به سرمایه اجتماعی هنرمندان نیاز داریم

به گزارش کودک پرس ، میزگردی با حضور مشاور وزیر فرهنگ، مدیر عامل خانه سینما، رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و مشاور وزیر کار برگزار شد که به این موضوع پرداخته است: از لایحه نظام صنفی هنرمندان که سال‌هاست در کمیسیون فرهنگی مجلس خاک می‌خورد و هنوز هم قرار نیست به آن رسیدگی شود که بگذریم، خبر امضای پیش‌نویس دستورالعمل نحوه تشکیل فعالیت انجمن‌های صنفی فرهنگ، هنر و رسانه توسط دو وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی یکی از بهترین اتفاق‌ها و رخدادهای مهم در این عرصه قلمداد شد؛ اتفاقی که اگر به بار بنشیند و توسط هیأت وزیران تصویب شود، گام مهمی در مرتفع کردن برخی مشکلات این قشر فرهنگی جامعه برداشته خواهد شد.

نکته حائز اهمیت این دستورالعمل این است که نمایندگان اصناف در جلسات متعددی یک سال شرکت کرده‌اند و این آیین نامه با نظر خودشان تدوین شده است. به قول محمد شریعتمداری وزیر کار «باید بارها امتحان می‌کردیم لباسی به تن نظام فرهنگی و هنری ندوزیم که بعداً مجبور شویم آن را کوچک و بزرگ کنیم. اجازه دهیم اصحاب فرهنگ و هنر بگویند در چه قواره‌ای و به چه شکل و صورت ساخته شود.» میزگرد حاضر با حضور علی اصغر سیدآبادی مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، فیاض زاهد مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما و فریدون عموزاده خلیلی روزنامه نگار و رئیس انجمن نویسندگان کودک و نوجوان درباره‌ گام نخست انجمن‌های صنفی برگزار شد تا موضوع انجمن صنفی پدیدآورندگان آثار فرهنگی، هنری و رسانه‌ای به شکل جدی‌تری مورد بحث و بررسی قرار بگیرد.

آقای سیدآبادی در مورد گام نخستی که بین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایجاد شد توضیح می‌دهید؟ فایده‌ این اتفاق برای اهالی فرهنگ، هنر و رسانه چیست؟ و آیا می‌توان به تصویب زودهنگام این دستورالعمل در هیأت وزیران امیدوار بود؟

علی‌اصغر سیدآبادی: اتفاق خوب نه رابطه بین وزارت فرهنگ و وزارت کار، بلکه شکل‌گیری یک ارتباط سه‌جانبه بود. در این فرآیند هم نمایندگان صنوف شرکت داشتند و هم دو وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و کار، تعاون و رفاه اجتماعی. همگرایی این سه برای یک هدف مشترک که آن هم تأسیس نهادهای صنفی در حوزه فرهنگ، هنر و رسانه بود، اتفاق خوشایندی بود.

اگر بخواهم تاریخچه کوتاهی بدهم در سه برنامه توسعه در سال‌های گذشته، تشکیل نظام صنفی در حوزه فرهنگ و هنر پیش‌بینی شده بود. اما به‌دلیل پیچیدگی‌هایی که داشت هیچگاه عملی نشده بود. این پیش‌نویس با واکنش مطبوعاتی‌ها روبه‌رو شده بود. ما این تجربه را پشت سر گذاشته بودیم. یکی از دلایل مخالفت‌ها این بود که این پیش‌نویس در یک فرآیند صنفی تهیه نشده بود.

بعضی قوانین را می‌توان در پشت درهای بسته وزارتخانه‌ها تدوین و بعد در مجلس تصویب کرد ولی نمی‌توان برای یک صنف یک قانون نوشت اما خود صنف از اول تا آخر نظری نداشته باشد. با این منطق دو راه داشتیم: یکی مطالبه پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری که شامل همه حوزه‌ها می‌شد و ضرورت داشت و یکی هم تکلیف قانونی که در برنامه ششم توسعه آمده بود و وزارت فرهنگ باید در راستای آن پیش می‌رفت.

البته قبل از آن ۳ کار کارشناسی انجام داده بود. مثلاً آقای کامبیز نوروزی گزارشی تهیه کرده و پیشنهاد داده بودند اگر در چارچوب قانون کار پیش‌ رود بهتر است. بررسی‌های دیگر هم نشان داد تشکیل نظام صنفی به معنای واقعی خود در ایران غیرممکن است؛ هر چند نهادهای دیگر مثل کمیسیون فرهنگی آن را دنبال می‌کنند.

اگر هم ممکن بود باید در درازمدت انجام می‌شد. ما با این وضعیت روبه‌رو بودیم که آیا این کار را دنبال کنیم یا اینکه به‌دلیل پیچیدگی‌های موجود مثل برنامه‌های دیگر پیگیری نکنیم. چون نگاه کارشناسی این بود که انجام شدنی نیست. ما فکر کردیم حتی اگر می‌خواهیم انجام ندهیم صنف باید در موردش تصمیم بگیرد. به خاطر اینکه منافع آنها است و باید در موردش نظر بدهند. با این نگاه جلساتی گذاشتیم و در آن نمایندگان سازمان برنامه و بودجه و وزارت کار و تمام صنوف هم دعوت شدند. اولین مشکل این بود که می‌گفتند جلسه‌ای که مثلاً ۲۰ عضو دارد از دل آن چیزی درنمی‌آید. افرادی که ماجرا را اداری و بوروکراتیک می‌دیدند و تجربه اداری داشتند اینگونه فکر می‌کردند و می‌گفتند اول متنی بنویسیم و بعد با صنوف جلسه بگذاریم.

من فکر کردم این یک تجربه است و شروع به مشورت با برخی نمایندگان صنوف کردیم. بعد از آن نزد آقای صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رفتم و گفتم چنین تکلیفی داریم. می‌توانیم یک پیش‌نویس بنویسیم و بعد به دوستان بدهیم تا نظر دهند. به ایشان گفتم اگر موافقین جلسه‌ای تشکیل دهیم و به صنوف هم بگوییم نظر شما نظر ما هم است. نمی‌توان شش ماه جلسه گذاشت و سپس بخش حقوقی ما بگوید این نمی‌شود و کار دیگری بکنید. برای همین مدیرکل حقوقی وزارتخانه هم در این جلسات آمد.

با این حال چشم‌انداز روشنی برای اجرای این طرح ترسیم می‌کنید؟

سیدآبادی: از الآن قابل پیش‌بینی نیست. از این مهمتر نفس این نشست بود که حاصل ۲۸ نشست جمعی بود. بعد از اینکه به یک پیش‌نویس رسیدیم دوستان وزارت کار مخالفت‌ها و نظرهایی داشتند که در چارچوب آیین‌نامه‌ها و تصویب‌نامه‌ها بود. آنها با بخشی از این فرآیند موافق نبودند اما همراهی می‌کردند و مشورت می‌دادند تا اینکه آقای زاهد مشاور وزیر کار شدند و بچه‌های صنف خودشان سراغ ایشان رفتند و مذاکره کردند و جلسه‌ای بین وزیر کار و صنوف برگزار شد که خیلی جلسه مفیدی بود و یکدفعه کاری که فکر می‌کردیم فرآیند طولانی‌مدت است به آن سرعت بخشید و همراهی کردند و این اتفاق که حاصل تجربه جدید مدیریتی در حوزه فرهنگ است شکل گرفت. اگر این را در همه حوزه‌ها و سیاستگذاری‌ها یک تجربه قرار دهیم، بسیار مهم است حتی اگر به نتیجه نرسد، که من فکر می‌کنم به نتیجه هم خواهد رسید. بخصوص برای اینکه کسانی که در حوزه دولت هستند به این فرآیند و ساز و کار اعتماد کنند و تنهایی تصمیم نگیرند.

آقای شاهسواری اگر پیش‌نویس تبدیل به ماده قانونی شود، چه اتفاق خوبی برای اهالی فرهنگ و هنر می‌افتد؟ چه امتیازاتی در اختیارشان قرار می‌گیرد؟ و چه تهدیداتی از آنها دور می‌شود؟

منوچهر شاهسواری: پیش از آنکه بگوییم چه امتیازاتی به ما تعلق می‌گیرد یا چه تهدیداتی از بین می‌رود، اول باید بر سر پیش‌فرض اولیه توافق کنیم که الزاماً امری نیست که منجربه منفعت یا ضرر شود. پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری قابلیت متریک شدن مثل سایر مشاغل را ندارند. شغل و رفتار حرفه‌ای‌شان متکی به رفتار و ایده است. ایده و خلاقیت تا به بازار برسد، فرآیندی نسبتاً طولانی طی می‌کند. در این فرآیند نیازمند فضای تشکل صنفی هستیم تا مسیر تسهیل شود. تسهیل هم چیزی نیست جز بهره‌مندی پدیدآورنده از محصولش. اصلاً در مورد یک امر کیفی حرف نمی‌زنیم. کاملاً راجع به یک موقعیت حرفه‌ای صحبت می‌کنیم.

نکته مهم دیگر اینکه باید مقرراتی بر همه ما حاکم ‌شود. چه مقرراتی؟ امر ساماندهی که به شکل پراکنده و بدون پیش‌فرض‌های حقوقی باشد. درحالی که ما نیازمند یک امر سامان‌یافته حقوقی هستیم نه یک فعالیت دورهمی. به همین دلیل از نظر من این تفاهم بزرگترین دستاوردی است که در طول سال‌هایی که من فعالیت می‌کنم اتفاق افتاده و مشابهش را سراغ ندارم.

تنها پدیده‌ای که به آن نزدیک است شاید ایده تأسیس خانه سینما باشد. نهادی که در سال‌های ۶۸، ۶۹ شکل گرفت و محصول یک ایده بشدت نوآورانه و یک آینده‌پژوهی حساب‌ شده بود. ما به‌عنوان اعضای خانه سینما می‌دانیم که نیازمند تغییر و تحول، مطابق با شرایط روز و پیشرفت تکنولوژی هستیم و نیازهای حقوقی حرفه ما نیاز به ساماندهی قانونی دارد.

چقدر فکر می‌کنید با وجود این نظام صنفی ایده‌آل‌های شما و دیگر اهالی فرهنگ و هنر محقق شود؟

شاهسواری: در رسیدن به هدف فعلی همه قواعد و قوانین کشور بررسی شد قانون کار یکی از مناسب ترین و بهترین قوانینی است که می‌توانست این فعالیت را سامان یافته، حقوقی و منضبط کند. این همان چیزی است که در پیش‌نویس تصویب‌نامه از سوی دو وزیر فرهنگ و کار به امضا رسید و همین‌جا از هیأت دولت تقاضا می‌کنم به این امر فارغ از شرایط اداری توجه جدی کنند تا بتوانیم بقیه مراحل آن را پیش ببریم. ما در خانه سینما خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که باید از این قانون استفاده کنیم. ما باید حقوق فردی پدیدآورندگان را به رسمیت بشناسیم و منافع مشترک را بین آحاد پیدا کنیم و بر سر آنکه حداقلی هم وجود دارد، به تفاهم برسیم.

آن حداقلی کاهش مرتبه خواسته اولیه‌مان نیست. ما نمی‌توانیم در امر صنف بین یک چهره مشهور هنری و یک چهره غیر مشهور تفاوتی قائل شویم. چنین تفاوت‌هایی بیرون از صنف اتفاق می‌افتد. تعهد به چنین مسائلی به ما انضباط، سامان‌یافتگی و استقرار می‌دهد. ما باید بتوانیم با همه مراکز کشور اعم از خصوصی، امنیتی، انتظامی، دولتی، حاکمیتی و رسانه‌ها از موضع حقوقی گفت‌وگو کنیم و برای این کار نیازمند این پشتوانه‌ قانونی هستیم تا صاحب یک وجاهت معین شویم. مهم‌ترین خصلت اجتماعی چنین اتفاقی این است که به ما هویتی می‌دهد که قابل شمارش و اندازه‌گیری و ثبت و ضبط است. این سامان‌یافتگی باعث می‌شود تجربیات گذشتگان به ما منتقل شود.

در فعالیت‌های صنفی تقریباً انتقال تجربه موجود نیست. چون فاقد بستر حقوقی که انضباط را بر ما حاکم کند بوده‌ایم. پیش از این دوره هم تصمیم می‌گرفتیم کاری انجام دهیم. انجام هم می‌شد و موفق هم می‌شدیم. اما کارهایی که می‌کردیم و موفقیت‌هایی که به دست می‌آوردیم به‌عنوان تجربه جایی ثبت نمی‌شد. آینده برای ما نیست و در اختیار آیندگان است.

ما نمی‌توانیم نسبت به کسانی که وارد این حوزه خواهند شد رفتار غیر مسئولانه در پیش بگیریم. نسبت به آنها مسئولیم. بنابراین وجود یک قاعده و انضباط حقوقی باعث می‌شود انتقال تجربه برای آیندگان بدرستی صورت گیرد. همه نکاتی که گفتم ناشی از نیازی است که من به‌عنوان یک فعال صنفی حس می‌کنم و انتظار و توقع و دلخوشی‌ای که از این تصویب‌نامه دارم همین است. ضمن اینکه این تصویب‌نامه گفت‌وگوهای حاشیه‌ای پیرامون نهادهای صنفی را کنار می‌برد و با تکیه بر آن می‌توانیم بر سر یک امر روشن و معین گفت‌وگو کنیم و اشکالاتش را درون خودش مرتفع کنیم.

در نشست همگرایی دولت و پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری مسأله امنیت شغلی در دنیا بسیار مورد تأکید قرار گرفت. تقریباً نمایندگان تمام صنف‌ها بحث امنیت شغلی را مطرح کردند. یکی از گلایه‌های پیشکسوتان اهل قلم و مطبوعات بعد از نشست دستگیری برخی روزنامه‌نگاران و احکام سنگینی بود که برایشان صادر شده. به طور کلی به نظر می‌رسد اهالی مطبوعات و صاحبان قلم نگاه خوش‌بینانه‌ای به توانایی انجمن صنفی برای ایجاد امنیت شغلی ندارند. آقای عموزاده‌ خلیلی پاسخ شما نسبت به این انتقادات چیست؟

فریدون عموزاده خلیلی: فکر می‌کنم بحث امنیت شغلی تابعی از یک موضوع مهم تر است؛ بحث شغل و حرفه. این تفاهم چند دستاورد داشته است. تعریف حقوقی‌ای که از شغل وجود داشته و در عمل هم اجرا می‌شده، قابل تسری به هنرمندان و روزنامه‌نگاران نبوده است. با پذیرفتن اینکه پدید آوردن اثر هنری هم شغل محسوب می‌شود، هنرمندان هم می‌توانند از امتیازات سایر مشاغل برخوردار شوند. هر شغلی مقید بر ۳ پارامتر است. زمان، مکان و مناسبات بین کارفرما و کارگر. وقتی کاری تعریف می‌شود یعنی روزی ۸ ساعت باید در یک محل مشخص انجام شود. اگر شاغلی هم وجود دارد باید معلوم شود کارفرمایش چه کسی یا چه نهادی است.

حتی اگر خویش‌فرما هم باشیم کارفرمایمان مشخص است. با این تصویب‌نامه بعد از سال‌ها همه تلاش‌ها و تکاپوی اهالی هنر به سرانجام رسیده است. پیش از این نویسندگی و عمل خلاقه‌ای که منجر به پدیدآمدن اثر می‌شد به لحاظ حقوقی شغل تلقی نمی‌شد. وقتی کار شما شغل تلقی نشود تمام تبعات مثبت دیگر مثل امنیت شغلی وجود نخواهد داشت. در حالی که ما به امنیت شغلی هم به لحاظ سیاسی و حتی از نظر کاری نیاز داریم. در گذشته تلاش چند ساله‌ای که برای تولید یک اثر می‌شد تا یک رمان مثلاً طی ۵ سال نوشته شود شغل محسوب نمی شد. خیلی‌ها قبول نمی‌کردند در این ۵ سال تمام حمایت‌ها و تسهیلاتی که برای یک شاغل وجود دارد باید برای آن نویسنده هم وجود داشته باشد.

در نهایت نویسنده فقط می‌توانست محصولش را بفروشد و به‌عنوان شاغلی که مستمر روی اثرش کار کرده بود، محسوب نمی‌شد. حتی از حقوق شهروندی هم برخوردار نبود. اتفاقاتی که در نشست همگرایی افتاد، بازگرداندن پدیدآورندگان به جامعه مدنی به لحاظ حقوقی بود. یکی از مختصاتی که برای شهروند تعریف می‌شود این است که چه مناسباتی و چه تعریفی در ارتباط با حاکمیت و معیشت و جامعه‌ای که در آن کار می‌کند، دارد. آن اتفاق اگر محقق شود، باعث می‌شود که اگر کار یک روزنامه‌نگار به‌عنوان یک شغل تلقی شود، در قانون کار و تمام قوانین مدنی دیگر امنیت شغلی برایش تعریف شود و قابل دستیابی هم باشد.

آقای زاهد، آیا واقعاً این امکان وجود دارد که فعالیت‌های پدیدآورندگان آثار شغل محسوب شود؟ فعالیت کسانی مثل نویسنده، روزنامه‌نگار، کارگردان سینما و…

فیاض زاهد: در تعریف ILO یا سازمان بین‌المللی کار مفهوم کارگر فقط شامل کسی که صنعتی کار می‌کند نیست. بلکه شامل تمام کسانی است که هر گونه فعالیتی انجام می‌دهند؛ کسانی که در ازای کاری که می‌کنند پول در می‌آورند. بنابراین از نظر سازمان بین‌المللی کار وقتی برخورد نامناسبی با یک معلم شود سازمان برایش پرونده تشکیل می‌دهد. یا اگر با یک سینماگر برخورد ناشایستی شود سازمان به‌عنوان یک مورد کارگری ورود می‌کند.

ما یک تعریف جهانی از مفهوم کارگر داریم که شامل نویسندگان و همه نوع شغلی می‌شود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهیه و تدوین این آیین‌نامه می‌خواست آن را ذیل ماده ۵ و ۶ ماده ۱۳۱ قانون کار بدهد و در آنجا تعریف کنند که این فرآیند از پایین به بالا صورت گرفته است. این اتفاق مهمی است که در این دولت افتاد و به نمایندگان اصنافش اعتماد کرد تا کاری را که مربوط به خودشان هست خودشان انجام دهند. وزارت کار هم در این جلسات شرکت کرد. البته دغدغه کارشناسان وزارت کار بحث‌های تکنیکی بود. چون موضوع این بود که وزارت کار و سازمان تأمین اجتماعی باید تأمین اعتبار انجام می‌دادند. وزرای قبلی هم زحمت کشیده بودند اما همان‌طور که آقای شریعتمداری گفتند در این ۴۰ سال به نتیجه نرسیده بود.

این مسأله‌ مهمی است. به همین دلیل همه برگزاری جلسه همگرایی بین دولت و پدیدآورندگان آثار را یک اتفاق تاریخی می‌دانند و امیدوار به نتیجه‌اش هستند. اینکه ما بتوانیم حتی در این مرحله ۲ وزیر و اهالی فرهنگ و هنر را در یک مجموعه جمع‌ کنیم، آن هم با اهداف مشترک، یک دستاورد بسیار مهم است؛ دستاوردی که در حوزه‌های دیگر هم تکرار خواهد شد. وقتی به من مراجعه شد واقعاً دیدیم این کمترین حقی است که دولت می‌تواند برآورده کند. وقتی با آقای شریعتمداری این قضیه را مطرح کردم ایشان خیلی سریع پذیرفتند و در خانه تئاتر جلسه بسیار خوبی گذاشته شد. شاید در آن جلسه شرکت‌کنندگان انتظار نداشتند وزیر دست بالا بگیرد و فکر می‌کردند ممکن است به حداقل‌ها رضایت بدهد.

اما آقای شریعتمداری استقبال کردند و گفتند حمایت کامل من را دارید. عقبه این حرف دو ذهنیت وجود داشت. یکی اینکه ایشان رئیس ستاد انتخابات بود و مسئولیت بیرونی داشت و معتقد بود از نهادهای مرجع برای موفقیت روحانی استفاده کردیم و ما به آنها بدهی داریم؛ چه وزیر باشیم چه نباشیم باید کمک کرد. و دیگر اینکه در مقام وزیر کار می‌خواستند با نگرش مثبت به این پدیده بپیوندند. ایشان عین آن دستورالعملی را که قرار است در هیأت دولت مطرح شود امضا کردند؛ پیشنهادی که امضای تمام نهادهای مشروع مدنی صنفی زیر آن است. در حوزه تولید آثار هنری و تحقیقاتی مشکلات زیادی وجود دارد که این طرح می‌تواند به برطرف‌شدن شان کمک کند.

بگذارید یک مثال بزنم. آخرین کتابم سال گذشته منتشر شد و ناشر خیلی خوبی هم آن را منتشر کرد و همان ابتدا چون اسم و رسمی داشتم پنج میلیون تومان به من پول داد. اما این کتاب امسال دیگر در بازار نیست. وقتی از ناشر خواستم آن را دوباره چاپ کند گفت امکانش را ندارد. چون از نظر مالی با افزایش قیمت کاغذ برایش به صرفه نبود و امکان چاپ نداشت. من سه سال وقت گذاشتم تا این کتاب را نوشتم. شب‌های زیادی را صرف نوشتن کردم و ۵ میلیون برای سه سال مبلغ ناچیزی است.

بهتر است بگویم یک شوخی است؛ آن هم از نوع تراژیکش. پارسال در ژنو در یک کنفرانس بین‌المللی یکی از دوستانم را دیدم و از او پرسیدم آخرین کاری که نوشتی چه بود و چقدر تیراژ داشت؟ از تیراژ بالای کتابش که واقعاً با کشور ما قابل مقایسه نبود، بگذریم. اما از او پرسیدم بعد از آن چه کاری در می‌آوری که گفت استراحت می‌کنم! چون دولت مبلغ ۱۲۰ هزار یورو دستمزد می‌دهد تا یکی دو سال زندگی‌ام بگذرد و آماده نوشتن کتاب بعدی شوم. چقدر دردناک است که در ایران با وجود این همه فرد خلاق چنین تجربه‌هایی شکل نگرفته است. به همین دلیل معتقدم ما باید ذهنیتمان را اصلاح ‌کنیم. در وزارت کار یک اراده جدی وجود دارد که این مسأله دیده شود و تلاش می‌کنیم در هیأت دولت تصویب شود تا گام‌های بعدی هم برداشته شود.

این مشکلات از سال‌ها پیش وجود داشته و در گذشته اقدام چندانی هم برای حل آنها صورت نگرفته است.

زاهد: جامعه هنری یک ویترین دارد که شاید وضع آن خوب به‌نظر برسد. اما فارغ از هنرپیشه‌هایی که در سینما گیشه‌ را تصرف می‌کنند که تعدادشان هم زیاد نیست، بقیه جامعه هنری زندگی‌های بسیار سختی دارند. اگر بخواهیم نشاط جامعه را حفظ کنیم تا پویا و به سوی آینده باشد باید از مفاخرمان حفاظت و پاسداری کنیم. این رسالت تاریخی و ملی ماست.

اکنون این اراده در مجموعه ما وجود دارد و امیدواریم با راهنمایی اصحاب رسانه و با پیگیری ما به بار بنشیند. گله من از رسانه‌ها بخصوص روزنامه‌ها این است که واکنش درستی به این اقدام بزرگ نشان نداده‌اند. در حالی که این طرح منافع خود روزنامه‌نگاران را هم تأمین می‌کند. چرا درست به جامعه نگفتید که چه اتفاقی می‌افتد و نسبت به منافع‌تان تعصب داشته باشید؟ چنین طرح‌هایی فقط با حمایت اجتماعی جلو می‌رود.

آیا اصناف به یک میزان در این طرح نقش دارند؟ مثلاً این‌طور نیست که اهالی سینما نسبت به هنرمندان حوزه تجسمی بیشتر بهره‌مند بشوند؟

شاهسواری: باور کنید ما کمترین بهره را می‌بریم.

اما همیشه اهالی تجسمی یا حتی نویسندگان، از حوزه سینما مثال می‌زنند که نسبت به سایر حوزه‌ها اوضاع و احوال بهتری دارند. این تصور وجود دارد که در سینما به طور کلی انسجام برای کارهای صنفی بیشتر است.

شاهسواری: این ناشی از یک امر درونی است. سینما محصول یک تولید جمعی است. رفتارش هم به تبع این ماجرا باید جمعی باشد. ما حتی اگر با هم دعوا  داشته باشیم باز کنار هم می‌ایستیم. این خاصیت شغل و حرفه ماست. به نظرم باید حوزه‌های دیگر هم بر سر منافع مشترک بایستند و آن را معیار و کرسی فعالیت‌شان قرار دهند. باید از لحظه‌ای که وارد مفاهیم می‌شویم اختلاف نظر و سلیقه سیاسی، ‌هنری و ادبی را کنار بگذاریم.

سیدآبادی: از دو جنبه می‌توان به این بحث نگاه کرد. در جنبه اجتماعی‌اش دولت نقشی ندارد. فعالیت و نوع مواجهه آن صنف با جامعه تعیین‌کننده است. باید هر صنف را با خودش مقایسه کرد. مثلاً بعضی از روزنامه‌نگاران یک سرمایه اجتماعی دارند اما برخی‌ها ممکن است نداشته باشند. بگذارید وجه اجتماعی ماجرا را کمی باز کنم. چرا سینمایی‌ها خانه سینما دارند؟ به خاطر اینکه خودشان برای این کار اقدام کرده‌اند. چرا فلان صنف خانه ندارد؟ ‌چون نخواسته‌اند و اقدام نکرده‌اند. اما در این مورد خاص اتفاقاً سینمایی‌ها فقط یک نماینده دارند. نویسنده‌ها هم یک نماینده دارند. اما روزنامه‌نگاران و هنرمندان تجسمی‌ دو نماینده دارند چون فعالیت‌شان تنوع دارد.

در چشم‌انداز این طرح انجمن‌ها براساس شغل‌ها تشکیل می‌شود. مثلاً ممکن است ۳۰ انجمن در حوزه سینما تشکیل شود. همه اینها در یک رشته موضوعی که اصطلاحاً انجمن‌های همگن نامیده می‌شوند، ‌کانونی تشکیل می‌دهند. چیزی شبیه خانه‌ها. خانه‌ها هر کدام کانون همگن انجمن‌های صنفی هستند: خانه تئاتر، ‌خانه سینما و… و. ساختار طوری دیده شده که اینها بلافاصله بتوانند تغییر وضعیت بدهند. یعنی با همان عنوان فعالیت کنند اما ذیل قانون کار بیایند. از مجموعه این خانه‌ها کانون فراگیر تشکیل می‌شود که همه رشته‌ها در آن هستند. آنجا سهمیه‌بندی شده است و از هر هنر یک نماینده وجود خواهد داشت و به لحاظ ساختار حقوقی همه برابر دیده شده‌اند.

هر چند ممکن است به لحاظ موقعیت اجتماعی با هم تفاوت داشته باشند. مثلاً هیأت مدیره‌ای انتخاب می‌شود که هفت نفر عضو هستند و یک نفر از این اعضا هم به لحاظ دانش و هم روابط عمومی می‌تواند تأثیرگذارتر باشد. یا بخشی هم سلبریتی‌های آن حوزه است. در بعضی حوزه‌ها سلبریتی‌ها می‌توانند قدرت نفوذ به آن صنف دهند ولی آنها هم به خدمت جمعی درمی‌آید. درست است که سینما ظرفیت‌های اجتماعی دارد و مسأله سینما در خانه سینما حل می‌شود. در کانون یا انجمن کارگردانان حل می‌شود. در آنجا قرار است مثلاً مالکیت فکری حل شود. حقوق مالکیت فکری که دیگر تقسیم‌بندی ندارد. در آنجا همه اینها کمک می‌کنند و منفعتش به همه صنوف می‌رسد.

عموزاده خلیلی: مسأله اصلی همان بحث امنیت شغلی است.

سیدآبادی: از یک طرف روزنامه‌نگار چیزی دارد که سینماگر ندارد. او سازنده افکار عمومی است. بخشی از آن سلبریتی‌ها را روزنامه‌نگار سلبریتی می‌کند. بخشی از این انتقاد به شما روزنامه‌نگاران برمی‌گردد. اگر در نشست هم‌گرایی یک سلبریتی معروف می‌آمد بیشتر او را بازتاب می‌دادید. اینجا که دیگر خانه سینما تأثیر نگذاشته است بلکه شما او را انتخاب کرده‌اید. اکنون در این ساز و کار چهره معروفیت در خدمت صنف می‌آید و از آن طرف نقش شما به‌عنوان سازنده افکار عمومی هم به خدمت می‌آید و به سازمان قدرتی می‌دهد که بتواند گفت‌وگو شود. آن قدرت گفت‌وگو قدرت تعامل را هم می‌دهد. مثلاً اگر در سینما مشکلی پیش بیاید بلافاصله خانه سینما اقدام می‌کند. از وزارت فرهنگ و کمیسیون فرهنگی مجلس و قوه قضائیه پاسخگویی می‌خواهد و طرف گفت‌وگو دارد.

اگر آن طرف هم بحثی داشته باشد می‌داند که باید کجا مراجعه کند و گفت‌وگو کند. اما اگر چنین نهادی باشد امکان گفت‌وگو و تعامل بیشتر می‌شود چرا که بخشی از مشکلات با تعامل و بخشی دیگر با حقوق و قانون حل می‌شود. از طرفی هم نباید در نقش‌اش زیاده‌روی کرد چون برخی از این مشکلات به‌دلیل این نیست که انجمن وجود ندارد، انجمن هم که باشد مشکلات هست.

عموزاده خلیلی: مثل مشکلی که برای انجمن صنفی روزنامه‌نگاران رخ داد.

زاهد: البته در مورد انجمن صنفی در دستور کار است. به‌دنبال این هستیم به‌صورت تعاملی مشکل را حل کنیم. بخصوص با آمدن آقای رئیسی بتوانیم مذاکراتی کنیم و اراده جدی وزارتخانه این است که بتوانیم همان ساختمان را از پلمب در بیاوریم و هم پیشنهادهایی وجود داد که اکنون جای طرح آن نیست. امیدواریم با برخی اقدامات تکنیکی بتوانیم طرف گفت‌وگوی جدی با نهادهای امنیتی و قوه قضائیه شویم و توضیح داده شود که بودن انجمن صنفی روزنامه‌نگاران سودش از فقدانش بیشتر است.

نکته مهم‌تر اینکه متأسفانه نگرش امنیتی به حوزه فرهنگ و رسانه و فعالیت‌های هنری آفت بزرگی است. اگر این نگرش به‌صورت جدی وجود داشته باشد دیگر فرقی نمی‌کند خانه باشد یا انجمن و دیگر هیچ امنیت و تمهیدی نمی‌توان متصور شد. روزنامه‌نگاران تأثیر دارند اما شاید مشکلاتشان در ارتباط با وقایع پس از آن انتخابات امکان لابی کردن و تأثیرگذاری در حوزه صنفی را کاهش داده است. با تشکیل انجمن صنفی تهران که در دوره وزارت قبلی صورت گرفته بخشی از مشکل حل شده است اما تلاش می‌کنیم مشکل به‌صورت کامل حل شود.

آقای سیدآبادی وزارت ارشاد یکی از وزارتخانه‌هایی است که از سوی نهادهای دیگر بیشتر تحت فشار است. با این فشارها و دخالت‌ها ضمانت اجرایی این کار توسط کدام نهاد انجام می‌شود؟

سیدآبادی: ضمانت اجرایی این کار سرمایه اجتماعی پدیدآورندگان آثار فرهنگی و هنری است. البته وزارت تعاون و وزارت ارشاد باید تضمین کنند که پای این قرارداد بایستند تا تشکیل شود. بقیه ضمانت‌ها هم اگر وجود داشته باشد، عاریتی است. هر نهاد صنفی ضمانتش را باید از اعضایش بگیرد و این اتفاق هم می‌افتد. همین که از دو وزارتخانه می‌آیند و به این شکل کار را دنبال می‌کنند به سرمایه اجتماعی‌ای که پشت صنوف است برمی‌گردد.

شاهسواری: چرا دنبال ضمانت هستید؟ ما باید برای اینکه دنبال حقوق‌مان باشیم چاره‌ای نداریم جز اینکه به بخشی از تکالیفی که ناشی از حرفه‌مان است تن دهیم. ما نمی‌توانیم فقط مطالبه کنیم و هیچ مسئولیتی را نپذیریم. یک نظام صنفی هم مطالبه‌گر است و هم مسئولیت‌پذیر. امر فردی نیست. وقتی این دو امر با همدیگر در یک نظام صنفی حاکم شود قطعاً خود این یعنی ضمانت هر امری که بخواهند انجام دهند.

عموزاده خلیلی: نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که نویسندگان، روزنامه‌نگاران، ‌اهالی هنر و سینما از منظر دیگری اگر نگاه کنید، تزریق‌کنندگان فرهنگ از بعد خلاقانه به جامعه هستند. یعنی تکرار یکسری از بسته‌های فرهنگی توسط اینها صورت نمی‌گیرد. بحث خلاقیت است که بنیان و پیکره جامعه را ارتقا و تغییر می‌دهد و چهره‌ای که از جامعه به لحاظ فرهنگی دیده می‌شود دست همین صنوفی است که می‌خواهند با هم این کار را انجام دهند. لازمه کار خوب داشتن آرامش است و اینکه بتوانند در محیطی که بسترش آرام است کار خلاقه کنند و همچنین هم‌افزایی‌ای که در این انجمن‌ها صورت می‌گیرد و این احساسی که انجمن از حقوق من حمایت می‌کند.

شاهسواری: می‌توانم به آن مراجعه کنم و معرفینامه بگیرم و…

عموزاده خلیلی: بله اینها نبوده و نیست. ما ۲۲ سال پیش انجمن نویسندگان کودک و نوجوان را تشکیل دادیم. دورهمی‌هایی داشتیم اما هیچ وقت مطمئن نبودیم که حرکت جمعی‌مان منجر به اتفاق می‌شود. هیچ منشأ و بنیان حقوقی نداشت.

به هر حال این امیدواری وجود دارد که مشکلات هنرمندان با این تشکیل انجمن‌ها حل شود و شرایط به سمت بهبود حرکت کند.

زاهد: اگر فکر می‌کنید با تشکیل انجمن‌ها مشکلات هنرمندان حل می‌شود اشتباه می‌کنید. باید همه چیز با هم جور باشد. یک پویش اجتماعی داریم که تلاش می‌کند آرام آرام به‌عنوان یک نهاد مدنی خودش را تثبیت کند و هویت حقوقی‌اش را به حاکمیت نشان دهد و بگوید که من در تعارض با استقرار تو نیستم. دولت مستقر به‌عنوان نماد قوه مجریه می‌گوید که من همراه شما هستم. این اتفاق مبارکی است.

ما باید از آن استقبال کنیم. استقرار آن هم بخشی از مشکلات را حل می‌کند نه همه مشکلات را. در جامعه‌ای مثل فرانسه در قرن هفدهم وقتی اصحاب دایرةالمعارف شروع به نوشتن دایرةالمعارف کردند، یعنی درباره چیزهایی نوشتند که نه به کلیسا مربوط بود و نه به سلطنت حقوق اینها را می‌دانید چه نهادی تأمین کرد؟ شهرداری‌های فرانسه اعم از مارسی، لیون و… پرداخت می‌کرده است تا نویسنده بتواند بنویسد.

ما که نمی‌توانیم بگوییم تحول اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی در جوامع یکسان است؛ این یک تلاش است. اینکه دو وزیر دولت می‌پذیرند و آیین‌نامه امضا می‌کنند یک گام رو به جلو است؛ اینکه بتوانیم دغدغه‌ نان و پنیر هنرمندان را تأمین کنیم تا به وقت کهنسالی و پیری و درماندگی این دغدغه را نداشته باشند. این نشان درجه یک روی سینه نظام جمهوری اسلامی است و باید از آن استقبال کرد و نیروی اجتماعی لازم را تدارک ببینیم تا بتواند از آن حمایت کند.

 

 

 

 

منبع: ایرنا