به گزارش کودک پرس ، اسدالله شعبانی سال 1337 در همدان متولد شد و شعر و شاعری را از 12 سالگی آغاز کرد. با ورود به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شعر گفتن برای بچهها را شروع کرد و خیلی زود به عنوان شاعر کودک شناخته شد. این روزها که بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است، 600 کتاب کودک و نوجوان و 32 سال تدریس و فعالیت فرهنگی را در پروندهاش دارد.
در حاشیه بازدید شعبانی از باغ کتاب فرصتی دست داد تا گفت و گویی با او داشته باشیم.
شما چه اهدافی را در کتابهایتان دنبال می کنید؟
متوجه شدم دنیای کودکان نیاز به شادی دارد. شعرهای تعلیم و تربیتی مثل دستور دادن و … برای بچهها موثر نیست. اولین ویژگی که بچهها را جذب میکند طنز، شیطنت و شادی است و دومین ویژگی این است که بچهها را به آزادی، دوستی، همفکری و همکاری دعوت کنم. در بیشتر اشعار از بچهها میخواهم با هم باشند. شعرهای من رنگارنگ است و سعی کردم یک ذهنیت خلاق برای بچهها پیش بیاید. در بعضی از شعرها به مادران هم چیزی دادهام. یعنی لایه پنهانی هم برای آدم بزرگها گذاشتهام که آنها هم برداشتهایی داشته باشند و بچهها فکر نکنند برای آن ها دستور اخلاقی فرستاده ام. باغ کتاب هم باید با برنامه های متنوع غیر بخش نامهای بچه ها را شاد و خلاق کند. مناسبتی کار کردن بچهها را بیزار میکند. به فعالیت گروهی بچهها خیلی اعتقاد دارم و باغ رنگارنگ کتاب فضای اینگونه فعالیت ها را دارد.
باغ کتاب را چگونه دیدید؟
باغ کتاب، باغی از کتاب است. اگر در شهرهای بزرگ مکانهای اینچنینی داشته باشیم یک اتفاق بزرگ فرهنگی روی میدهد و بچههای ما در سراسر کشور به کتابهای دلخواهشان دست پیدا میکنند. این حرکت شایسته و مناسب است و امیدوارم مردم با استقبال این مجموعه را پذیرفته باشند و ما خوشحال و امیدوار باشیم کتابهای خوبی که برای بچهها منتشر میشود به دست آنها برسد. تنوع کتابها و چیدمان خوب آنها و تعداد ناشرانی که کتابهای شان عرضه شده است همه نشان دهنده آن است که در این فضای رنگارنگ می تواند پاسخگوی همه نوع همه نوع سلیقهای باشد. از افتتاح این مکان بسیار خوشحالم چرا که می دانم با تسهیل تردد خانواده ها رونق خوبی می گیرد. امیدوارم شهرداری و مسئولانی که کار به آن ها محدود می شود راهکاری پیدا کنند که رفت و آمدها و زحمت ها را کمتر کنند.
فکر می کنید چرا سرانه مطالعه در کشور ما کم است؟
ما باید بچههای کتاب خوانی داشته باشیم. برای اینکه بچهها کتاب خوان شوند باید کتابخانه داشته باشیم و برای اینکه بتوانند استعدادهای شان را بروز دهند باید امکانات اولیه وجود داشته باشد. نمی شود از بچه هایی که چیزی ندیده اند، بخواهیم فعالیت خلاقانهای داشته باشند. باید مکانهایی چون باغ کتاب داشته باشیم که کودکان را فعال کند و آن ها را به کوشش هایی وا دارد که نشان دهند توانایی هایشان باشد تا بزرگتر ها متوجه شوند چه کارهایی برای آن ها انجام دهند که نتیجه بهتری داشته باشد.
بودن کتاب فروشی های بزرگ در شهرهای بزرگ خود به خود خانواده ها را جذب می کند و بچه ها با محیط فرهنگی آشنا می شوند و با آن ارتباط برقرار می کنند و در مراحل رشد کودکان موثر است. کودکان با کتاب پیوند می خورند و این پیوند در سال های آینده محکم تر می شود. محیطی که کتاب و کتاب خوان نباشد کودکان عادت به مطالعه را از دست می دهند و کتاب خوان نمی شوند.
کتاب در کتابخانه ها رایگان است، ولی باز هم کمتر مطالعه می کنیم و به مردم کتاب نخوانی معروف هستیم.
عوامل متعددی برای کتاب نخواندن مردم ما وجود دارد. ما نمی توانیم بگوییم مردم ما اهل مطالعه نیستند. ایرانی ها با تمام مشکلاتی که دارند آدم های کتاب خوان و فرهنگ مداری هستند. خانواده ها کتاب را دوست دارند، اما ایراد در مدیریت فرهنگی کشور است که ریشه در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد. این مشکلات نرخ مطالعه و شمارگان کتاب را پایین آورده است. ممکن است برخی بگویند پیدا شدن امکانات جدید باعث شده کتاب از مسیر توجه افراد دور شود، ولی من این را باور ندارم. این امکانات پیش از ایران به کشورهای دیگر رفته است. ولی شمارگان کتاب در کشورهای پیشرفته خیلی شگفت انگیز است و همه اهل مطالعه کتاب کاغذی هستند. در ایران هم بخش هایی از طبقات متوسطه همچنان پیوندشان را با کتاب و کتابخانی نگه داشته اند، اما متاسفانه مدیریت اشتباه فرهنگی استمرار پیدا کرده است. یکی از این دلایل ناشر بودن دولت است است ، چرا که بخش خصوصی نمی تواند با دولت رقابت کند. دیگری عدم چاپ کتاب هایی ست که جامعه می پسندند. این کتاب ها یا چاپ نمی شوند یا قدرت توزیع ندارند. در این سال ها چون یک توزیع سراسری نداشتیم صدمه زیادی دیدیم. اما راه اندازی باغ کتاب و فروشگاه های مشابه می تواند در این امر مفید باشد. نکته دیگر اینکه جامعه ما هنوز در بافت سنتی گیر کرده اند. یک نوع رویکرد قدرت گرایانه در جامعه گیر کرده است که یکی سنت و دیگری مدرنیته است. این دو با هم ناسازگاری دارند و سبب شده ما دچار آسیب های فکری و فرهنگی شویم.
تیراژ کتاب های من قبلا کمتر از 70 هزار نبود و الان به دو هزار رسیده است. مشکل دیگر هم از نظر سیاسی- اقتصادی ست. کتابخوانی زمانی رواج پیدا می کند که حرکت فرهنگی در مسیر رشد اجتماعی و اقتصادی افراد قرار بگیرد و کسی که کتاب می خواند زندگی بهتری داشته باشد. اما آن طور که می بینیم خانواده هایی که بیشتر به کتاب علاقه مندند با مشکلات اجتماعی و اقتصادی بیشتری مواجه هستند.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کیهان بچه ها دو مجموعه فرهنگی موفق هستند که شما هم در آن آنها فعالیت داشتید. چنین مجموعه هایی چقدر می توانند در خلاق شدن ذهن بچه ها موثر باشند؟
جامعه در بطن خود نیازهایی دارد. این نیازها را مطرح می کند و افرادی را از دل خودش بیرون می دهد که به این نیازها پاسخ دهند. یک جامعه مترقی به تمام سوال ها پاسخ می دهد. در جامعه هایی که دارای تلاطم هایی مثل فقر، نابرابری، بی مدیریتی و … هستند بسیاری از پرسش ها بی پاسخ می مانند. گروهی تلاش می کنند نویسنده، شاعر و … به جامعه تحویل دهند. این ها فعالیت های بی نتیجه است. شاعر و نویسنده دولتی با بودجه دولتی کار می کند و نمی توانند پاسخگوی نیازهای مردم باشند. هنرمند از دل جامعه بر می خیزد و پاسخ می دهد. جامعه اگر پویا باشد خلاقیت ها بروز پیدا می کند. ما باید جامعه را پویا کنیم. یکی از راه های پویایی دسترسی آزاد به اطلاعات است. اگر ما یک نیروی سراسری داشتیم و کتاب های خوب به دست بچه ها می رسید، آن ها به کتاب علاقه مند می شدند. مراکزی مثل باغ کتاب یا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با ارائه کتاب هایی که بچه ها دوست دارند باید جامعه را به سمت پویایی پیش ببرند. در جامعه هم باید یک حرکت ملی صورت گیرد که من به دولت اعتماد دارم و مطمئنم تلاش می کنند که در مسیر رشد قرار بگیریم، اما آیا همه جامعه هماهنگ است؟ من همچنان به عنوان کسی که با بچه ها ارتباط دارم حق ندارم ناامید باشم. ایران کشور زیبا و خوبی ست و امیدوارم اتفاقات خوبی رقم بخورد. ما باید بچه ها را در مسیری قرار دهیم که کشور خودشان را دوست داشته باشند و در این آب و خاک تلاش کنند و آن را بسازند.
نقش آموزش و پرورش را در مشکلات فرهنگی این روزها چگونه می بینید؟
نظام آموزشی ما خاک خورده و قدیمی ست و نمی تواند بچه ها را جذب کند. کتاب ها در حال تغییر هستند و آموزش و پرورش هم تصمیم دارد تغییراتی ایجاد کند و امیدوارم این اتفاق رخ دهد و سیستم آموزشی ما به سمت نو شدن برود. خانواده ها بیدار شده اند و دل بستگی های ایران بالا رفته است. وقتی بچه های ما کشور خودشان را دوست داشته باشند و مسئولان کشور هماهنگ باشند، می توانیم بگوییم یک ایرانی می تواند شایستگی های خودش را در کشور خودش در سطح جهانی آشکار کند.
منبع: خبرآنلاین
ارسال دیدگاه