منبع:فرزند پرتال
ارسال دیدگاه