به گزارش کودک پرس ، این دومینبار بود که حکیم، دختر ۱۴ ساله را با تهدید به محل سکونت خود کشانده و مورد آزار و اذیت قرار داده بود. زمانی که پدر دختر متوجه ماجرا شد از حکیم شکایت کرد و او را به دام ماموران پلیس انداخت.
حدود یک ماه قبل بود که زهرای ۱۴ ساله برای خرید از خانه بیرون رفت و تاخیر او در برگشت به خانه به حدی پدرش را نگران کرد که غیبت زهرا را به ماموران پلیس اطلاع داد.
ساعتی از شب گذشته بود که زهرا به محل سکونتشان که یک اتاق سرایداری در کارگاهی در شهرک صنعتی بود، بازگشت. حالا باید علت غیبت خود را برای ماموران پلیس توضیح میداد. زهرا به ماموران گفت: «چند وقت قبل بود که در محلی خلوت در نزدیکی خانهمان، ناگهان یک پسر جوان افغان به من حمله کرد. با تهدید مرا دنبال خود کشاند. پسر افغان که در یک اتاق سرایداری نزدیکی محل زندگی ما سکونت داشت، مرا با خود به محل زندگیاش برد و مورد آزار و اذیت قرار داد. اما بعد از اینکه مرا رها کرد، من از ترس آبرویم موضوع را به کسی نگفتم.»
شبی که ماجرا فاش شد، مرد جوان بار دیگر دختر را به محل زندگی خود برده و آزار و اذیت کرده بود. دختر نوجوان درباره آن شب گفت: «دوباره در نزدیکی خانهمان چشمم به او افتاد. باز هم خلوت بود و کسی تردد نمیکرد. تا او را دیدم میخواستم پا به فرار بگذارم، اما او دنبالم کرد و باز هم با زور و تهدید مرا به خانهاش بود. در حال آزار و اذیت من بود که پسرخالهاش سر رسید و به من یک سیلی زد و اعتراض کرد که چرا با او رابطه برقرار نکردم. بعد هم فراریام داد. گمان میکنم او هم قصد آزار دادن مرا دارد. من او را میشناسم، چون او هم یکی از کارگران همان کارگاه است.»
زهرا نشانی محل سکونت مرد جوان را که حکیم نام داشت؛ در اختیار پلیس قرار داد و همان شب متهم بازداشت شد. او در تمام مراحل تحقیقات اتهام خود را انکار کرد، اما این در حالی بود که پزشکی قانونی در گزارش خود آزار و اذیت دختر نوجوان را تایید کرد.
چند روز بعد از دستگیری حکیم، مادر زهرا از یکی از پسرخالههای حکیم بابت تهدید خانوادهشان شکایت و پلیس آن مرد را نیز دستگیر کرد.
صبح دیروز دو متهم پرونده در برابر قاضی تولیت، رئیس شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند. ابتدا پسرخاله حکیم که متهم به تهدید خانواده زهرا است، در دفاعیات خود گفت: «من این اتهام را قبول ندارم. میتوانید پرینت تلفن شاکی را بگیرید. بعد متوجه خواهید شد که من هیچ تماسی با آنها نداشتهام. آن روز وقتی دیدم حکیم او را آزار داده، آن دختر را فراری دادم و بعد از آن هیچ سراغی از او نگرفتم.»
قاضی خطاب به او گفت: «چرا به آن دختر سیلی زده بودی؟ آیا قصد داشتی او را وادار به رابطه با خود کنی؟»
متهم گفت: «آقای قاضی باور کنید من چنین قصدی نداشتم. فقط به این دلیل که او را در محل زندگی حکیم دیدم، زدم.»
حکیم نیز در دفاع از خود گفت: «من این اتهام را قبول ندارم. پسرخالهام با من دشمنی دارد. ما با هم در یک کارگاه کار میکردیم و یکبار به من اضافه حقوق دادند و به او ندادند. برای همین او از من کینه گرفت و با همدستی آن دختر علیه من توطئه کردند. من نمیدانم چه کسی آن دختر را مورد آزار قرار داده است. شاید کار خود پسرخالهام باشد.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن اظهارات متهمان، برای صدور رای وارد شور شدند.
منبع: روزنامه جام جم
ارسال دیدگاه